نظام‌سازی فقهی- جلسه دوم

نظام‌سازی فقهی- جلسه دوم
تیر 20, 1398
183 بازدید

استاد سید منذر حکیم در جلسه دوم از دوره منهاج که به همت دبیرخانه علوم انسانی اسلامی مفتاح برگزار شد، بحث از نظام‌سازی فقهی را چنین ادامه دادند: ضرورت روش شناسی اگر روش سامان دادن یک بحث طی نشود، در رسیدن به نتیجه نمی‌توان موفق بود. یکی از مشکلات در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها چشم پوشی […]

استاد سید منذر حکیم در جلسه دوم از دوره منهاج که به همت دبیرخانه علوم انسانی اسلامی مفتاح برگزار شد، بحث از نظام‌سازی فقهی را چنین ادامه دادند:

ضرورت روش شناسی

اگر روش سامان دادن یک بحث طی نشود، در رسیدن به نتیجه نمی‌توان موفق بود. یکی از مشکلات در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها چشم پوشی از اهمیت روش شناسی است. روش‌ها ذوقی انتخاب می‌شود و به روش علمی هر بحثی کمتر دقت می‌شود.

روش شناسی باید از مسلّمات و مسائل روشن و بدیهی شروع شود، و بعد به مسائل نظری و اختلافی پرداخته شود. روش‌های علمی هم اینگونه است. در ریاضیات از بدیهیات به نظریات می‌روند. قرآن هم فرمود: «كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ؛ کتابى است كه آيات آن استحكام يافته سپس از جانب حكيمى آگاه به روشنى بيان شده است»[1] در سوره دیگر فرمود: «مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ پاره‏اى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پاره‏ اى] ديگر متشابهاتند [كه تاويل‏ پذيرند]»[2] رفع تشابه، ارجاع متشابه به محکم است. پس مسائل نظری باید به مسائل پایدار، محکم و بدیهی برگردد تا بتوان آنها را حل و فصل کرد. این روش کلی است که قرآن به ما آموزش می‌دهد و عقل هم همین را بیان می‌کند.

ضرورت نظام و نظام سازی:

«فلسفتنا»ی شهید صدر با روش «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مرحوم علامه طباطبایی، بسیار نزدیک است. در «فلسفتنا» یک منظومه دیده می‌شود ولی در «اصول فلسفه و روش رئالیسم» یک مجموعه مقالات دیده می‌شود که سیر منطقی دارد اما در «فلسفتنا» یک ساختار مشاهده می شود. نظام مند شدن در فهم انسان تأثیر دارد.

با شکل گیری نظام جمهوری اسلامی، تئوری پردازی برای این نظام شروع شد. فقه، چقدر برای بوجود آمدن این منظومه و اداره‌ی جامعه‌ی انسانی ظرفیت دارد؟ فقهی که الان موجود است (فقه رساله‌های عملیه و فقه شرایع) چه مسأله‌ای را پاسخ می‌دهد؟ این فقه، احکام و نیازهای افراد را پاسخ می‌دهد. پس نیازهای جامعه چطور می‌شود؟ در این نیازها باید به چه کسی رجوع کرد و مبنای کار قرار داد؟ برای مدیریت جامعه نمی‌توان چند مدیر و چند رأی داشت. باید یک رأی انتخاب شود. در نظام اجتماعی باید یک رأی وجود داشته باشد. فقه فردی در عرصه‌ی اجتماعی نمی‌تواند جوابگو باشد. پس باید فقه نظام اجتماعی وجود داشته باشد. حال چگونه باید به این فقه نظام اجتماعی دست یافت؟ فقه نظام اجتماعی ما چیست؟

هنر فقیه این است که اجزای یک پازل را در کنار هم قرار دهد و آنرا بصورت منظومه‌ای جامع در آورد. فقیه با این طراحی نظام باید مجموعه قواعد و اصول حاکم، عمومات و اطلاقات حاکم ابعاد وجودی فرد و جامعه را پوشش دهد. پس فقیه ابتدا باید کشف نظام کلان کند. بعد خرده نظام‌ها یا اجزاء مختلف آنها در چارچوب نظام کل دیده شود. اگر این اجزاء، بدون در نظر گرفتن آن چارچوب و هماهنگی دیده شود آسیب پذیر خواهد بود. لذا باید روش کشف نظام و راه دست یابی به این نظام به دست آورده شود.

خلاصه: ضرورت وجود نظام جامع بحث شد. احکام شرعی و الهی قابلیت اینکه نظام جامعی بدهند را دارند. حال چه زمانی بالفعل می‌شود؟ چه زمانی می‌توان آنرا در یک تابلو بصورت منظومه‌ای نشان داد؟ این احتیاج به کار اجتهادی دارد. حال این کار اجتهادی در یک جاهایی از مسائل بسیار طبیعی است و در یک جاهایی باید نظریه پردازی شود و جای بحث و کنکاش خواهد بود و دیدگاهی مختلف وجود دارد. لذا باید در مسیری حرکت کرد که شارع مقدس به ما اجازه اجتهاد داده است. پس مبانی ما نشان می‌دهد که فقه ما، قابلیت سامان دادن یک منظومه از احکام شرعی را دارد و باید داشته باشد.

مراحل فقه اجتهادی(استدلالی)

سه سطح از استنباط وجود دارد: سطح اول؛ استظهار است. استظهار یعنی هر چه در آیات و روایات آمده است، دلالت مطابقیه‌ی این آیات و روایات جمع شود و کنار گذاشته شود. امکان دارد که همین عمومات، اطلاقات و احکام مصرح را نظام مند کرد. مثلا بحث قصر نماز، شروطی دارد. این شروط اگر به صورت مسأله‌هایی بیان شود، نمی‌توان گفت کدامیک اصل و کدام تطبیق است. اگر این بحث نظام مند شود و بین قاعده و تطبیقش تمییز ایجاد می‌شود. قاعده کجا و به چه دلیل باید بحث شود و بعد تطبیقات آن حل شود یا اگر نقضی یا استثنایی دارد در مرحله ی بعد به آن رسیدگی شود. کاری که صاحب وسائل انجام داده، فقه استظهاری است. روایات را آورده و فتوای خودش را عنوان باب گذاشته است.

سطح دوم؛ فقه استنباطی است. وقتی تمام کلیات و اصول دانسته شد، یک فرع و مصداقی می‌آید. فقیه باید بتواند تشخیص دهد که این مصداق کدامیک از این اصول است که استظهار کرده است. لذا گفته می شود استنباط «رد الفروع الی الاصول» است. یعنی یک فرع به چند اصل ارجاع داده می‌شود. این پیچیده تر است از آنچه که از آیات و روایات استظهار می‌شود.

سطح سوم و مرحله‌ی بالاتر؛ استنطاق است. شهید صدر در تفسیر موضوعی خودش به آن پرداخته است. مسائل جدیدی که در آیات و روایات هیچ ذکری از آنها دیده نمی‌شود. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «ذلِک الْقُرْآنُ فاسْتنْطِقُوهُ؛ قرآن را به سخن بیاورید»[3]. یکی از دلایل بقا و جاودان بودن قرآن همین است که قابلیت پاسخگویی در همه‌ی عرصه‌ها و زمینه‌ها را دارد اما به شرطی که با روش استنطاقی وارد شوید. چون آیات قرآن صریحا در این موضوع صحبت نکرده است. ممکن است دلالت تضمنی یا التزامی و یا هیچ کدام را داشته باشد. شهید صدر می‌فرماید برای این راه ابتدا باید موضوع شناسی کرد. بعد طرح سؤال کرد. سپس کلیه‌ی آیات مربوط به آن سؤال را که امکان پاسخگویی داشته باشد را بدانید و تسلط داشته باشید. در اینجاست که می‌توان قرآن را به نطق کشید و از قرآن حکم موضوع را درآورد. به عنوان مثال شهید صدر در نظریه‌ی اجتماعی قرآن همین کار را کرده است. نظریه‌ی اجتماعی چیست و به چه سؤالاتی باید پاسخ دهد. و از چه آیاتی آن پاسخ به دست می‌آید. یک نمونه در سنت‌های تاریخ، عمل کرده است. پس سه سطح از کار علمی وجود دارد؛ سطح استظهاری، سطح استنباطی، سطح استنطاقی. در فقه متداول، استظهار و استنباط طی شده، اما استنطاق نشده است.

مسیری که شهید صدر در اقتصادنا طی کرد؛ روش شناسی، نظریه شناسی، نظام شناسی است. بدون روش شناسی، نظریه شناسی و بدون نظریه شناسی، نظام شناسی حاصل نمی‌شود.

[1] سوره هود، آیه 1

[2] سوره آل عمران، آیه 7

[3] نهج البلاغه، خطبه 158

برچسب‌ها:, , ,