به گزارش خبرنگار اجتهاد، چندی پیش، استاد سید منذر حکیم، به دعوت پژوهشگاه فقه نظام، به بیان ویژگیهای علمی و اجرایی آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی(ره) پرداخت. رئیس پژوهشکده «الذریهالنبویه» و استاد خارج فقه حوزه علمیه قم، در این نشست، بر ذووجوه بودنِ مرحوم هاشمی شاهرودی تأکید کرد. او که شاگردی توأمان شهید صدر را در کارنامه […]
به گزارش خبرنگار اجتهاد، چندی پیش، استاد سید منذر حکیم، به دعوت پژوهشگاه فقه نظام، به بیان ویژگیهای علمی و اجرایی آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی(ره) پرداخت. رئیس پژوهشکده «الذریهالنبویه» و استاد خارج فقه حوزه علمیه قم، در این نشست، بر ذووجوه بودنِ مرحوم هاشمی شاهرودی تأکید کرد. او که شاگردی توأمان شهید صدر را در کارنامه دارد، همچنین از شهید صدر بهعنوان یک مجتهد پیشرو در عصر خود یاد نمود. مشروح سخنان وی، به قرار زیر است:
ارتحال آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی را به حوزههای علمیه، مراجع عظام، مقام معظم رهبری و امام زمان علیهالسلام، تسلیت عرض میکنم. باوجود ضیق وقت، نکاتی را راجع به فقید بزرگوار، عرض میکنم. البته ایشان فقید نیست و در بین ما حی و حاضر است. ایشان بر شخص بنده حقوق فراوانی دارند. هم در مرحله مقدمات و هم در مرحله سطوح خدمتشان تلمذ کردیم و در مراحل بعد هم در کنارشان بودیم و فواید فراوانی را از تجربیات علمی و روش و منش ایشان استفاده کردیم.
ایشان حق استادی به گردنم دارند. بهعنوان یک شاگرد باید نسبت به ایشان انجاموظیفه کنیم.
در دو مقام میتوان صحبت کرد: علمی و معنوی. هرچند مقام علمی و معنوی در کنار یکدیگرند. آنچه مقام معظم رهبری در پیام تسلیتشان فرمودند و در نمازی که خواندند، نشانگر خیلی از نکات مهم در شخصیت معنوی و علمی ایشان بود.
مکتب شهید صدر، مکتبی پیشرو بود
مکتب شهید صدر در حقیقت، یک مکتب پیشرو هست، آن هم در عرصههای مختلف. هم قرآن کریم، هم اهلبیت علیهمالسلام و هم امام راحل تأکید فراوان بر این پیشرو بودن داشتند. حوزه پیشرو، حوزهای است که زمانشناس باشد و پیشاپیش زمان حرکت کند.
به تعبیر استاد عالیقدرمان آیتالله وحید خراسانی در یکی از درسهایشان، امام زمان، امامی است که زمان را امامت میکند. کسی میتواند زمان را امامت کند که پیشاپیش زمان حرکت کند. این خیلی فرق دارد با آدمی که در یکجا زندگی کند و فقط بهروز باشد.
به روز بودن یک مطلب است و پیشاپیش زمان حرکت کردن مطلب دیگری است. آنچه در مکتب شهید صدر بهعنوان یک شاخص ممتاز، بوده و هست که در شخصیتی مثل آیتالله هاشمی شاهرودی و برخی دیگر از اساتید بزرگواری که شاگردان بهنامِ شهید صدر بودند، بهخوبی تجسم پیداکرده است، این نکتهی پیشرو بودن است. از لحاظ علمی، وقتی آثار شهید صدر و شاگردان ایشان را نگاه میکنیم و با آثار دیگران در حوزه علمیه مقایسه میکنیم، این پیشرو بودن برای اهل تحقیق و مطالعه، بسیار آشکار است.
گفتند متن حلقات سخت است، عوض کنید تا جا بیفتد!
حال این پیشرو بودن و جلوتر از زمان حرکت کردن، با چه شگردها و چه روشی تحقق پذیراست، و چگونه پیشرو بودن حاصل میشود؟ این بحثی که مطرح میکنم را مقایسه کنید با کسانی که میگویند کتاب حلقات شهید صدر، چون به سبک عربی امروزی است، سخت است؛ لذا اگر میخواهید حلقات در حوزه جا بیفتد، عربی نو و جدید را بردارید و نظرات شهید صدر را هم حذف کنید تا کتاب حوزه شود؛ یعنی دو امتیاز ودو شاخص حلقات را حذف کنید.
مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی حرکتی راجع به حلقات انجام دادند و آن را یک پله عقب بردند تا شاید حوزههای علمیه، آن را بپذیرد. ظاهراً مشکل در این نبود که منهج حلقات، یک منهج جدید است. هم سطح حلقات، وهم نوع طرح مباحث، همه جدید است. با پسوپیش کردن مباحث بر اساس کفایه، مشکل حل نمیشود. ما پیشنهاد دادیم که یک راهنما بدهیم تا استادی که میخواهد حلقات را تدریس کند، این مطلب را در کدام قسمت از کفایه میتواند پیدا کند تا بتواند پیوند مطالب را برقرار کند. این پیشنهاد اجرایی شد و در چاپ انتشارات جامعه مدرسین، جناب آقای حاج شیخ مجتبی محمودی زحمت کشیدند و همین پینویسها را که مطرح کردند برای حل همین مشکل بود، ولی به لحاظ انسی که اساتید با منهج کفایه دارند حتی حوصله نمیکنند که مقداری مایه بگذارند. درحالیکه این روش اصول خواندن، مجتهد پرور نیست.
میگفتند: بدون خواندن قوانین، اجتهاد میسر نیست!
زمانی خدمت آیتالله هاشمی شاهرودی قوانین میخواندیم درحالیکه در حوزه، خواندن قوانین در حال منسوخ شدن بود. یکی از اساتید در مقام تحدی، ایشان را به چالش میکشاند؛ چون آقای هاشمی شاهرودی قوانین نخوانده است. لذا آن استاد فرمود: نزد ایشان بروید و ببینید میتواند قوانین تدریس کند؟ آیتالله هاشمی شاهرودی با اینکه با خواندن قوانین، مخالف بود، اما برای مبارزه با این تصور غلط که تا شما قوانین نخوانید، مجتهد نمیشوید، شروع به تدریس قوانین کرد و بسیار هم دقیق میفرمود. من هنوز نوشتههای سر درس ایشان را دارم. ایشان بااینکه قوانین نخوانده بود اما قوانین را خیلی خوب بیان میکرد. مهم آن تسلط علمی است.
خواندن صمدیه را شش ماه طول داد
این تسلط چگونه حاصل میشود؟ ایشان فرمودند: من شش ماه صمدیه را با همه حواشی و شروح نزد آیتالله سیدنورالدین اشکوری خواندم و در نحو گویا مجتهد شدند. صمدیه معمولاً یکماهه تمام میشود. ولی با روش مراجعه به شروح، در مدت شش ماه، روزی چهار ساعت، مباحثه میکردند. وقتی معالم را میخواند، سبک خواندن صمدیه را دوباره در اینجا به کار برده؛ یعنی هدایه المسترشدین و غیر اینها را دور خود جمع کرده و مطالعه میکردند، گویا دارد اجتهاد میکند. وقتی با این روش میخواند، سرش درد میگرفت.
آقای اشکوری حفظه الله استاد بنده نیز هستند و ما نزد ایشان منطق خواندیم. آیتالله هاشمی شاهرودی فرمودند: آقای اشکوری به من فرمودند از امروز به بعد حق نداری به شروح و حواشی رجوع کنی؛ بلکه از امروز باید در مطالب معالم، فکر کنید.
من این روش را شروع کردم. وقتی به بحث اجماع معالم رسیدم، به درس رسایل آیتالله آقای سید کاظم حائری رفتم، بااینکه اصول مظفر نخوانده بودم. در رسایل هم همین سبک را ادامه دادم و فکر میکردم. نجف آن زمان کوچک بود. بین مسجد هندی و مسجد و ترکها و مسجد طوسی و حرم، در این محدوده رفتوآمد میکردیم. من در حینی که به مطالب فکر میکردم، استاد را نیز در خیابان میدیدم، اشکالاتی که به ذهنم میآمد عرض میکردم و ایشان نیز مرا تشویق میکردند.
یک درس شهید صدر، بهاندازه سه درس دیگران بود
تشویق، وپشتکار و فکر کردن، این سه عنصر با یکدیگر، شخصیت علمی مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی را برای کفایتین و درس خارج آماده کرد. وقتی درس خارج حاضر میشد، ظرفیت آن را داشت که خارج شهید صدر را شرکت کند. خارج شهید صدر با درس دیگران خیلی متفاوت بود. درس ایشان نیم ساعت طول میکشید؛ اما این نیم ساعت درس شهید صدر، به لحاظ محتوایی بهاندازه دو یا سه درس دیگران بود؛ یعنی ده دقیقه درس شهید صدر، بهاندازه یک درس استادشان بود. اگر نوارهای ایشان را گوش کرده باشید، ایشان مطالب را متسلسلاً و بدون تکرار میفرمودند بهگونهای که ما نمیرسیدیم همه مطالب را بنویسیم و بعد در تقریر درس شهیدصدر توسط آقای حائری ویا هاشمی شرکت میکردیم و مطالب جامانده را اصلاح میکردیم.
یک استاد، چه زمانی به این مرحله میرسد که بتواند همیشه مطلب جدید، روش جدید و طرح جدید ارائه بدهد؟ اساس این روش، فکر کردن است. شخصی میگفت از شهید صدر پرسیدم روزی چند ساعت کار میکنید؟ فرمود سؤالت اشتباه است. باید بپرسی چگونه مطالعه و تحقیق میکنید؟ سؤال از کمیت غلط است. سؤال باید از کیفیت و روش باشد. این شخص میگوید به استاد عرض کردم شما چگونه درس میخوانید؟ ایشان فرمودند: «محمدباقر صدر یساوی عشره بالمئه مطالعه و تسعین بالمئه فکر» در حالیکه ما نود درصد مطالعه میکنیم اگر ده درصد فکر کنیم.
در حالیکه شهید صدر نود درصد فکر میکرد و ده درصد مطالعه میکرد. اینگونه می شود که انسان میتواند پیشرو باشد. این برای ما درس است که شخصی مثل آیتالله هاشمی در آن سن کم، اینچنین کار کند. ریشهاش همین است: «لعلکم تتفکرون». همچنین فرمود: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ»(زمر ۱۸) اینها فکر میکنند بلکه خردمند هستند. لبیب، اخص از عاقل است. عاقل کسی است که تعقل میکند؛ اما لبیب کسی که است که به مغز و عمق مطلب میرسد.
انکار فقه نظام، شوخی است!
اینکه در آیه میفرماید: «لیتفقهوا فی الدین» یعنی فهمی که به عمق مطلب برسد نه اینکه ظاهر عبارت را بگیرید و یک معنای تحتاللفظی بگیرید و بعد بگویید از این ظواهر، نمیتوان به نظام رسید و ما بحثی به نام نظامات نداریم و شما باید به قیاس و استحسان روی بیاورید.
البته من این حرفها را حمل بر شوخی علمی میکنم برای اینکه حوزهها به حرکت دربیاید و پژوهشگاه فقه نظام از این حالت خمودی بیرون بیاید.
شهید صدر، پنجاه سال پیش، نظام اقتصادی اسلام را نوشت
این حرفها، نیشتری است برای ایجاد یک حرکت جدی؛ ولی اگر کسی کتاب اقتصادنای شهید صدر را بخواند، کافی است برای اینکه بگوید شهید صدر پنجاه سال پیش برای نظام اقتصادی الگو داد. شما این نظام را کامل کنید یا نقادی کنید یا نظام جایگزین ارائه دهید. این حرف را باید زد. نه اینکه اصل نظامات را منکر شویم.
ما اصل پیشرو بودن شهید صدر را از یک مقالهای که پنجاه سال پیش تحت عنوان «الاتجاهات المستقبلیه لحرکه الاجتهاد» نوشته اند میتوانیم بفهمیم. ایشان پنجاه سال پیش، اجتهاد پیشرو را پیشبینی کرده است.
ایشان میفرماید: باید به سمت فقه نظام برویم. این حرفهایی که امروز زده میشود، یعنی ما هنوز پنجاه سال عقبیم و تازه میخواهیم فقه نظام را تعریف کنیم. معضل دوستانی که میگویند فقه نظام، داریم یا نداریم، این است که اصلاً تعریف فقه نظام درنظر آنان روشن نیست؛ نافی و مثبت بر سر یک موضوع بحث نکردهاند. مشکل دوم این است که وقتی ما فقه نظام را تعریف کردیم، با چه روشی میتوانیم به آن دستیابیم؟ ما چه چیزی رادر فقه نظام ادعا میکنیم؟ ما میخواهیم نظام شناسی کنیم؟ یا نظام سازی کنیم یا نظامپردازی کنیم؟ هرکدام از اینها، اقتضائات خاص و روشی مناسب دارد.
وقتی هیچیک از این مطالب روشن نشده باشد، چگونه میتوان وارد فقه نظام شد؟ اول باید موضوع و ابعاد و راهکارها مشخص شود. پس ما در حقیقت در برابر سؤالهای جدی هستیم.
دائرۀالمعارف، مقدمه فقه نظام بود
کتاب «مجتمعنا فی تراث الشهید الصدر» که ما عمده مطالبش را از کلمات شهید صدر جمع کردیم، سعی کردیم حداقل تکلیف را انجام دهیم و سپس نزد آیتالله هاشمی بردیم و به ایشان گفتیم ما انتظار داشتیم که شما که از شاگردان درجهیک شهید صدر هستید و در نظام جمهوری اسلامی نیز حضور دارید و تجربه عملی را لمس کردید و نیاز جامعه فعلی و آینده را میدانید، باید در اینجا نقش ایفا کنید. این دائرهالمعارف، چند صباح دیگر تمام میشود و همه مدخلهای آن پر میشود. آیا میخواهید کار را تعطیل کنید یا میخواهید ادامه دهید؟
شخصی در آنجا بود می گفت ما در اساسنامهای که نوشتهشده، بحث نظامات را داریم. این قضیه مربوط به نزدیک ده سال پیش بود. دایره المعارف بهعنوان یک مقدمه برای این کار است. البته اجل به ایشان مهلت نداد اگرچه ایشان کارهای فراوانی کردند.
خلأ شخصیتی مثل آیتالله هاشمی شاهرودی پر کردنش بر گردن همه ماست. برخی از دوستان از شدت ناراحتی، در این روزها شب و روز نداشتند. من به آنها گفتم باید این خلأ را پرکنید. باید احساس مسئولیت کنیم و یک حرکتی و تحولی در وضع علمی خودمان به وجود بیاوریم و دهها هاشمی شاهرودی و دهها شهید صدر را بتوانیم به جامعه اسلامی تحویل بدهیم.
نظرات