نشست علمی: نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید الصدر»

نشست علمی: نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید الصدر»
مرداد 27, 1389
155 بازدید

نشست علمی نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» به همت انجمن قرآن پژوهی انجمن های علمی حوزه علمیه و با حضور مولف این کتاب «حجت الاسلام سید منذر حکیم» و ناقدان «حجج اسلام یوسفی غروی و کعبی» و «آیت الله جعفری» داور این نشست برگزار شد. مشروح مطالب این جلسه […]

نشست علمی نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» به همت انجمن قرآن پژوهی انجمن های علمی حوزه علمیه و با حضور مولف این کتاب «حجت الاسلام سید منذر حکیم» و ناقدان «حجج اسلام یوسفی غروی و کعبی» و «آیت الله جعفری» داور این نشست برگزار شد. مشروح مطالب این جلسه در ادامه ارائه می شود.

دکتر رجایی

بسم الله الرحمن الرحیم.

حاصل تلاش و دست­آورد حجت الاسلام و المسلمین آقای سیدمنذر حکیم، دسته­بندی، تبدیل و پردازش مطالب شهید صدر در مورد جمهوری اسلامی است. از ایشان خواهش کردیم که این مطالب را به ما ارائه دهند. ارائة تمامی مطالب زمان زیادی می­خواهد و ایشان متناسب با وقت جلسه، مطالب را بیان خواهند کرد. امیدواریم این مباحث برای همة دوستان مفید فایده واقع شود انشاءالله.

 

سیدمنذر الحکیم

بسم الله الرحمن الرحیم. (والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) صدق الله العلی العظیم.

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

بنده از احترام این پژوهشگاه به طور خاص و جامعه المصطفی به طور عام تقدیر و تشکر کنم که به مباحث شهید صدر رحمت الله علیه و دیگر مبتکران باارزشی که داشتیم و داریم، ارج می­نهند. انشاء الله این اهتمام به حدی برسد که شایستة بهره­برداری بهتری از آثارشان باشیم.

پیشنهادی به نظرم آمد که در همین ابتدای بحث آن را بیان می­کنم. ما اگر بخواهیم مصرف­کنندة محض نباشیم و تولید کننده باشیم (که البته اساس پیشرفت هم همین است) اگر به ترجمة آثار شهید صدر بسنده کنیم اگرچه این یک گام است ولی صدرشناس تولید نمی­کند. نیاز است که حتما یک گروه یا مجموعه­ای صدرشناس، مطهری­شناس، علامه­شناس و به طور کلی عده­ای که به آثار بزرگان احاطة کامل و کافی داشته باشند به شکلی که نوع فکر این بزرگان را بدانندو از مدل­ها و روش­های آن­ها استفاده کنند.

یکی از نقاط قوت شهید صدر، روش­مندی اوست. اگر ما به روش شهید صدر احاطه پیدا کنیم، نیمی از راه را رفته­ایم. فهم دقیق افکار ایشان، نیم دیگر راه است. شما می­توانید خیلی راحت برای حرف­های نزدة ایشان یا حرف­هایی که به اجمال از آن­ها گذر کرده­اند، به الگوهای مورد نظر برسید.

تجربة من هم تقریبا چنین فرآیندی را طی کرده است. طی سی سال کار روی آثار شهید صدر، کار به جایی رسید که وقتی کلمه­ای از ایشان بخوانم، خط و ربطش را به مابقی آثار و صحبت­ها درک می­کنم. بدین ترتیب بر اساس روشی که ایشان استفاده کرده­اند، به راحتی می­توان مطلبی را سر نخ قرار داد و به ریشه­ها و پیامدهای این مطلب دست پیدا کرد.

لذا به طور جدی پیشنهاد می­دهم با توجه به اینکه کار اصلی شما در عرصة پژوهش همین است، در هر رشتة پژوهشی برای این متفکران، محوریت قائل شوید.

اگر در حوزه هم ما نائینی­شناس، کمپانی­شناس و … داشتیم، خیلی بهتر و راحت­تر می­توانستیم در عرصة فقه و اصول پیشرفت کنیم. این ضرورت کار است.

متون شهید صدر عربی جدید است. آقایان باید به عربی جدید احاطه پیدا کنند تا از آفات کتاب­های تحت اللفظی که تاکنون برای آثار ایشان چاپ شده است، دور شوند و به عمق حرفی که ایشان می­زنند پی ببرند. علی القاعده باید بر ادبیات ایشان هم تسلط کافی و کامل ایجاد گردد. لذا فقط ادبیات عربی کافی نیست. گاهی خود عرب­ها هم به دلیل سنگینی ادبیات شهید صدر، در فهم مقاصد و آراء شهید صدر کم می­آورند.

به نمونه­ای در این زمینه اشاره می­کنم. وقتی بخشی از این کتاب چاپ شده بود، آن را خدمت آقای سیستانی بردیم. گفتند اثر جدید شما چیست؟ گفتیم: مجتمعنا. گفتند: یک کتابی آورده­اند با همین اسم در مورد آثار شهید صدر هم هست. گفتیم: خدا را شکر که کسی در اینجا به این مطالب اهتمام ورزیده است. از ایشان خواستم تا کتاب را به من نشان دهند. وقتی کتاب را آوردند دیدم نوشته است: «مجتمعنا المجتمع الفرعونی». باید بگویم که شهید صدر در لابلای بحث­هایشان به مناسبت بحثی، مثل­های الگوهای غیرالهی را مطرح می­کنند که در همین راستا، به الگوی فرعونی می­رسند و نقد مفصلی نسبت به جامعة فرعونی دارند. در حقیقت این یک بحث حاشیه­ای است که ایشان مطرح می­کنند. این بخش حاشیه­ای، اصل شده بود و گویا تابلوی تفکری شهید صدر در این کتاب، «المجتمع الفرعونی» شده بود. در حالی که ایدة شهید صدر در «المجتمعنا»، «المجتمع الاسلامی» بوده، مثل «فلسفتنا» و «اقتصادنا». اگر ما اقتصاد دیگران را هم بررسی کنیم از باب مقایسه و مشاهده کردن نقاط قوت اقتصاد آن­هاست. من از این کتاب خیلی تعجب کردم. حتی در زیر آن نوشته بود: تألیف سیدمحمدباقر صدر. در حالی که این کتاب، ایده، انگیزه و طرح شخص نویسنده بود اگرچه مطالب از شهید صدر گرفته شده بود. من با دیدن این مطلب، به یاد سخنی که از سقراط نقل می­کنند، افتادم. سقراط دو شاگرد داشت، یکی خوش­بین و دیگری بدبین. لذا می­گویند ما دو سقراط داریم، یک سقراط نداریم. سقراطی که با عینک خوش­بینانه به او نگاه می­شود و دیگری سقراطی که با عینک بدبینانه معرفی شده است. عرب­زبانی در آثار شهید صدر قلم زده و خروجی آن «مجتمعنا، المجتمع الفرعونی» شده است! من در جای جای کتاب تعبیر «المجتمع الاسلامی الراعب» [جامعة اسلامی پیشتاز و الگو] را آورده­ام. در حقیقت جامعه­ای مطرح است که شهید صدر می­خواستند آن را ترسیم کنند.

حتی یک عرب­زبان هم ممکن است در فهم افکار شهید صدر به یک مسیر انحرافی برود و این به دلیل عمق و ادبیات سنگین شهید صدر است (که البته متفاوت با ادبیات دیگران است). یکی از بزرگان حوزه گفته بود: «ادبیات شهید صدر را عوض کنید و نظرات شهید صدر را بردارید تا حلقات شهید صدر در حوزه قابلیت فهم داشته باشد و جزء کتب درسی شود!» اگر این گونه بشود، از کتاب حلقات شهید صدر چه می­ماند؟ چه چیزی در می­آید؟ چه فاجعه­ای به بار خواهد آمد.

به همین دلیل، ما به انسان­هایی خوش­بین، زبان­شناس، مستعد و محیط بر کار نیاز داریم تا بتوانند آثار شهید صدر را توضیح دهند.

تاریخچه­ای از این کار عرض می­کنم که خود به نوعی تجربه و روش کار است. یکی از کارهای مهمی که در طول این سی سال سعی و اهتمام داشتم، سوق دادن تدریس­هایم به سمت مباحث مهم شهید صدر بود. تدریس باعث ایجاد درگیری و مطالعة بیشتر آثار شهید صدر می­شد. اگر این کار را نمی­کردم، سایر مشغله­ها به من اجازة مطالعه و فهم آثار شهید صدر را نمی­داد. لذا تدریس­هایم را به سمت مباحثی مثل سنت­های تاریخ (یکی از بحث­های مفصل شهید صدر است) بردم.

در ابتدای تأسیس مرکز جهانی، دروسی پیرامون آثار و مباحث شهید صدر پیشنهاد شده بود و برایشان هم جایگاهی انتخاب شده بود اما متأسفانه به عنوان حذف اصلی درس و تنها بخشی از آن­ها، آن هم فقط به صورت درس جنبی باقی ماندند. در حالی که امروزه به جایی رسیده­ایم که می­فهمیم نیاز اساسی ما از سی سال پیش تا کنون همین مباحث بوده و هست. اما متأسفانه ما این مباحث جدی را کنار گذاشته­ایم. از همة مباحثی که در نظر گرفته شده بودند، بحث نظام تربیتی و نظام اقتصادی در حاشیه باقی ماندند. اگر چه انسان­های خوش­فکر در مرکز جهانی حضور داشتند اما در کنار آن­ها، کسانی بودند که حوزوی محض می­اندیشدند. در زمان آقای ربانی، هنوز جلسات مشاوره طرح آموزشی تمام نشده بود که نتایج این مشورت­ها در تابلو اعلانات زده شده بود. من آن را برداشتم، تاریخ زدم و به آقای ربانی گفتم: هنوز جلسات مشاوره تمام نشده، چگونه از داخل صندوق رأی­گیری، نتیجه بیرون آمده است؟!! این چه انتخابات و مشورتی است؟!! آقای ربانی بدانید که مسیر سالم نیست. یادم هست برای اینکه برنامة مرکز جهانی را به سمت فقه و اصول محض بکشانند، همة هم و غم این بود که بیان کنند مسیر منحرف شده و از فقه و اصول دور شده است. در حالی که بعد از گذشت سی سال از انقلاب، چرا از شاگردان شهید صدر که در انقلاب حضور داشتند و مشکلات را از نزدیک لمس کرده­اند استفاده نمی­شود در حالی که داعیة اصول و فقه دارید. بنابراین باید اصول و فقه را در راستای نظام­سازی، نظام­مندی و حل مشکلات نظام قرار دهید. مشکل کجاست؟ علم ندارید؟ دارید. منابع نیست؟ که هست. طلبه نیست؟ هست. تنها به یک همت و برنامه­ریزی نیاز است که ما حاضریم در این راستا به شما کمک کنیم. از اینجا بود که من دیدم باید یک کار فردی شروع کنم، کار اجتماعی و علمی ممکن نیست. به هر که بگوییم یا مورد تمسخر واقع می­شویم و یا آن­ها را بی­اهمیت و جنبی می­پندارند. بنابراین خودمان وارد این عرصه شدیم. به آقای هاشمی عرض کردم این کار را باید شما انجام می­دادید، شما که اسم، رسم، بودجه، اعتبار، مؤسسه و همه چیز دارید و جزء شاگردان دست اول شهید صدر محسوب می­شوید نه من که جزء دستة دوم یا سوم شاگردان شهید صدر هستم. هنوز هم دیر نشده ما تنها گردآوری کرده­ایم و کلمات شهید صدر را جمع کرده­ایم. هنوز هم معتقدیم این کار بسیار ابتدایی است؛ زیرا بعد از این باید روی این کار، چندین طرح دیگر صورت بگیرد تا این مطالب پربار شوند.

از آنجا که ادبیات شهید صدر سنگین است و مطالب شهید صدر حاوی نکات ریز بسیاری می­باشند، در شرایط گوناگون الهام­های زیادی از مباحث ایشان گرفته­ام. لذا همت را بر این گذاشتم که روی آثار ایشان تمرکز داشته باشم. همچنین در تمام عرصه­های حوزه که امکان حضور من در آن­ها هست تا بتوانم با این آثار درون­ساز شده و مجبور به مطالعة آن­ها شوم، حاضر شدم. قریب به ده سال در این مرکز جهانی، بحث سنت­های تاریخ را به بهانه­های مختلف از جمله تفسیر موضوعی، بحث­های اجتماعی، تربیتی و … مطرح کردم و از آن مطالب، نکته­برداری کردم. از مجموعة کلمات شهید صدر، ذهن من به اینجا رسید که اگر بخواهیم کسی شهیدصدردان بشود، باید به او روش مطالعه کتاب­های شهید صدر را ارائه دهیم نه کتاب مجتمعنا را جهت مطالعه به او بدهیم.

راهی که من طی کردم این بود که آثار شهید صدر را از ساده به مشکل طبقه­بندی کردم. همچنین این آثار را از مبانی و زیربنا به روبناها تقسیم کردم. می­شود این آثار را به همین شکل با استفاده از یک برنامه مطالعاتی به طلبه یا اندیشمندی که قصد تسلط بر آثار را دارد، بدهیم و ایشان با برنامه، شروع به مطالعه کند. در این روش، شخص می­تواند یادداشت­برداری کند و مطالب را به یکدیگر ربط دهد.

الان مجموعه­ای به این شکل آماده داریم ولی چاپ نکرده­ایم. مجموعه­ای از آثار شهید صدر را به صورت خاص چینش کرده­ایم تا خروجی آن فهم مطلب شهید صدر بشود.

ایدة مجتمعتنا را خود شهید صدر مطرح کردند. در کتاب فلسفتنا تصریح می­کنند به اینکه گام بعدی ما «مجتمعتنا» است. یعنی بعد از بیان مبنا و ترسیم جهان­بینی الهی، باید وارد جامعه بشویم. در نتیجه باید جامعه را بشناسیم. در بحث ادراک که آخرین بحث کتاب فلسفتنا است، به مناسبتی، دورنمای مباحثی که می­خواهند در مجتمعتنا بیاورند، را بیان کرده­اند. به بعضی از مباحث اشاره کردند و در حقیقت مشخص کرده­اند که در مجتمعتنا به دنبال چه هستند. اما می­بینیم بعد از مدتی کتاب «اقتصادنا» را به رشتة تحریر درآوردند. این کار ایشان سؤال ایجاد کرد و همه می­پرسیدند که چرا شما از فلسفتنا به اقتصادنا آمدید و مسیر منطقی که خودتان طراحی کرده بودید را طی نکردید؟ مجتمعتنا چه شد؟ گاهی می­فرمودند: موانعی هست که من نمی­توانم مجتمعنا را بنویسم. این پروژه همچنان ماند تا اینکه ایشان شهید شدند. با آثاری که ایشان بعد از انقلاب ارائه دادند، احساس می­شود که بحث­های فراوانی از مباحث اجتماعی را مطرح نموده­اند اما تحت عنوان مجتمعنا نیست. پس هنوز کمبودی در اینجا هست. چه بسا در آن سطحی که انتظار ایشان بود، زمینه فراهم نشد، شاید مسائل انقلاب باعث شد که ایشان به نتایج ایده­ها و افکار خودشان زودتر دسترسی پیدا کنند. اولین جزوه­ای که از کتاب «الاسلام یقود الحیاه» بیرون آمد، چند صفحه بیشتر نداشت و عنوانش «دستور الجمهوریه الاسلامیه» بود. شهید صدر سعی کرده بودند قبل از تصویب قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان، این جزوه به دست بزرگان و سردمداران انقلاب برسد تا برای آن­ها الهام­بخش باشد. الان هم که مطابقت می­کنیم می­بینیم خطوط کلی آن بحث، در قانون اساسی کاملا مراعات شده است.

کارهای زیادی شده بود و در مورد مناقشه پیش­نویس قانون اساسی حدود چهل جلسه برگزار شده بود، اما چون پیش­نویس قانون اساسی با قانون اساسی فعلی و مباحث شهید صدر بسیار متفاوت بود، مباحث مطرح شده در حد یک اصلاح و ترمیم پیش­نویس قانون اساسی بود نه در حد طراحی یک نظام. اما شهید صدر اگر می­خواستند همة مباحث نظری را مطرح کنند، زمان زیادی لازم داشتند ولی با توجه به کوتاهی زمان، این جزوه را به سرعت آماده کردند و این مدل و الگو را پیشنهاد دادند. بعدها می­بینیم در جزوة چهارم که بعد از چند ماه به چاپ رسید، این مدل و الگو باز شده است. متوجه می­شویم که تمام تلاش شهید صدر این بوده تا مجموعه­ای را که قصد داشتند برای انقلاب الگو قرار گیرد را به دست بزرگان برسانند و همین طور هم شد. لذا پس از بحث اقتصاد به سرعت آخرین نتایج تحقیقات خود را پیرامون اقتصاد اسلامی بیان کرده و به عنوان مواد قانونی در جزوة «خطوط تفسیریه اقتصاد المجتمع الاسلامی» می­نویسند. نتایج تمام کار «اقتصادنا» را در این جزوه آوردند. اگر کسی اقتصادنا را مطالعه کند در آن غرق می­شود. نتایج اقتصادنا را به صورت مواد قانونی (همة قوانینی که باید بر نظام اقتصادی ما حاکم باشد) در این جزوه طراحی کرده و مباحث علمی دقیقی هم در ضمن آن­ها مطرح نموده­اند.

در جزوة چهارم مباحث پشتیبان و مبانی «دستور الجمهوریه الاسلامیه» را مطرح می­کنند. و مطلب را با عنوان «خلافة الانسان وشهادة الانبیاء» مطرح می­نمایند. در ادامه به این مطلب بسنده نمی­کنند و در جزوة پنجم به بحث «پیشرفت و الگودهی به جامعه اسلامی» و «عناصر اقتدار و عناصر پیشرفت جامعه اسلامی» می­پردازند. در جزوة ششم، بانکداری بدون ربا را مطرح کرده­اند. ایشان کتاب بانکداری دیگری هم دارند که بسیار مفصل­تر از این جزوه است. بانک را در جامعة غیراسلامی تعریف کردند و الگو دادند، سپس به بانک در جامعه اسلامی پرداخته­اند. در حقیقت دو طرح و دو الگو دارند. بدین ترتیب کتاب «الاسلام یقود الحیاه» بحث­های اسلامی است که قصد دارد در جامعه پیاده شود. شهید صدر بحث­های دیگری هم دارد اما در حد اشاره است. اما مباحثی که تمام همت خود را بر آن گذاشته­اند که به نظام اسلامی برسانند و یکی از آرزوهایشان تأسیس دولت اسلامی بوده است، این مباحث بود. لذا وقتی بحث­هایی در مورد هجرت ایشان مطرح می­شد، می­فرمودند: امام انقلاب کردند، دولت اسلامی تأسیس شد و من به آرزویم رسیدم. حتی اگر در دولت امام به من بگویند برو خادم یک مدرسه باش، برای من افتخار است که در یک نظام اسلامی خدمت می­کنم. با این نگاه و افکار بلند، متواضعانه می­گوید چون در نظام اسلامی خدمت می­کنم، منتها آرزوی من همین است. مشخص است که چنین کسی آرزوی خیلی بزرگ­تری دارد اما با این حرف می­خواهد بگوید این انقلاب خیلی بزرگ است و باید پشتیبانی شود.

من احساس کردم که این مجموعه، مجموعة خوبی است و فقط سازماندهی می­خواهد. در حقیقت شهید صدر زحمت اصلی را کشیده­اند. و ما باید بتوانیم به خوبی دسته­بندی و عرضه کنیم تا این مطالب وارد حوزة ما بشوند. متأسفانه امروزه در حوزة ما از این مباحث خبری نیست. اگر از این مباحث در بخش خارج فقه استفاده شود گفته می­شود که این مطالب اصلا حوزوی نیستند. نه شورای عالی و نه بخش­های دیگر حوزه چنین مباحثی را به عنوان مباحث اصلی حوزه قبول می­کند. در حالی که این مباحث، بحث­های اساسی و نیاز اصلی نظام هستند.

همت من بر این شد که برگردم و به این آثار با دقت نگاه کنم. الگو را از خود شهید صدر اخذ کنم. ایشان سعی کردند مواد کوچک اما در عین حال متین و محکم، بسته­بندی شده و قابل اجرا به ما عرضه کنند. این مباحث چه ارتباطی به یکدیگر دارند؟ مبانی علمی این مباحث چگونه است و کجاست؟ من درصدد یافتن این مبانی برآمدم. با مراجعه مجدد به آثار ایشان، دیدم در «المدرسه القرآنیه» بحث مفصلی در مورد مبانی نظری خلافت انسان آمده است. اگرچه این مباحث به صورت مفصل بیان شده­اند اما شهید صدر این مباحث را در آثار خود به هم مرتبط نکرده است. چون هر یک را در فضای جداگانه­ای بحث کرده است. اما وقتی مباحث با هم مقایسه می­شوند سرنخ­هایی بدست می­آید که نشان می­دهد این مباحث با هم هم­خوانی داشته و می­توانند به عنوان مبنا قرار گیرند.

در نتیجه یک حلقة مفقوده پیدا شد و «المدرسه القرآنیه» پایه و مبنای بحث خلافت انسان قرار گرفت. خلافت انسان هم در نظام سیاسی پایة بحث «دستور الجمهوریه الاسلامیه» واقع گردید.

بحث­هایی که در خلافت انسان آمده، فراتر از یک بحث سیاسی است. در حقیقت ایشان به طراحی یک نظریة اجتماعی در آن بحث پرداخته است و از قرآن کریم این نظریه را استخراج می­کند. به همین دلیل، این مطلب را خمیرمایة خوبی برای ایجاد ارتباط و پیوند دانستیم.

سپس در آثار دیگر مثل «اقتصادنا» به بررسی پرداختیم که ببینیم آیا مثل «فلسفتنا»، مباحث اجتماعی مطرح شده است یا خیر. در حقیقت به دنبال سرنخ می­گشتیم. دیدیم که در مقدمه و جلد اول «اقتصادنا» مباحث اجتماعی فراوانی مطرح شده است. با توجه به نکته­ای که شهید صدر در فلسفتنا فرموده بود «حلقة بعدی ما مجتمعتنا خواهد بود» و از آنجا که اقتصادنا خیلی زود از ایشان صادر شد، جای سؤال داشت که چرا اقتصادنا؟ (فاصلة اقتصادنا را با فلسفتنا تنها ده ماه می­دانند با توجه به اینکه در مقایسه با اسلام مارکسیست و نظام­های دموکراسی و سرمایه­داری مباحث سنگینی در این کتاب آمده است. در این ده ماه ایشان به مباحث فقه و اصول هم می­پرداختند).

یکی از دوستان در کوفه خدمت ایشان رسیده بود، ایشان فرموده بودند که: «من سه حلقه را با هم تدوین می­کنم». یعنی با یک نگاه جامع و نظام­مند ابتدا مباحث را تقسیم­بندی می­کردند و بعد می­نوشتند. حدس من این است که ایشان همة علم اصول را طراحی کردند، سپس در سه حلقه آن­ها را مرتب نموده، مباحث را مشخص کرده و سپس دست به قلم برده­اند. این چنین بوده که از آغاز تا انتهای تدوین، چند ماه طول کشیده است.

من بر اساس همین نکته­ای که در اصول از ایشان آموخته بودم، پی بردم باید چنین چیزی در مورد مجتمعنا صورت گرفته باشد. یعنی شهید صدر دربارة مجتمعنا فکر می­کرده، مطالبی داشته و آن­ها را جمع می­کرده است. اما اگر در آن زمان مباحث مجتمعنا چاپ می­شد، چه بسا ارزش مطالب کم می­شد و دیگر کسی تشنة شنیدن آن­ها نبود. مثل مبحث «استقراء» که نه در نجف و نه در اینجا مورد توجه قرار نگرفت. در حقیقت سروش آن را نفی کرد و اگر او نفی نکرده بود، شاید هیچ کس سراغ آن را هم نمی­گرفت. ترجمة این کتاب هم، ترجمة بسیار سبکی است و اصلا ترجمه­ای نیست که توانایی نشان دادن عمق مطالب آن کتاب را داشته باشد. موضوع را ظاهرا موضوع پیش پا افتاده­ای نشان می­دهد در حالی که شهید صدر این موضوع بسیار مهم، مورد نیاز و جدید می­داند و خود شهید صدر در اصول، فقه، رجال، حدیث و مباحث کلامی از این روش استقرائی استفاده کرده است. این روش را به عنوان روش قابل قبولی می­دانست که حتی در مباحث علمی، علوم انسانی و … هم قابل استفاده است.

دکتر رجایی

آیا در جایی تصریح کرده که از این روش استفاده نموده است؟

سیدمنذر الحکیم

بله، در کلام آورده است و به تصریح گفته است. در مقدمة …. و اصول دین که مستقلا چاپ شده است.

من برای این کار ایشان (عدم نوشتن مجتمعنا) یک علت حدس می­زنم و آن اینکه اگر در آن زمان چاپ می­شد، شاید کسی نمی­توانست مطالب را درک کند و بفهمد و نمی­توانستند بفهمند که این جامعه­ای که شهید صدر برای آن برنامه­ریزی می­کند و به خاطر آن یک انقلاب به راه می­افتد، یک ضرورت اجتناب­ناپذیر است. در حوزة نجف آن زمان با اینکه بسیار پیشرفته بود، اما ممکن بود کسی به عمق و ارزش این کار و ضرورت آن پی نبرد.

دوم اینکه چه بسا نوشتن و چاپ این مطالب خطرناک بوده است. اگر این کار را انجام می­دادند و آن را خوب باز می­کردند و بیان می­داشتند که ما برای یک انقلاب اسلامی خودمان را آماده می­کنیم، معنایش این بود که ممکن بود همة زمینه­هایی که موجبات وقوع این انقلاب باشد را از بین می­بردند. در نتیجه، ایشان وارد یک بحث فرعی شدند و آن بحث اقتصادنا بود. البته شرایط زمان هم ایجاب می­کرد؛ زیرا مارکسیست­ها در آن زمان در کل جهان و به خصوص کشورهای جهان سوم و عراق، جولانی گرفته بودند، پیش­تازی می­کردند و به اسلامیون می­خندیدند و تمسخر می­کردند که شما هیچ ندارید، اقتصاد ندارید در حالی که ما دنیا را اداره می­کنیم. در چنین زمانی، شهید صدر اقتصادنا را صادر می­کنند و جواب علمی بسیار قوی و دندان­شکنی به آن­ها می­دهند. با اقتصادنا، مارکسیست و نظام سرمایه­داری رد شد و اسلام، یک دین پیشرو معرفی شد که قادر است به همه چیز پاسخ دهد. وقتی من این دو را با هم مقایسه کردم به این نتیجه رسیدم که ایشان به بحث فرعی اقتصادنا پرداختند. به جهت نظری وقتی شما به بحث اقتصادی جامعه اسلامی می­پردازید، باید یک تصویری از جامعة اسلامی داشته باشید تا بدانید اقتصادش چگونه باید باشد. از سوی دیگر، فرموده بودند که مجتمعنا حلقة بعدی من است. اینکه این حلقة مفقوده را ننوشتند، حدس بنده این بود که افکار ایشان در مورد مجتمعنا، افکار نسبتا آمده­ای بوده است. این افکار نسبتا آماده را کجا در آثار شهید صدر می­توان یافت؟ برای همین، اقتصادنا را با این نگاه مطالعه کردم که ابزار بعدی کار ما همین است. من سعی کردم افکار اجتماعی شهید صدر را در اقتصادنا بدست بیاورم. احساس کردم جلد اول اقتصادنا در حقیقت همان افکار و اندیشه­های اصلی مجتمعناست که ایشان مسیر را به سمت اقتصادنا جهت داده است. یعنی ایشان بحث­های اجتماعی را در ذهنش پایه­ریزی کرده است، مباحث فلسفی از جمله فلسفة مارکسیسم و نظام دموکراسی هم از جمله مباحث اجتماعی هستند، این گونه مباحث اجتماعی را در قالب اینکه من می­خواهم مبانی اقتصادی این سه نظام را بررسی کنم، تحلیل و بررسی کرده است. لذا مقدار فراوانی از بحث­های مجتمعنا آنجا هست. لذا اگر من می­خواستم همة آثار شهید را در مجتمعنا بحث کنم، این کتاب دو جلدی می­شد. در این صورت می­بایست همة اقتصادنا را بازنگری می­کردم و تمام این افکار را کنار هم می­چیدیم تا افکار اجتماعی شهید صدر که در حکم مقایسة این مکتب­ها هستند، استخراج می­شد. اگر می­خواستم این کار را انجام دهم هم مقداری تأخیر ایجاد می­شد و هم همین مقداری که آماده شده بود، ممکن است از دست برود. برای همین مثل خود شهید صدر کم­کم شروع کردم. ابتدا چهرة مجتمعنا را به سران حوزة علمیه، دوستان و اندیشمندان نشان دهم و در تلاش بعدی، بازخوانی دقیق­تری انجام بگیرد و این یک جلد به دو یا سه جلد تبدیل شود. در این صورت است که می­توان به کل آثار شهید صدر نظام خاصی داد. اگر کسی روش موضوعی و منهجی شهید صدر را دنبال کند، می­تواند همة این آثار را در قالب یک مجتمعنا بسیار محکم­تر و وزین­تر عرضه کند. این هم یکی از پروژه­هایی است که در نظر است و جایش هم اکنون خالی است زمان می­طلبد که ما این کار را بکنیم. اگر یک گروه این کار را انجام دهد که خیلی بهتر خواهد بود.

سؤال:

… سازماندهی …. را از کجا بدست آوریم؟

سیدمنذر الحکیم

خواهم گفت. پس یک سؤال جدی برای شما پیش آمد که البته برای خود من هم پیش آمد، حالا باید چه کنیم که من درآوردی نباشد؟ روی اسم مجتمعنا خیلی با من بحث کردند و گفتند این اسم را نگذارید زیرا این اسم، مخصوص شهید صدر بوده است. یکی از اشکالات عمدة آقایان ارزیاب در مجمع التقریب همین بود. اما بنده بر این اسم اصرار داشتم و گفتم که من یک توضیح می­دهم و توضیح آن هم این است «فی تراث شهید صدر» یا «فکر شهید صدر» نوشتة فلانی هم هست. در این صورت مشخص می­شود که این مجتمعنا نوشتة شهید صدر نیست. خمیرمایه از شهید صدر است اما کار شخص دیگری است. این کار می­تواند کاملا صحیح باشد یا اصلا صحیح نباشد و یا هشتاد درصد مطلوب باشد. در این صورت برای نوآوری و بازخوانی هم راه باز است.

روش ساماندهی را هم باید از خود شهید صدر می­گرفتیم اما از کجا؟ با چه روشی می­بایست مطالب شهید صدر را کنار هم بیاورم تا مجتمعنا حاصل شود؟ آیا به ذوق خودم یا به روشی که خود شهید صدر ارائه کرده است؟ من قبل از این کار، در جای دیگری این روش را انجام داده­ام که هنوز به چاپ نرسیده است. بحث­های تاریخی شهید صدر که در مورد اهل بیت علیهم السلام به صورت سخنرانی بود توسط شخصی در بیروت جمع­آوری شده و به چاپ رسیده است. وقتی من این کتاب را مطالعه کردم، دیدم سخنرانی­های ایشان به صورت غیرمنظم گردآوری شده و وقتی کسی آن­ها را می­خواند می­بیند که خیلی پراکنده هستند. مثلا از شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام سخنرانی­های شهید صدر شروع شده در حالی که ایشان در مورد پیامبر گرامی اسلام هم مطالب زیادی داشته­اند. شاید خود شهید صدر هم این مباحث را به صورت منظم بیان نکرده است زیرا در فرصت­ها و با توجه به مناسبت­ها ایراد سخنرانی می­کردند. اما کسی که می­خواست این­ها را آماده کند، خیلی اهتمام نداشت که آن­ها را با نظم علمی خاصی چینش کند. لذا بنده تصمیم گرفتم به این سخنرانی­ها نظم بدهم و در حقیقت یک تاریخ اسلام از دیدگاه شهید صدر داشته باشیم. یعنی سخنان، کلمات و پاراگراف­ها از شهید صدر و سیر تاریخی از ما باشد. هنگام تحقیق متوجه شدم خود شهید صدر در یک سخنرانی، طرح تاریخ صدر اسلام را مطرح کرده است. ما در یکی از کتاب­ها آن را به صورت مقاله عرضه کرده­ایم. بدین شکل که اسکلت کار و محتوا را از شهید صدر، چینش را هم بر اساس الگو و محتوا قرار دادیم. لذا محتواهای سخنرانی را به صورت فیش دسته­بندی کردیم و به فیش­ها، عنوان دادیم و بعد عناوین را در درون طرح کلی شهید صدر ریختیم. نتیجه یک کتاب جدید با قلم، بیان و طرح شهید صدر شد. تنها این نکته بود که این کار را خود شهید صدر انجام نداده و ما در حد وسع­مان توانستیم آن را اجرا کنیم. البته این یک گام بود و در گام دیگری این کار را توسعه دادیم. یعنی بعد از اینکه این کار پخته شد و ما روی مباحث تسلط پیدا کردیم، به دوستانی که در بحث تاریخ با ما همکاری می­کردند این اثر را ارائه می­دادیم و از آن­ها می­خواستیم آن را مطالعه کنند. بدین ترتیب با فکر شهید صدر با نظام­مندی بحث و با روش ایشان آشنا می­شدند تا بتوانند در همین مسیر و راستا قلم بزنند. لذا مجموعه­ای از شاگردان خودمان را به هر شکلی که بود تربیت کردیم و در تدوین تاریخ و «اقلام الهدایه» کمک­کار ما شدند. «اقلام الهدایه» کتابی است چهارده جلدی که طرح از شهید صدر است اما قدری توسعه یافته است. دقت کنید که چگونه یک کار کوچک با یک برنامه­ریزی می­تواند به یک طرح بسیار خوبی بیانجامد.

شبیه همین کار هم اینجا قابل انجام است و باید انجام بگیرد. لذا روش شهید صدر در «اقتصادنا» را اقتباس کردم و بررسی کردم که ببینم شهید صدر در اقتصادنا چه کرده است. ایشان در یک جلد به بیان مبانی و زیربناهای نظام اقتصادی پرداخته است. به بیان دیگر، در جلد اول نظریة اقتصادی را طراحی و استخراج کرده و در جلد دوم، تفصیلات آن نظام را مطرح نموده است. ما می­توانیم همین کار را در مجتعمنا انجام دهیم؛ یعنی مبانی نظریة اجتماعی شهید صدر، سپس نظریة اجتماعی شهید صدر و بعد نظام مبتنی بر نظریه اجتماعی استخراج کنیم. این­ها سه حوزة کاری هستند که ما مشخص کردیم. دو حوزه از این سه حوزه را خود شهید صدر انجام داده است. جلد اول اقتصادنا به جهت مواد علمی، غنای آن به حدی است که می­تواند تأمین کنندة مبانی اندیشه­های اجتماعی و نظریة اجتماعی شهید صدر باشد. و نظریة اجتماعی را به طور کامل در آثار بعدی ایشان می­بینیم. خرده نظام­های اجتماعی را هم در کتاب «الاسلام یقود الحیاه» به مناسبت­هایی آورده­اند. یعنی دورنمایی از برخی بحث­های نظام اجتماعی همچنین نظریة اجتماعی و مبانی را شهید صدر بیان کرده است. در حقیقت ما مجموعه­ای پازل داریم که در میان آن تعدادی قطعه کم است، آیا نمی­توانیم آن­ها را به هم ربط دهیم؟ و با الهام از روش ایشان در اقتصادنا، همین روش را در مجتمعنا به کار ببندیم؟ در حقیقت ما همین کار را کردیم. برای همین اگر کسی بخواند می­بیند همه مطالب حرف­های شهید صدر است، تنها کاری که ما انجام داده­ایم ربط دادن این حرف­ها به یکدیگر بود. آن نگاهی که ایشان داشته را مبنایابی کردیم و سپس پیامدهای نظریه را مشخص و به همدیگر مرتبط کنیم. بدین ترتیب این جلد از مجتمعنا فراهم شد و بدست آمد.

آقای رضایی

نظریة اجتماعی شهید صدر در این کتاب مشخص شده است؟

سیدمنذر الحکیم

ایشان بخشی از نظریه و مبانی آن را در کتاب «المدرسه القرآنیه» آورده است. همچنین بخش خلافت انسان را ایشان در این کتاب، در تفسیر موضوعی خودشان باز کرده است.

اگر کسی از من سؤال کند که من چگونه بخوانم، به او می­گویم که شما ابتدا تفسیر موضوعی را بخوانید، بعد جزوة چهارم را مطالعه نمایید و در پایان جزوة اول را بخوانید تا ارتباط منطقی این افکار را با همدیگر ببینید. اگر شما بدون برنامه پیش بروید، مثلا اول، جزوة اول را بخوانید، بعد می­بینید که پشت سر آن دو بحث اقتصادی آمده که هیچ ربطی به هم ندارند، در ادامه به یک بحث اجتماعی می­رسید. کسی که گمشده ندارد، نمی­تواند مطالب را به هم ربط دهد.

بنابراین خود ایشان به نظریه تصریح کرده و اساسا آن را بیان نموده است. بعد خواهیم خواند که ایشان گفته است: این نظریه اجتماعی است، قرآنی است، نظریه خلافت است. اما بحث شهادت را در اینجا مطرح نمی­کنند. بعد می­فرماید بر اساس این نظریة اجتماعی، همة نظام اجتماعی طراحی می­شود. کسی که این نظریة اجتماعی را متوجه نشود، حقیقت فقه ما را متوجه نمی­شود. نمی­تواند بفهمد عمق فقه اسلامی چیست. فقیه ما زمانی فقه­شناس می­شود که به کلیت نظام اجتماعی احاطه پیدا کند (نگاهی که امام رحمت الله علیه داشتند) ولایت فقیه عصارة این نگاه است. اگر اسلامی که در روی زمین حرکت می­کند را کامل بخواهیم، آن را در یک نظام اسلامی مقتدری که در رأس آن امام معصوم یا ولی فقیه باشد خواهید یافت. هر چند ممکن است فاصلة بسیاری تا الگوی واقعی وجود داشته باشد ولی همة اسلام در این است. اگر شما نظام سیاسی را سمبل تفکر اسلامی قرار دهید (که نشان دهندة عمق نگاه اسلام، دین و فقهای ما به جامعه است) می­توان گفت اگر کسی نظام سیاسی اسلام را نفهمد، اصلا اسلام را نفهمیده است. اسلام را در حد مسیحیت می­فهمد. اسلامی که الان در تونس، الجزائر، مصر و … است. اسلام در اینجاها مطرح می­شود، اسلام­گراها مطالباتی دارند و صاحب اکثریت هستند ولی در همة این نظام­ها، اسلام در حاشیه است. در همة این نظام­ها اسلام، دین دولت رسمی است اما ربطی به زندگی و سیاست ندارد. تمام این حکومت­ها و دولت­ها لائیک هستند، اسلام را قبول دارند ولی غیراسلامی عمل می­کنند. اکثریت مسلمان هستند اما دموکراسی غربی را اجرا می­کنند. کاری به دین ندارد. دین در نظام سیاسی حق دخالت ندارد.

نگاه شهید صدر برخاسته از یک نظریة اجتماعی است؛ رابطة انسان با انسان، رابطة انسان با خدا، رابطة انسان با طبیعت، این رابطه­ها چگونه است؟ در مسیحیت می­بینیم انسان با خدا رابطه دارد اما این رابطه به زندگی، رفتار اجتماعی و … هیچ ربطی ندارد و یک مسئلة فردی تلقی می­شود. لذا شهید صدر روی این مطلب اصرار دارند که اگر کسی نظریة اجتماعی را فهمید، می­تواند نظام اجتماعی و فقه را بفهمد. و اساسا فقه زمانی مفهوم دارد که نظریة اجتماعی درک شود. به همین دلیل بود که به یکی از علما عرض کردم شما باید یک ساختار جدید برای بحث فقه راه­اندزای کنید. ساختار جدید این است که شما اسلام را درس دهید، نه فقه مصطلح را که فقهی فردی است و کلیت اسلام را در نظر نمی­گیرد. این فقه به ناکجاآباد می­رود. در جاهایی به بن­بست خواهید رسید و قدرت نظر دادن ندارید. گاهی می­ترسید، احتیاط می­کنید که مبادا شما را مسخره کنند.

بیاییم بر اساس نقشة شهید صدر که به حق هم نقشه­ای منطقی است، همة اسلام را یکجا ببینیم. فقیه نباید تنها به بررسی آیات و روایات بپردازد و مدلول­های رفتاری آن­ها را اخذ کند بلکه مبانی رفتاری آن­ها را هم باید مدنظر قرار دهد. یعنی اگر شما به فلسفة تاریخ در درس خارج توجه کردید، اگر به سنت خلافت، سنت تدین و نظریة اجتماعی در بحث خارج فقه پرداختید، به شما نگویند شما از فقه خارج شده­اید. این اساسا متن فقه دین است. شما باید نگاه دین را تا عمق بفهمید. اگر کسی این­ها را نفهمد فقط ظاهری از دین را فهمیده است (یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا) و یعلمون ظاهرا من الفقه. این نگاه، مشکلات زیادی دارد ولی آقایان یا خوب می­فهمند ولی شرایط را مناسب نمی­بینند یا احساس می­کنند از فقه خروج موضوعی دارند. در حالی که بنده احساس می­کنم اگر در عرصة فقه بخواهد تحولی در حوزه بوجود بیاید حتما باید نظریة اجتماعی در رأس کار قرار بگیرد. نگاه کلان ما به فقه باید نظام اجتماعی باشد و بعد در درون آن، به بررسی نظام خانواده بپردازیم. هم اکنون ما در گروه خانواده، این مسیر را طی می­کنیم. مبانی و مقدمات ورود به بحث خانواده، آشنایی با همة نظام اجتماعی اسلام، مبانی نظام اجتماعی و دیدگاه­های اسلام به انسان است. یک انسان­شناس و جامعه­شناس باید بیاید. دو اصل، پایة هر بحث فقهی است: یکی بحث نظریة تربیتی اجتماعی اسلام، دیگری بحث نظریة اجتماعی تربیتی اسلام.

شهید صدر، در قسمت آخر اقتصادنا نوشته است: «الاقتصاد الاسلامی جزء من کل» شما نمی­توانید اقتصاد اسلامی را منهای بقیة اجزای کل نظام اجتماعی اسلام بفهمید. این جزء را باید در ضمن آن کل نگاه کنید. اگر نگاه نکردید، به خطا می­روید و مصداق معاملات ربوی خواهید بود. ظاهر ربا را عوض کرده و آن را به صورت دیگری درمی­آورید. از ربای واقعی و فهم حقیقت ربا باز خواهید ماند. همچنین است بحث سرمایه، مهریه و خیلی از مباحثی که در آن­ها دچار چالش هستیم. به دلیل این است که تصویر جامع و شاملی ندارند و تنها تصویری موضعی، مقطعی و ظاهری از مسائل دارند. این مشکل­آفرین است.

نظام خانواده، خرده نظام اجتماعی محسوب می­شود و اگر بخواهیم فقه نظام خانواده (نکاح و طلاق) را بدانیم، شرط مقدماتی دارد و بدون آن ورود به مباحث خانواده اشتباه است. اگر بخواهیم نظام اقتصادی (معاملات، مکاسب) را کار کنیم، به تنهایی کافی نیست باید فقه العقود (آقای حائری) را ببینیم. فقه العقود هم دارای پشتوانه است و پشتیبان آن را باید حتما ببینیم. در نظام سیاسی چنانچه بخواهید کار کنید باید بدانید که نظام سیاسی، منهای نظریة اجتماعی اصلا امکان­پذیر نیست و شاهد آن، اولین جزوة شهید صدر (مشروح دستور الجمهوریه الاسلامیه) است. این بیان می­کند که شما به یک پشتوانة قوی احتیاج دارید که در جزوة چهارم (خلافه الانسان و شهاده الانبیاء) آمده است. به جزوة چهارم هم که می­رسید می­بینید خود مبانی از مبانی است. و در «مدرسه القرآنیه» مبنایی که در خلافه الانسان و شهاده الانبیاء آمده است، موجود می­باشد.

پیامبر همة بحث شهید صدر را در یک کلمه خلاصه کرده­اند و آن اینکه: «یا علی! أنا و أنت أبوا هذه الامه» ما پدر و مربی این امت هستیم. حاکم، مربی جامعه است نه صاحب مال و قدرت. آدمی که باید در درجة اول مربی باشد و در پرتو تربیت بر جامعه حکومت کند. اصل در نظام تربیت آموزش است. یک معلم اول مربی است بعد معلم است. اگر این چنین باشد، نظام اقتصادی در مسیر تربیت قرار می­گیرد و مسائل اقتصادی کاملا عوض خواهند شد. نظام سیاسی در مسیر تربیت جامعه قرار می­گیرد. این مسئله در بحث پیشرفت و الگودهی بسیار حائز اهمیت است. همچنین است در نظام خانواده که در نظام خانواده، اولین موضوع بحث تربیت، است؛ هم تربیت زن و هم تربیت شوهر. ازدواج فقط اشباع غریزة جنسی نیست، این سَکَن یک بُعد قضیه است، ابعاد دیگری هم دارد که به تعبیر امام: «از دامن زن، مرد به معراج می­رسد». زن و مرد مربی و مکمل هم می­شوند. وقتی نگاه از نوع تربیتی شد بسیاری از مسائل از جمله ازدواج، طلاق، وصایا و … متفاوت می­شود. وقتی نگاه متفاوت شد، همة مسائل تحت الشعاع قرار می­گیرند. در تعامل فرزند با والدین و بالعکس تأثیرگذار خواهد بود. در صحیفة سجادیه دعای پدر و مادر در حق فرزندان و فرزندان در حق پدر و مادر می­بینید که نوع نگاه تربیتی است. یک نظام­نامه و منظومه در این ادعیه وجود دارد. این منظومه را در نامة امام به مالک اشتر هم می­بینید؛ آن نگاه بلندی که امام علی علیه السلام دارند و اساسا آن نگاه، نگاهی تربیتی است. نظام سیاسی و اداری است که بر اساس اصول تربیتی مبتنی شده است. اهدافی که دنبال می­کند همگی تربیتی هستند. لذا کار انبیاء تربیت بوده است. می­گوییم یزکیهم ولی آن را در نظام­نامه­ها و رفتارمان اجرایی و عملیاتی نمی­کنیم. چرا؟ چون نهادینه نشده، اساسا تصور نشده است. تصور کامل حاصل نشده لذا نمی­توانیم آن را نهادینه کنیم. حتی اگر کلیات آن را مطرح کنیم، چون باز نشده، قدرت اجرایی کردن آن را نداریم.

بحثی هست که باید بعدها به آن بپردازم و آن اینکه دیده شده در یک نظریه خلط ایجاد شده است. اشتباها بحث نظریه و نظام، یکی پنداشته می­شود. در حالی که شهید صدر این­ها را از هم جدا می­کند. در تعبیرات شهید صدر، نظریه و مذهب گاهی یکی شده­اند؛ نظریة اقتصادی و مذهب اقتصادی.

من این­ها را از هم جدا کرده­ام. می­گویم ما دو سؤال داریم؛ یک سؤال چرا، یک سؤال چگونه. چرا باید تربیت بشویم؟ بعد، چگونه تربیت بشویم؟ در پاسخ به سؤال چرا، نظریه لازم است. در پاسخ به سؤال چگونه، باید راهکار عملی ارائه گردد. که در حقیقت، این پاسخ یک نظام است و ما در پاسخ، نظام تربیتی را تعریف می­کنیم. کلان نظام داریم، خرده نظام داریم و همین طور ادامه می­یابد تا به آئین­نامه­های اجتماعی می­رسیم. اگر ما این­ها را از هم تفکیک کنیم و آن­ها را با هم خلط نکنیم، به راحتی می­توانیم به این سؤال­ها پاسخ بدهیم.

نظام اجتماعی به چگونگی می­پردازد و نظریة اجتماعی چرایی را مطرح می­کند. در مباحث کلامی نظریه امامت و نظام امامت از همدیگر تفکیک نشده­اند. این دو، غیر از تاریخچة امامتی است که بیان می­شود. امامان چه کسانی هستند، چه کردند، چه شد، این­ها مباحث مصداقی هستند که نباید به عنوان نظریة امامت بیان شوند. این مسائل نباید با هم خلط شوند. بزرگانی که از آن­ها نام نمی­برم، بیان می­دارند که «اصلا نظریه و نظام امامت در قرآن مطرح نشده است!! و تنها در روایات است که ما امامت اهل­بیت را می­بینیم!!! در قرآن یا به طور کلی به بحث امامت اشاره شده است که امامت انبیاء و حضرت ابراهیم ربطی به امامت اهل­بیت ندارد. اگر آیة تطهیر را آیة امامت بدانید که آن هم تنها به طهارت اهل­بیت اشاره کرده ربطی به امامت آن­ها ندارد.»

در بحث امامت ما دو دیدگاه می­بینیم: شهید صدر در یک سو قرار دارد و آیه­ای خاص را بیان می­کند که نظریه و نظام را در خودش جمع کرده است و الهام­بخش این نکته است که بحث امامت در قرآن بحثی اساسی است و قرآنی است و قرآن در این زمینه آیه دارد. در سوی دیگر کسانی قرار می­گیرند که بیان می­کنند در قرآن از امامت اهل­بیت سخنی نیست. شهید صدر با روشی که در تفسیر موضوعی دارد این مسائل را به سامان رسانده است. لذا به روش دیگر شهید صدر اشاره می­کنم که در این جریان، کمک­کار ما خواهد بود. روشی است که خود ایشان در آغاز تفسیر قرآنی (المدرسه القرآنیه) در دو جلسه به طور مفصل به آن پرداخت است. در این بیانات، تفسیر ترتیبی را با تفسیر موضوعی مقایسه کرده و افق جدیدی را در بحث تفسیر موضوعی ایجاد کرده­اند. بنده هنوز این افق جدید را در مباحث علما ندیده­ام. آنچه که در تفسیر موضوعی متعارف است این است که آیات را جمع کرده، دسته­بندی و چینش می­کنند، کنار هم می­گذارند و نتیجه می­گیرند. این حداکثر کاری است که در بسیاری از تفاسیر موضوعی دیده می­شود. اما اگر یک موضوع جدید مثلا بحث امامت را که بخواهد کار کند، اگر ظاهربین باشد می­بیند در قرآن امامت آمده، اهل­بیت هم آمده ولی بی­ربط هستند. آیت الله وحید خراسانی گاهی در مباحث خود به شاگردان می­آموختند که چگونه می­توان برای تفسیر آیه­ای، از صد آیة دیگر استفاده کنند. و آن­ها را بیاورد و در خدمت آن آیه قرار دهد و این یک آیه را خوب باز کند.

افق جدید شهید صدر این است که همة قرآن می­تواند مفسر یک آیه باشد. برای تفسیر سورة والعصر، کل قرآن را به خدمت بگیرید. یعنی همة قرآن، مفسر سورة والعصر می­شود. این نکته را یادداشت کنید که بسیار مهم است و آن اینکه الگوی قرآنی برای جامعة مطلوب، همین سورة والعصر است. این سوره در مکه نازل شد اما دورنمایی از جامعة مدنی است. آنچه که در (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) آمده است را وقتی با محتوا و مضمون سورة والعصر مقایسه می­کنیم می­بینیم با هم هم­خوانی دارند. و آن ترجمة این است. این در آغاز کار است و ماکت کار است، آنجا می­گوید افق کار اینجاست و شما باید به اینجا برسید. به این دلیل، روش شهید صدر در تفسیر موضوعی قرآن روش جدیدی است. می­گوید اگر برای شما موضوع جدیدی مطرح شد و شما آن را در قرآن نیافتید، بدانید که قرآن برای آن موضوع جواب دارد. روش متعارف جوابگو نیست. چرا؟ چون واژة مستقیمی که جوابگوی مطلب باشد در قرآن ندارید. لذا به سراغ روایات می­روید. در روایات، فراوانی زیادی داریم اما باید بدانیم که همة مطالب اهل­بیت در حقیقت تفسیر قرآن هستند. این یک اصل است. ادعایی قابل اثبات است، آنچه که اهل­بیت آورده­اند به موجب تفسیر ثقلین همگی تفسیر قرآن هستند. سخنان ائمه، تفسیری از کلیات و مجملات قرآن است. همه قبول دارند که اجمال در قرآن و تفصیل در بیان معصوم آمده است. پس سخن نباید با اصول کلی قرآنی تضاد داشته باشد یا در تناقض باشد. این هم بحث مهمی است. (فیه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات)؛ محکمات ام الکتاب هستند. شما باید بتوانید تمام کلمات ائمه را به قرآن برگردانید.

سؤال حاضر

نام این روش را چه می­گذارند؟

سیدمنذر الحکیم

تفسیر موضوعی است. ایشان بیان می­کند که تفسیر موضوعی که من می­گویم، این است. قرآن خودش می­گوید (ولا رطب ولایابس الا فی کتاب مبین) (تبیان لکل شیء) اما در ظاهر تبیان لکل شیء نیست. چرا؟ چون قرآن کلید، رمز و کد ارائه می­دهد. کد این است که شما باید صاحب روشی باشی که شما را به مقصود برساند. روش ایشان این است که باید با سؤال به سراغ قرآن رفت. به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، قرآن را استنطاق کنید. اگر سؤال نداشته باشید، هیچ وقت به مطلبی نمی­رسید. چون آن را نمی­بینید. برای استنطاق باید سؤال داشته باشی، برای اینکه سؤال داشته باشی، باید موضوع­شناس باشی. باید مسئله را خوب بدانی، محل ابتلاء و موضوع را به خوبی بدانی، اگر سؤالاتی که در مورد این موضوع داری را بدانی آن وقت با این سؤالات باید به سراغ قرآن بروی. ایشان در ادامه دو نمونه را اجرا کرده است: یکی بحث سنت­های تاریخ و دیگری بحث عناصر جامعه در قرآن. ما در هیچ جای قرآن بحث عناصر جامعه را نداریم. اما ایشان این مطالب را از قرآن استخراج کرده است. البته کلمة سنت در قرآن آمده است ولی به چه معناست؟ کسی که فلسفة تاریخ را مطالعه می­کند، با سؤالاتی که در فلسفة تاریخ برایش پیش آمده است به سراغ قرآن می­رود. همین کاری که شهید صدر انجام داد. با این کار، از قرآن مطلب جدید بدست آورد. اضافه بر آنچه که علامه طباطبایی، شهید مطهری و دیگران در بحث سنت­های تاریخ داشتند، ایشان مقولة جدیدی به سنت­های تاریخی اضافه کردند که من ندیدم هیچ یک از آقایان متعرض این مطلب شوند. شهید صدر می­گوید: «سنت­های تاریخ سه گونه­اند (دیگران آن­ها را دو گونه می­دانند): مطلق، مشهود، جریانی یا موضوعی. من سؤال دارم، با سؤال به سراغ آیات رفتم اما نه فقط آیاتی که کلمة سنت در آن­ها آمده است بلکه من با مفهوم سنت کار دارم و باید آن را بفهمم. وقتی مفهوم سنت را فهمیدم، به سراغ آیات می­روم و می­بینم که بسیاری از آیات اشاره به سنت دارند بدون اینکه در آن­ها واژة سنت آمده باشد. یا مصداق سنت هستند و یا مفهوم سنت در آن­ها هست منتها به چیز دیگری تعبیر شده­اند». لذا ایشان هم در بحث سنت­ها و هم در بحث اجتماعی نوآوری داشتند. من هنوز در هیچ یک از مباحث بزرگان­مان به این زیبایی مطالبی که در «المدرسه القرآنیه» و «خلافت انسان و شهادت انبیاء» آمده به طوری که به عمق جامعه برود، را ندیدم.

جامعه اعتباری است یا حقیقی؟ این بحث مهمی است. شهید صدر از این بحث می­گذرد و می­گوید این مفروغ عنه است، قرآن برای جامعه وجودی در مقابل وجود فرد (با کتاب، مسئولیت، تکلیف) حساب و کتاب قائل شده است. از این بحث به همین راحتی می­گذرد و تمام می­کند. وارد مباحثی می­شود که دیگران در آن­ها قلم نزده­اند.

سؤال حضار

نام این را روش گذاشته است؟

سیدمنذر الحکیم

خلط نکنید. من برای بحثِ روش، مثال آوردم. شهید صدر با روش سؤال داشتن و استنطاق آیات قرآن به سراغ آیات رفته و مجموعه فراوانی از آیات بدست آورده است. از آنجایی که قرآن یک نظریة کامل دارد، شما به اجزاء این پازل دست می­یابید وقتی این چنین شد، چون خود قرآن هم برای تفسیر خودش روش دارد؛ یعنی بیان کرده که من محکم و متشابه دارم، اصل و فرع، زیربنا و روبنا را مشخص کرده است. و با توجه به اینکه انسان صاحب عقل است (لآیات لقوم یعقلون) لذا وقتی به قرآن رجوع می­کنید از عقل استفاده نمایید. (لآیات لأولی الالباب) قرآن نشانه و سرنخ می­دهد، با اصولی که می­گوید، شما می­توانید اجزاء پازل را بدست آورید، کنار هم قرار می­دهید و چیزی مثل «عناصر جامعه در قرآن» از شهید صدر بدست می­آید. شهید صدر روش را طراحی کرده، اجرای آن را هم به عنوان مدل و الگو به ما نشان داده است.

شما همین روش را در بحث­های زیادی تجربه کنید. به خصوص بحث­هایی که در قرآن اسم و عنوان مشخصی برایشان نمی­یابید. با این دید به سراغ قرآن بروید، متوجه می­شوید چه مطالبی از قرآن بدست خواهد آمد.

یکی از کسانی که با این روش بسیار موفق بوده است، جناب آقای قرائتی حفظه الله است. ایشان تعریف می­کند که من به دنبال آیاتی بودم که به مسئلة مدیریت پرداخته باشند. از دیگران سؤال کردم، پاسخ مناسبی نیافتم. چون مطمئن بودم این مسئله قطعا در قرآن آمده است و همچنین مسائل و دغدغه­های مدیر را هم می­دانستم، لذا با این دید، به سراغ قرآن رفتم و یک دور قرآن را با همین نگاه خواندم. صد آیه در این باره پیدا کردم.

چون روش را عوض کردند، مطلب پیدا شد. ممکن است خطا هم بشود، این اشکالی ندارد معصوم نیستیم. ممکن است کسی پیدا شود که کامل­تر و دقیق­تر از شهید صدر نظریه بدهد. شما می­توانید این نظریه را نقادی کنید، محک بزنید و بعد مطلب پخته­تری ارائه دهید. اما همین قدر که فراهم آمده، محصول این روش است. همة علما و مفسرین در مورد نظام اسلامی و سیاسی ایده داشته و دارند و شاید یکی از پایه­گذاران فکر سیاسی اسلامیِ قرآنی، علامة طباطبایی باشد و باید به حق به این مطلب اعتراف نمود. جزوه­های ایشان در نجف که چاپ شد، بسیار سر و صدا کرد این در حالی بود که هنوز شهید صدر هیچ مطلبی در مورد نظام اجتماعی اسلام ننوشته بود.

یک افق از کار این است که از بیرون بگوییم اسلام همان کاری است که امام کرده است. اصول مسلمی داریم که نمی­توانیم از آن­ها چشم­پوشی کنیم. اسلام دین خداست. اسلام به ریز و درشت زندگی توجه کرده است. پس امکان ندارد که به مسئلة سیاست توجه نکرده باشد. مسئلة به این مهمی چرا در یک حوزة علمیة دینی، به عنوان حاشیه یا ضد فقه اسلام مطرح می­شود؟ این سؤالی است که برای یک متفکر پیش می­آید. دقت کنید که امام برای بخشی از بحث ولایت فقیه به سراغ روایات می­روند که آقایان روایات را ساقط می­کنند و امام به روش خودشان، آن روایات را زنده می­کنند و مورد بهره­برداری قرار می­دهند. اما با این حال، امام از آیات قرآن در بحث ولایت فقیه استفاده نمی­کنند. اما شهید صدر از آیات قرآن برای این بحث استفاده می­کند. یا مثلا می­بینیم که امام از محکمات قرآن و سنت استفاده کرده و اجزاء پازل را کنار هم جمع می­کنند و برای این کار، از سیرة رسول الله استفاده می­کنند. شهید صدر در این بحث از تاریخ و سیرة حضرت رسول هیچ صحبتی به میان نمی­آورد و فقط قرآن را ملاک عمل قرار می­دهد. البته کار امام نسبت به حوزه­های قدیمی، در رأس و در صدر قرار دارد و بسیار پیشرفته است. اما یک افق از کار است و افق دیگر، کاری است که شهید صدر انجام داده است.

سؤال حضار

برای طرح سؤال نیاز به شناخت علوم بشری و شناخت معلوماتی که تجربه شده­اند، می­باشد.

سیدمنذر الحکیم

این پل زدن صحیح نیست. شما باید بتوانید از علوم بشری و مطرح، موضوع­شناس، مسئله­شناس و صاحب سؤال بشوید. یعنی در شما حس سؤال ایجاد شود (فاسئلوا اهل الذکر) باید در شما سؤال کردن زنده شود. در خواب، بیداری، مطالعة کتاب، تأملات روزانه و … فکر کنید. مهم این است که برای شما سؤال ایجاد شود. این بسیار ضروری است. چون به میزان هر سؤالی که پیش می­آید، شما به دنبال جواب خواهید رفت. شما اگر بگویید چرا، به شما نظریه می­دهد. اگر بگویید چگونه، به شما نظام می­دهد. اکثر کسانی که به دنبال قضیة امامت رفتند تنها یک سؤال داشتند و آن این بود که «چرا علی­بن ابیطالب؟» لذا جواب همین سؤال را از روایات بیرون می­کشند. اما اگر ده سؤال در مورد علی علیه السلام و اصل امامت داشتند، ده تا جواب می­گیرند. پس سؤال داشتن یک اصل اجتناب­ناپذیر است.

گام دوم: با این سؤال باید به سراغ آیات رفت.

گام سوم: باید درون آیات سعی و کاوش کرد و به ظواهر آیات اکتفا نکرد. باید به عمق آیات برویم. باید یک موضوع با توجه به اجزاء، لوازم (گاهی از لازم به ملزوم می­رود)، علل، بسترها و زمینه­ها بررسی شود.

شهید صدر وقتی بحث حکومت، نظام سیاسی و خلافت انسان را مطرح می­کند، آیة امانت را هم ذکر می­کند. می­فرماید بحث خلافت و امامت (جاعل فی الارض خلیفه) با آیة (إِنَّا عَرَ‌ضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرْ‌ضِ وَالْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الإِنسانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوما جَهُولا) یک سکه هستند که هر کدام جداگانه در رویی از سکه قرار دارند. یک روی سکه خلافت است که به نام انسان زده شده، و روی دیگر این سکه امانت است. این دو رو، از هم جداناپذیرند. لازمة خلافت، مسئولیت­پذیری و امانت­داری است. بر این اساس، ایشان به اینجا منتقل می­شود که کلمه «آدم» به جنس آدم اشاره دارد نه شخص آدم. شخص آدم، مصداق آن جنس است. (جاعل فی الارض خلیفه) در ادامه دارد (اسکن انت و زوجک الجنه)، خلیفه به جنس انسان اشاره دارد نه شخص آدم ابوالبشر که فقط او خلیفه باشد، بلکه همة بشریت خلیفه هستند. همین انسانی که قبول امانت کرد. وقتی این مطالب به هم مرتبط شد، نوع نگاه، وسیع می­شود. در این صورت خلافت انسان مطرح می­شود نه خلافت انبیاء.

در ادامه به لوازم، ضرورت­ها و اصول خلافت انسان اشاره می­کند. لازمه­اش این است که در کنار خلافت برای کل بشریت باید شهادت انبیاء باشد.

از مباحث ایشان، سه مقام برای کل انسان­ها به دست می­آید: مقام اول: انبیاء، اوصیاء و ولی فقیه که در رأس مخروط قرار می­گیرند. مقام دوم: همة بشریت که خلیفة خدا هستند. مقام سوم: آحاد مردم که خلفایی با مسئولیت­های محدودتر هستند. لذا در مباحث اقتصادی می­فرماید: انسان حق ندارد فکر کند که مالک چیزی است و فعال ما یشاء است. بلکه ملکیت او محدود به ضوابطی است که این ضوابط را خلافت و مصالح انسان­ها مشخص می­کند. حدود و صغور مالکیت افراد را خلافت و مصالح انسانی مشخص می­کند. این نکته بسیار مهمی است.اینکه پیامبر به شخصی می­گوید کنار برو، تو اصلا در اینجا حق نداری، از باب اعمال ولایت نبوی است یا از باب اینکه اساسا قانون و نظام این است. پیامبر در آنجا به عنوان حاکم می­گوید: من صلاح می­دانم که تو به عنوان یک شخص، مرتکب این عمل نشوی و من از این ضرر با اعمال قدرت جلوگیری می­کنم. اما یک بار ممکن است این طور بگوید که تو دیگر تخصصا مالک نیستی؛ چون اینجا ملکیت تو در حدی است که به دیگران ضرر وارد نشود. اصلا تو مالک نیستی. حالا که شرایط را نمی­پذیری از ملکیت ساقط می­شوی. به لحاظ تئوری این دو گونه است و آثار زیادی بر آن بار می­شود.

بحث ملکیت انسان­ها در «الاسلام یقود الحیاه» مطرح شده است. مسئولیت دولت هم در جزوة سوم آمده است.

جمع­بندی

ما برای فهم شهید صدر روش می­خواهیم. با استفاده از روش ایشان می­توانیم عرصه­هایی که ایشان کامل نکرده­اند را تکمیل نماییم. بدین ترتیب با الگو قرار دادن این روش، می­توانیم عرصه­های جدیدی باز کنیم. خود روش را هم می­توانیم مورد نقد و بررسی قرار دهیم و آن را تکمیل کنیم.

یک یا دو پایان­نامه در مورد تفسیر موضوعی نوشته شده است که به نظر من ابتدایی هستند و نیاز به کار فراوان است. هنوز حق مطلب ادا نشده است. کسی این روش را با روش تفسیر موضوعی دیگران مقایسه نکرده است. خروجی­هایی که شهید صدر داشته­اند با خروجی­هایی که دیگران داشته­اند تطبیق داده نشده است.

در این جلسه، بحث روشی مطرح کردیم. در تجربه­ای که از مجتمعنا بدست آمد، نشان دادیم که روش شهید صدر در بازپروری، جمع­بندی و جمع­آوری افکار ایشان بسیار مؤثر بوده است.

آقای رضایی

کتاب مجتمعنا چاپ شده یا هنوز به صورت جزوه است؟

سیدمنذر الحکیم

چاپ شده است. آنچه که قبلا در مرکز جهانی تدریس می­شد، هنوز چاپ نشده است. مجموعه مقالاتی هستند که در مجلة «رساله الثقلین» به چاپ رسیده­اند. آن­ها هم مجموعة کاملی هستند. که دارای مبانی، نظریه و نظام می­باشند. در حقیقت ناگفته­های شهید صدر در آن مقالات آمده است. پازل شهید صدر را تکمیل کرده­ایم. کلیت نظام اجتماعی بر اساس نگاه شهید صدر طراحی شده است. نظام فرهنگی، دینی، سیاسی، اقتصادی و خانواده هم در آن­ها تعبیه شده است به گونه­ای که این مجموعه با هم هماهنگ باشد. در حقیقت یک الگو طراحی شده ولی این الگو به نظر بنده خیلی ابتدایی است. زیرا اولا این کار فردی بوده و ثانیا مربوط به پانزده سال قبل است. اما هنوز نو و بکر است. آقای عطاران هم بخشی از این کار را به روسی ترجمه کرده­اند. غیر از اینکه آن مقالات نگاه کامل و کلان هستند، در آن­ها مقید به تعبیرات شهید صدر نشده­ایم و به راحتی خودمان صحبت کرده­ایم اما تفکر، تفکر شهید صدر است. قلم، قلم خودمان است. و گاهی تعبیرات ایشان را خلاصه کرده­ایم. بخشی هم در کلمات ایشان نبوده و ما اضافه کرده­ایم. لذا سعی کرده­ایم که مجموعه­ای منسجم ایجاد کنیم.

سؤال حضار

این بحث که نظریه و نظام با هم متفاوتند، صحیح است. اما تبیینی که شما از تفاوت داشتید را درست درک نکردم. من در فهم این مطلب مشکل دارم.

سیدمنذر الحکیم

اینکه ما نظریه و نظام را چگونه تعریف کنیم، به تنهایی موضوع یک پایان­نامه است. اینکه تعاریف دیگران چه بوده و چه مشکلاتی را به وجود خواهد آورد، هم دارای خلط هستند و هم به نتیجه نمی­رسند. از آن جایی که ما با مبنای علمی این دو مقدمه را جدا کرده­ایم مباحث خلط نمی­شوند و لذا شما با دو سؤال وارد دو فضا می­شوید.

سؤال حضار

عرض من این است که این دو سؤال نمی­توانند ممیز باشند.

سیدمنذر الحکیم

من به حداقل اکتفا کرده­ام. پیشنهاد می­کنم که این مجموعة وزین و محترم (پژوهشکده جامعه المصطفی)، نشستی مخصوص نظریه و نظام برپا نماید. در حقیقت وارد این عرصه شده و تحقیق کنند. این مطلب به لحاظ علمی محل ابتلاست. باز نشده و افراد زیادی آن را مخلوط می­کنند. نتیجة این خلط، پیامدهای منفی را در کارهای علمی به دنبال خواهد داشت. باید از ابتدا جداسازی صورت بگیرد، ببیبنیم این مقدار از جداسازی کافی است یا خیر یا باید از آیتم­های دیگر استفاده شود. به عنوان مثال، برای شاخص نظریه و نظام … این نظام، منهای نظریه و مذهب نمی­تواند باشد. شما در نظام، چندین کار انجام می­دهید، نظریه را در نظام عملیاتی می­کنید، در حقیقت به آن الگو می­دهید. مجددا برای اجرای این مدل و نظام، به نظریه احتیاج دارید. باید روی این نظریه، فرهنگ­سازی کنید؛ یعنی باید در روح کارگزاران، مدیران و نظام­سازان اشراف شود. آن دید را به این­ها بدهید تا بتوانند موفق باشند.

به حاج آقای اعرافی عرض کردم مدیران شما باید نگاه شما را داشته باشند تا دستوری که شما می­دهید صددرصد و آن گونه که شما می­خواهید اجرا شود. اگر نگاه شما را نداشته باشند به نسبت دید خودشان اجرا می­کنند. و این هشتاد یا شصت درصد نگاه شما را تأمین می­کند. دستور اجرا شده ولی هدف محقق نشده است. چون آن نگاه در هنگام اجرای آن مدل وجود نداشته است.

سؤال حضار

اگر بخواهیم بر اساس مبانی فلسفی شهید صدر، واقعیات اجتماعی را تحلیل کنیم، چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ شما که روش­شناسی را مطرح نمودید، آیا روش­شناسی فهم متون شهید صدر را مطرح نمودید یا روش ایشان در فهم متون دینی، مقصود شما بود؟ اگر ما بخواهیم بر اساس مکتب شهید صدر روش فهم واقعیت اجتماعی را دریابیم، همان طور که مستحضر هستید هر روشِ فهم واقعیت اجتماعی، مبتنی بر یک فلسفه است. بر اساس مبانی فلسفی شهید صدر چگونه می­شود روشی را طراحی کرد که واقعیات اجتماعی را بفهمیم؟

سیدمنذر الحکیم

احسنت. باید وارد این عرصه علمی شوید و کار کنید. ما برای مجتمعنا سه سطح از کار را در نظر گرفته­ایم که این سطح اول کار است. سطح اول کار، متن شهید صدر است. سطح دوم این است که کلیة آثار کسانی که در این زمینه از شهید صدر الهام گرفته­اند، قلم زده­اند، مطلب جمع­آوری کرده­اند، نقد کرده­اند و … را ببینیم، سپس به بازتاب این نگاه و آثار شهید صدر دقت کنیم، در این صورت مشخص می­شود که این جریان، فردی نبوده و به صورت یک جریان فطری اجتماعی درآمده است. این یک روش کار برای ایجاد تحول و نوآوری در آینده می­شود. شهید صدر با این طرح همة علوم انسانی جدید را پایه­گذاری می­کنند. اینکه چگونه از آثار شهید صدر برای جنبش نرم­افزاری در عرصة علوم انسانی بهره بگیریم بحث دیگری است. مباحث و واقعیات اجتماعی هم که شما فرمودید مثل همین مطلب است. و در حقیقت همة این­ها، سطح دیگری از بحث هستند. عرض کردم اگر این مسائل در مباحث خارج حوزه باب شود، شما شاهد همة این برکات خواهید بود؛ چون افراد مجبور به فکر کردن می­شوند.

دکتر رجایی

از جناب آقای دکتر حکیم تشکر می­کنیم. ایشان مباحث خوبی مطرح کردند. خواهش ما این است که در ادامه، پیرامون کتاب و محتوای آن توضیحی کلی بفرمایند. انشاءالله دوستان کتاب را مطالعه خواهند کرد و استفادة لازم را خواهند برد. اگر ممکن است مهمات بحث و نتایجی که به آن رسیده­اید را بیان بفرمایید.

سیدمنذر الحکیم

ضرورت این کار و همچنین روشی که برای رسیدن به بازیافت مجتمعنای شهید صدر که وعده­اش را داده بودند، می­باشد. البته بعضی معتقدند که ایشان این کتاب را نوشته­اند اما از جمله مواردی که دولت بعث عراق آن را مصادره کرده است همین کتاب می­باشد.

با تحقیقی که ما انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که چنین چیزی نوشته نشده است. چون تاریخچة کلامی که ایشان فرموده بودند «مجتمعنا منع من مجتمعنا» بسیار بعد از تاریخی است که برای نوشتن کتاب شهید صدر بیان می­کنند. ما به واقعیت این خبر نرسیدیم و هیچ اثری هم از ایشان ندیدیم. حتی از مقربین شهید صدر، سیدمحمود خطیب، آقای هاشمی و آقای لقمانی هم چنین چیزی نقل نشده است. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که انتظار ما برای پیدا شدن این اثر، بیهوده است و باید به دنبال این باشیم که مجتمعنا را از مجموعة آثار ایشان استخراج کنیم. برای این کار و به عنوان مقدمه، بعد از کار کردن روی آثار شهید، ابتدا جزوه­ای برای تدریس در مرکز جهانی آماده کردیم. این مجموعه مقالات در مجلة «رساله الثقلین» در چندین شماره چاپ شد. بعدا گردآوری کردیم و کمبودها و نواقص را برطرف کردیم که حلقة اُولای مجتمعنا شد. این حلقة اولای مجتمعنا عبارتست از: افکار شهید صدر، ایده­های ایشان، به اضافة یک نظام دادن به این ایده­ها و سعی در تکمیل نواقصی که در آثار به طور مستقیم، آن­ها را نیافتیم اما با فکر و نگاه شهید صدر می­توانست هماهنگ باشد. لذا این مطالب را به شهید صدر نسبت نداده­ایم. بعضی دوستان فرمودند نام این حلقه را «المجتمعنا التاریخ فی تراث الشهید یا فی فکر الشهید الصدر» بگذارید؛ زیرا مطالب تاریخی را شما جمع کردید و در کنار گذاشته­اید و معجونی از مطالب شهید صدر درست کرده­اید و نباید آن را به شهید صدر نسبت دهید. ما مطالب را نسبت نمی­دهیم ولی می­گوییم اصل فکر و ایده از شهید صدر است. محتوا و تعبیرات در بسیاری موارد مربوط به شهید صدر است یا مباحث شهید صدر مختصر شده است و یا نکات کلیدی مباحث ایشان استخراج شده است. لذا ما در آن کتاب، بحث نظریه و نظام و جدا کردن نظریه و نظام بر اساس نگاهی که عرض کردم، مطرح کرده­ایم و این تفکیک صورت گرفته است. عملا نشان دادیم که نظریه و نظام اجتماعی چه باید باشد. این مطالب به طور ملموس در این کتاب، تفکیک شده است. البته هنوز این کتاب به چاپ نرسیده است و مقالات به صورت جزوه می­باشد. بخشی از مجموعه مقالات، تحت عنوان «اسس النظریه و النظام الاجتماعی» است و بخش دیگر «معالم النظام الاجتماعی» است. اسس به عنوان نظریه و معالم به عنوان کلان نظام اجتماعی است. بخش­هایی از این مقالات، ترجمه شده و مورد استفاده قرار گرفته است. نظام فرهنگی و نظام دین در جامعة اسلامی در کنار نظام سیاسی، اقتصادی و خانواده قرار گرفته است. سعی کرده­ایم مدل کلی از این مطالب ارائه دهیم.

به نظر بنده این کار خیلی ابتدایی آمد؛ چون این کار شهید صدر خیلی بزرگ­تر و عمیق­تر از این است. و نباید به این حد اکتفا کنیم. یکی از نقدهایی که من از کارهای دیگران به نظرم رسید این بود که دیگران سعی در تلخیص افکار شهید صدر داشتند. در حالی که ما باید بر افکار شهید صدر شرح بزنیم و آن­ها را توضیح دهیم. لذا تصمیم بر این شد که از متن شهید صدر استفاده کنیم.

برای کار پژوهشی و پژوهشگران، آنچه که مهم است این است که دیگران را مستقیما با شهید صدر آشنا کنند و واسطه کار قرار نگیرند. بسیاری از افراد با این کار، دیدگاه خودشان از شهید صدر را منتقل کردند. از لحاظ علمی این کار ایجاد اشکال می­کند. همان طور که به موردی اشاره کردم، المجتمعنا به المجتمعنا الفرعونی تغییر وجهه یافته بود. در این گونه تحقیقات، امانت نقل و امانت نگاه حفظ نمی­شود. لذا به عقیدة من، اولین کار برای یک پروژة تحقیقاتی خیلی خوب، مفید و دنباله­داری که می­تواند فکر شهید صدر را در حوزه مطرح کند این است که متن کار شهید صدر را اصل قرار دهیم.

سؤال این است که این متن را چگونه عرضه کنیم؟ جمع کردن همة آثار شهید صدر، کار بسیار سنگینی است که هنوز به اتمام نرسیده است. در کنار این مجموعه­های مکتوب، مجموعه­ای صوت و اسناد هم موجود است. یکی از برکات و فعالیت­هایی برای شهید صدر انجام شد، برآمدن همین موسوعه است. گروهی که روی این مطالب کار کردند، مجموعة فاضل و خوبی بودند و کار بسیار بزرگی انجام دادند و باعث شدند که آثار از حالت تشتت بیرون بیاید. بعد از این، آقای ابوزید همة این آثار را در قالب یک مجموعه در سایت عرضه کرد و مرکز تحقیقاتی علوم اسلامی هم برای آن­ها نرم­افزاری تهیه کرد. از این جهت، گام بسیار خوبی برداشته شد. اما مشکلی که هست، این است که جا خالی­های تفکرات شهید صدر را به شما نشان نمی­دهد. برای نشان دادن این کمبودها، باید یک برنامه­ریزی علمی صورت بگیرد.

بنابراین راه ما این شد که همة محتویات را جمع­آوری و عرضه کنیم. کلیت این کتاب بر این استوار است و من با توجه به امکانات محدودی که داشتم، بحث نظام اجتماعی را به عنوان حلقة بعدی در نظر گرفتم و توان را بر این گذاشتم که نظریة اجتماعی شهید صدر در این کتاب تجمیع شود. این نظریة اجتماعی در کتاب «الاسلام یقود الحیاه» (جزوة چهارم) به نوعی به قلم خود شهید صدر آمده است. اما از آنجایی که شهید صدر، مطالب بسیاری در مورد این نظریه گفته است و همچنین این جزوه به لحاظ متن، متنی شبیه به کفایه دارد. یعنی بسیار سنگین و دقیق است لذا به شرح احتیاج دارد. روش در اکثر تألیفات این است که باید به گونه­ای برنامه­ریزی و مقدمه­چینی شود تا مخاطب خودش به شرح برسد نه اینکه ما شرح را به او تلقین کنیم. لذا آخرین بخش این بحث، همان نظریة اجتماعی شهید صدر است. شرح این جزوه را خود شهید صدر می­تواند به ما بدهد. بنابراین، به جای اینکه ما بر این جزوه شرح بزنیم و تعبیر و تفسیر کنیم، باید کاری می­کردیم که با مقدمه­چینی نتیجه و شرح بدست آید.

این مطلب اکنون به عنوان مقدمة کتاب است. کسی که می­خواهد این کتاب را بخواند، اول باید مقدمه را به خوبی بخواند. این مقدمه، غیر از مقدمة جناب آقای تسخیری و زندگینامة شهید صدر است. در زندگینامه و مقدمه آقای تسخیری، کلیاتی در خصوص شهید صدر مطرح شده است که بعدها به کتاب اضافه شد. اصل کتاب از مدخل و مقدمة کتاب است. این مدخل نشان می­دهد که اولا ما به دنبال یک کار قرآنی هستیم و شهید صدر تقریبا از هیچ روایتی استفاده نکرده و بحثی کاملا قرآنی است. بنابراین خود قرآن متصدی این کار شده و شهید صدر این مطلب را با روش خود، مطرح کرده است. شهید صدر برای اهل­بیت در این طرح قرآنی، جایگاه خاصی قائل شده است. این برخلاف عده­ای است که نظام اجتماعی اسلام را منهای اهل­بیت می­بینند. من سعی کردم که این مطلب را از قلم نیندازم و آن را پررنگ و بااهمیت جلوه دهم، اینکه تصور کنیم اگر بحث به صورت قرآنی شد، در این صورت اهل­بیت در آن حضور ندارند، اشتباه است بلکه اهل­بیت حضور پررنگ­تری دارند اما قرآنی؛ یعنی حضور قرآنی اهل­بیت در این عرصه نشان داده شده است. بین آن طرح قرآنی و جامعه­ای که قرآن طراحی کرده است، فاصلة زیادی وجود دارد. دست­اندازهایی که در راه ساختن جامعه­ای مطلوب وجود دارد، چیست؟ جامعه اسلامی که ما باید به آن برسیم، همان جامعة حضرت مهدی سلام الله علیه و جامعه­ای که قرآن در سوره «عصر» طراحی کرده است، برای رسیدن به این جامعه باید کارهای زیادی انجام دهیم. اصل این است که باید مفهوم قرآن و نظریه­ای که بر اساس آن، آن جامعه استوار است و شهید صدر به آن عنایت زیادی داشتند، را بشناسیم. لذا، کار شهید صدر، در درجة اول، کاری قرآنی است «النظریه الاجتماعیه القرآنیه». من روی این مطلب اصرار دارم؛ زیرا همة مستندات شهید صدر قرآنی است.

در عنوان این کتابی عبارت «فی فکر و تراث» آمده است. بعد از چاپ این کتاب، من به این فکر افتادم که ممکن است تصور نادرستی بوجود بیاید و آن اینکه من برای تبیین مسیر شهید صدر، از شهید حکیم، دکتر بستانی و دیگران تعبیراتی آورده­ام و این مطالب با هم آمیخته شده است. تلاش من این بود که کلام شهید صدر به صورت یکجا بیاید اما از آنجا که می­خواستیم مباحث جامعه­شناسی با مباحث مذهب و نظام اجتماعی را از یکدیگر جدا کنیم ـ مثل کاری که شهید صدر در اقتصادنا انجام داد، ـ لذا در کنار مطالب شهید صدر، طرح و شالودة کتاب «علم اجتماعی اسلامی» دکتر بستانی را هم آوردیم و با هم مقایسه کردیم. این به جدا کردن بحث نظریه و نظام و علم اجتماع از یکدیگر کمک می­کند. در نسخة چاپ بیروت، این مطالب حذف شد و عنوان هم به «مجتمعنا فی تراث الشهید الصدر» تغییر یافت و واژة فکر از عنوان کتاب حذف شد.

این مطالب را سه حلقه دانستیم که باید از یکدیگر جدا شوند: تراث، فکر و مدرسه. ممکن است خیلی­ها این مطالب را با هم بیامیزند اما من آن­ها را از هم جدا کردم. تراث یعنی آنچه که به صورت سند مکتوب یا منطوق از شهید صدر وجود داشته باشد و این سند، به عنوان سند تحقیقاتی مورد استفاده قرار می­گیرد و کسی که می­خواهد به جهت علمی، تحقیقاتی انجام دهد، باید به این اسناد مراجعه نماید. مرحلة بعدی، شناسایی فکر و ایده­های شهید صدر است که می­تواند با هر بیانی باشد. شهید حکیم کتابی دارند با عنوان «المجتمع الانسانی فی القرآن»، دیگران هم کتابی با عنوان «فلسفه الصدر» دارند که مجموعه­ای از مقالات است. فکر شهید صدر را تبیین کردند که گاهی تمجید، تعریف و گاهی هم نقادی کرده­اند. در همة این مطالب، با فکر شهید صدر جلو رفته­اند نه با متن کلمات شهید صدر. مثل اینکه کسی می­گوید نظریة صاحب کفایه چنین است ولی شخص دیگر متن صاحب کفایه را می­آورد. این­ها به لحاظ علمی دو تا هستند. نگاه ما در بحث تحقیق و روش تحقیق این بود که این دو باید از یکدیگر جدا می­شدند، این نگاه هم برای خوانندگان خوب بود و هم اینکه بعدها می­توانستیم زمینه­ای برای تحقیقات مناسب­تری بوجود آوریم. لذا «مجتمعنا فی فکر» حلقة بعدی است و در حد نظریة اجتماعی هم هست. یعنی می­شود با توجه به مطالبی که دیگران در مورد فکر شهید صدر بیان کرده­اند، همین فکر را بازپروری کرد. ممکن است نظریة «خلافت انسان و شهادت انبیاء» با چندین تعبیر، ویرایش و تقریر به رشتة تحریر درآید که البته این طور هم شده است، و هر کسی بنا بر سطح فکر و نظر خود، نظریة شهید را به گونه­ای تعبیر کرده است. شهید حکیم به شکلی و دیگران هم هر کدام به شکلی دیگر برداشت کرده­اند و هر کس برداشت شخصی خودش را ارائه می­دهد. البته همة این­ها قابل ارزیابی، نقد و مقایسه هستند.

«مجتمعنا فی تراث الشهید الصدر» با فکر ارتباط زیادی دارد. به عبارت دیگر، می­توان گفت همة کسانی که در مدرسة فکری شهید صدر قلم زده و می­زنند، این گونه فکر می­کنند و حتی ممکن است فکر جدید هم داشته باشند.

کتاب «دور اهلبیت فی بناء جماعا صالحا» نوشته شهید حکیم، دو جلدی است که عنوان گویایی نسبت به جامعه­شناسی ندارد. عنوان کتاب این است: اهل­بیت برای ساختن یک جامعة شیعی چه کردند؟ ولی شهید صدر در اینجا به طراحی یک نظام اجتماعی تفصیلی نه کلامی، پرداخته­اند. یعنی نظام فرهنگی، اقتصادی، عبادات، سیاسی، امنیتی و … را از آیات و روایات اخذ و طراحی نموده­اند. اما فکر اصلی و آبشخور همة این مطالب که بسیاری از نکات آن، ابتکار خود شهید حکیم است، از شهید صدر گرفته شده است. شهید حکیم در همین مدرسه قلم زده است که البته ابداع و نوآوری هم داشته است. شهید صدر در مورد همین مطلب، حدود نیم صفحه در یکی از سخنرانی­های خود مطلب دارند و فقط به دادن سرخطی اکتفا می­کنند. به پنج یا شش عنوان اشاره می­کنند. شهید حکیم همین پنج یا شش عنوان را شرح داده است که حاصل آن، دو جلد کتاب شده است. ایشان کار بسیار بزرگی انجام داده است. من این بحث را به عنوان بحث نظام اجتماعی بر اساس دیدگاه اهل­بیت برای همة جامعة اسلامی و نه فقط شیعه ضروری می­دانم. زیرا نگاه شهید حکیم، یک نگاه جهانی و اسلامی بوده است. درست است که با مبانی اهل­بیت و بر اساس روایات اهل­بیت شکل گرفته اما ایشان اسلام را عرضه کرده است. لذا نظام­نامة جامعة اسلامی الگو در کتاب­نامة شهید حکیم به خوبی دیده می­شود. البته نواقصی دارد چون برخی موارد خیلی کلی است و باید آن­ها را ریز کرد و مثل کاری که خود ایشان در مورد کارهای شهید صدر انجام دادند، روی کار آقای حکیم هم باید انجام بگیرد. این هم یکی از ایده­های خیلی مهمی است که در حال فعالیت بر روی آن هستیم.

ما چگونه می­توانیم همة مجموعة منابع اهل­بیت علهیم السلام و آیات قرآن را در این زمینه به صورت یک نظام اجتماعی الگو عرضه کنیم به طوری که همة ابعاد آن مورد توجه قرار گرفته و جای خالی در آن وجود نداشته باشد؟ بنده این مورد را به عنوان مدرسة شهید صدر تلقی می­کنم؛ چون با فکر و روش شهید صدر، با آیتم­ها و دیدگاه­های بلند شهید صدر این کار صورت گرفته است. شهید حکیم یکی از شاگردان مطرح و شناخته شده شهید صدر است که نسبت به دیگر شاگردان ایشان در این بُعد رشد بسیار چشمگیری داشته است. اگر دیگران در فقه و اصول متعارف رشد داشتند ایشان در این بُعد واقعا رشد قابل توجهی داشتند. من این کار را به عنوان یک کار فقهی از ایشان تلقی می­کنم.

شما به فکر من جهت دادید گفتید ما یک الگو برای جامعة اسلامی پیشرفته می­خواهیم به همین دلیل، ذهن من روی این مطلب فایل­سازی می­کند. لذا اگر می­خواهید روی آثار شهید صدر کار کنید، بدانید که شهید صدر آغاز یک تحول در این زمینه است. شهید حکیم، همان شهید صدر توسعه یافته است. منهای او شما نمی­توانید شهید صدر را خوب بفهمید. یعنی کسانی که با شهید صدر بودند، و فکر ایشان را با همة وجود گرفته­اند و بخشی از وجود و ذهن آن­ها شده است، می­توانند در این زمینه کمک­کار و کمک­حال ما باشند.

نتیجة این بحث نسبتا طولانی این است که آنچه که سبب شد الان در این مجموعه در خدمت شما باشیم، فقط تراث شهید صدر است. در این تراث، کار اصلی و نهایی که شما آن را می­بینید در فصل ششم قرار دارد. در واقع، اصل کتاب و آنچه که ما می­خواستیم به آن برسیم، نظریة اجتماعی شهید صدر است. این نظریه، بیشترین مطالب خود را از مباحثی چون بحث خلافت انسان برای خدا گرفته است. بیشترین مطالب از مباحث جزوة شمارة چهار شهید صدر «الاسلام یقود الحیاه» گرفته است. یکی از بخش­ها، بحث «المنجزات و نتائج» است که شهید صدر در علوم قرآن به مناسبتی آورده است اما به این مبحث مرتبط است و می­تواند آثار این نظریه را بیان کند. شهید صدر در انتهای المدرسه القرآنیه فرمودند: «النظریه القرآنیه المجتمع هی الاساس لتشکیل الاسلامی» در این بیان شهید صدر به اجتماعی بودن این نظریه تصریح می­کند. همچنین حد نظریه را مشخص می­کنند. در این مطلب شهید صدر عنوان می­کند که بدون شناخت این نظریه شما قادر به فهم تشریع نیستید و تمام فقه شما مبتنی بر این نظریه است.

در بحث بعدی، تطبیق نظریه اجتماعی اسلام در نظام اقتصادی صورت گرفته است. یعنی شهید صدر با این مطلب، بحث را کاربردی کرده است. به بیان روش استنباط پرداخته و در ادامه آن را عملیاتی نموده است. این نکته از بحث بسیار مهم است؛ زیرا شهید صدر هم الگو داده و هم آن را اجرا کرده است. اگر محققی بخواهد در این زمینه مسیر درستی را طی کند، این نکته بسیار الهام­بخش است.

در همین بخش، شهید صدر این مسئله را با نظام سیاسی تطبیق داده است به طوری که به ما، قانون اساسی داده است. شهید صدر در جزوة دوم، روش استنباط را بیان کرده است. مستنبط او در جزوة اول آمده است. این جزوه به لحاظ زمانی هم زودتر بدست آمده است.

سؤال حضار

یعنی مستندات روش را بیان کرده است؟

سیدمنذر الحکیم

یعنی روش را بیان کرده، بعد همین روش را در بحث اقتصادی اجرا کرده است. ایشان در نظام سیاسی این مبحث را تکرار نکرده است ولی من به لحاظ فنی و منهجی، این مسئله را به عنوان نتیجة طبیعی آن نظریة اجتماعی در بُعد سیاسی مطرح کرده­ام.

سؤال حضار

سؤال بنده این است که مستندات روشی که ایشان استفاده کرده است، چیست؟

سیدمنذر الحکیم

مستندات روش، معجونی است از علم اصول قدیم و اصول جدید که ایشان در استنباط نظریه، طراحی می­کند. ما چگونه نظریه و نظام را استنباط می­کنیم؟

سؤال حضار

آیا دلایل و شواهد قرآنی و روایی دارد؟

سیدمنذر الحکیم

بله ایشان از آیات و روایات استفاده می­کند اما روش و منهج استنباط، معجونی است از اصول متعارفی که ما داریم و در اصول فقه می­خوانیم، استدلالاتی که می­خوانیم به اضافة مجموعه قواعدی که خود ایشان طراحی می­کند. اگر شما بخواهید نظامی استنباط کنید، چه می­کنید؟ من مدعی هستم که ایشان در مقام نظریه و نظام، صاحب یک نوآوری است. شما نمی­توانید برای استنباط نظریه و نظام، به اصول متعارف خودمان اکتفا کنید. اگرچه شرط لازم هستند اما شرط کافی نیستند. لذا ایشان نتایج این نظریه را در نظام سیاسی، برای همه نشان داده است و بر این اساس، آیندة نظام اسلامی را هم پیش­بینی کرده است.

دکتر رجایی

پیش­بینی ایشان متحقق شده است؟

سیدمنذر الحکیم

در ادامه می­بینید.

نتیجة کاری که ما کرده­ایم در چند نکته آمده است:

1ـ هدف ما دیدن نصوص شهید صدر بود.

2ـ این نظریه، ریشه­های عمیقی در وجود انسانی دارد که بحث انسان­شناسی شهید صدر بسیار مغتنم است. استناد آن به نظام تکوینی است؛ یعنی نظام تشریعی اسلام بر اساس نظام تکوینی که خدا طراحی کرده، استوار است. و این یگانه نظریه­ایست که با نظام تکوینی هماهنگ است. در اینجا، ارادة الهی با همة ابعادش تجلی پیدا می­کند.

دکتر رجایی

طبیعت انسان اجتماعی، همان فطرت است؟

سیدمنذر الحکیم

بله، انسان بالفطره اجتماعی است، نه بالاستخدام. خداوند طوری انسان را آفریده که طبیعتا اجتماعی است. مدنی بالطبع است. البته عده­ای می­گویند چون انسان قصد دارد، دیگری را استخدام کرده و استثمار کند، لذا مدنی است که البته منظور ما این نیست. اگر در پی استخدام دیگران هم نبود، باز هم اجتماعی بود.

3ـ و هر نظریة دیگری غیر از این نظریه، از واقع­بینی دور هستند و یا حداقل برخی از ابعاد واقعیت از دید آن­ها به دور مانده یا مورد غفلت واقع شده­اند. به عنوان مثال، نظام اجتماعی سرمایه­داری یا مارکسیسم که می­آید، فقط به یک بُعد توجه کرده است. این بُعد بر چه اساسی استوار است؟ بر اساس دور بودن از همة واقعیت و بدین سبب است که همواره مورد آسیب واقع می­شود. بدین معنا که نمی­توانند همة مشکلات انسان را برطرف کنند. البته در مباحث پیشرفت­ها و شکست­هایی که برای جوامع ما پیش می­آید و شهید صدر به ذکر موارد تاریخی این مباحث هم پرداخته است، این مسائل روشن می­شود. اینکه چرا ما پیشرفت می­کنیم یا خدایی نکرده چرا در این نظام دچار شکست می­شویم. شهید صدر آسیب­ها را ذکر و پیش­بینی کرده است.

می­توان بر نظریة استخلاف، چندین تقریر نوشت. گمان نکنید که همة حرف­هایی که می­توان در مورد مطالب شهید صدر گفت، ما در این جلد آورده­ایم. خیر، این چنین نیست. ما به بیان متن اکتفا کرده­ایم. اما دیگرانی مثل شهید حکیم تقریرهای گوناگونی ارائه کرده­اند که در جای مناسبی بحث خواهد شد.

شهید صدر در اینجا، همة آیات قرآن را با هم نگاه کرده و نگاه تجزیه­ای نداشته است. در حقیقت، از روش تفسیر موضوعی خود در اینجا استفاده کرده است. بر این اساس، برای خلافت عامِ همة بشریت و انسان غیرمعصوم در این نظام، جایگاه طبیعی درست کرده است. این گونه نیست که ما بگوییم اصل بر ولایت الهی، معصوم و ولایت فقیه است و اگر ما برای مردم در انتخابات جایگاهی باز کردیم، از روی ناچاری بوده یا به این دلیل بوده که همة نظام جهانی فعلا بر اساس دموکراسی اداره می­شود و ما هم به دلیل صلاح و مصلحت، انتخابات را قبول کردیم و اگر به این دلایل نبود، اصلا انتخابات را قبول نمی­کردیم. شهید صدر، با ارائة این نظریه، شرکت دادن مردم در تعیین نظام سیاسی و سهم داشتن در آن را بخشی از آنچه که بر عهدة آن­ها گذاشته شده است می­داند. یک ولی فقیه یا حتی یک امام معصوم نمی­تواند این مسئله را نادیده بگیرد و کنار بگذارد. این جزئی از تشریع است. جزء احکام ثانویه نیست. این نگاه شهید صدر بسیار اثرگذار است، بر خلاف دیدگاه برخی علما و فقهایی که نظام سیاسی و شرکت مردم در انتخابات را به خاطر احکام ثانوی و مرحله­ای از زمان که در آن هستیم، قبول کرده­اند، نه به دلیل ساختار اصلی نظام اجتماعی اسلامی.

شهید صدر برای فقیه جامع الشرایط، جایگاه امامت و جانشین معصوم قائل شده­اند، همچنین ایشان را عهده­دار نقش نظارتی و رقابتی بر حرکت جامعه و نظام می­دانند. شهید صدر برای ولی فقیه دو نقش برمی­شمارد: یکی نقش نظارتی و رقابتی، دیگری نقش شهروند جامعه. ایشان معتقد است به اندازه­ای که یک فقیه در جامعه حضور دارد و دارای مقلد است، به همان اندازه می­تواند در جامعه نقش داشته باشد، این یک بُعد فقیه است. بُعد دیگر فقیه، نقش نظارتی و رقابتی ولی فقیه است. اینکه همة تخصص­ها به فقیه مشاوره می­دهند و ایشان استبداد رأی ندارند. یعنی فقیه، بعد از مشورت و کارشناسی کامل، یک تصمیم را اتخاذ می­کند و از مسیر طبیعی، دستورات را صادر می­کند. بدین ترتیب شهید صدر توانست در اوج دموکراسی، تصویری ارائه دهد که هم منطقی و شرعی باشد و هم به روز و پیشرفته باشد. حالا که اسلام وارد زندگی اجتماعی شده و در عرصة بین­المللی هم به لحاظ سیاسی و هم فرهنگی وارد شده است، در جهان بشریت به عنوان محوری برای حرکت­های سیاسی و فرهنگی قرار گرفت. بنابراین این نگاه آینده را رقم خواهد زد. همة کشورهایی که دچار بیداری اسلامی شده­اند در حقیقت بازتاب حرکت ورود اسلام در عرصة زندگی اجتماعی و بین­المللی است. اگرچه ما در این مطلب به شکل کامل و صددرصد وارد نشده­ایم و بیان نکرده­ایم که اگر اسلام این چنین وارد شود، چه می­شود. بدین ترتیب است که زمینه­ای طبیعی و منطقی برای قیام جهانی حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) ایجاد می­شود. این زمینه منطقی است و بحث اعجاز در جای خودش است. در حقیقت می­خواهیم بگوییم اگر اسلام وارد زندگی شد و الگوی درست به شما داده شد، شما به طور طبیعی تحولات سرسام­آوری در جهان بشریت خواهید دید که همین خودش معجزه خواهد بود. یعنی یک حرکت منطقی عالمانه خواهید داشت.

جمهوری اسلامی، عرصه جهانی را فتح کرد و اگر نظام و نظریة اجتماعی کامل که با همة ابعاد حیات و زندگی و جامعة انسانی مطرح و عملی شود، بساط ظلم برچیده می­شود و آنچه که نوید آن در قرآن و روایات آمده است، اتفاق می­افتد.

بدین ترتیب، چنین نظریه­ای، چنین پیامدی هم خواهد داشت. در این صورت است که معجزات در همین دنیا تحقق پیدا کرده و به عالم آخرت موکول نمی­شود.

در اینجا، قصد من این است که خوانندة مطلب من خودش به این فرآیندها و نتایج برسد. به ناچار در پایان به او گفتم که من می­خواستم این مطلب را به تو بگویم. حالا اگر بخواهیم بسنجیم که آیا با مطالعة این کتاب واقعا به این نتیجه می­رسد یا نه، از ابتدای مقدمه برای شما توضیح می­دهیم. اینکه اگر بخواهیم خود خواننده به این نتیجه برسد باید این روش و مسیر را در پیش بگیریم.

برای رسیدن به این نظریه و نتیجه، از کلمات شهید صدر در پنج فصل، مقدمه­چینی کرده­ایم. در این مقدمه­چینی در دو مورد، به طرح مشکل پرداخته­ایم. اینکه اساسا چرا انسان باید به دنبال چنین نظریه­ای باشد، برای این هدف، طرح مشکل کرده­ایم. در حقیقت بعد از بیان اصطلاحات، به طرح مشکل پرداخته­ایم و عنوان کردیم که مشکل کجاست. (فصل دوم)

در ادامه، راه حل مشکل را بیان کرده­ایم. شهید صدر بحث مارکسیسم، کاپیتالیسم، علم و دین را مطرح می­کند و بعد از مباحث گوناگون نتیجه این می­شود که سه گزینة اول در حل مشکل ناکامند و نمی­توانند مشکل اجتماعی انسان را حل کنند و تنها دین است که توانایی حل مشکل را دارد که من در این کتاب به ارائه نتایج این مباحث بسنده کرده­ام. باید بگویم که پاسخ شهید صدر اجمالی است و باید آن را شرح داد. چه زمانی این پاسخ باز می­شود؟ زمانی که سنت­های اجتماعی حاکم بر انسان را خوب بفهمیم. در چنین زمانی است که می­توانیم درک کنیم دین چگونه می­تواند نقش ایفا کند. این مطلب در فصل پنجم این کتاب باز شده است. در حقیقت، در این فصل بحث «المدرسه القرآنیه» شهید صدر مطرح شده و توانسته بحث را به خوبی مطرح کند. بدین ترتیب، نظریة اجتماعی یک مرحلة طبیعی و منطقی برای فهم آن موارد خواهد بود. یعنی اگر آن موارد به خوبی فهمیده شوند، نتیجة طبیعی آن، همین نظریه خواهد بود. به همین دلیل بود که من نظریه را در ابتدای بحث نیاوردم. عده­ای نظریه را در ابتدا می­آورند و بعد علت آن را بیان می­کنند اما من این مسیر را عکس کردم تا خواننده با خواندن صفحة اول در پی یافتن مسئله تا انتها کتاب را دنبال کند.

فصل اول: اصطلاحات و مفاهیم

فصل دوم: مشکل اجتماعی انسان (منبع اصلی این فصل از مبحث «المدرسه الاسلامیه» و «اقتصادنا» بدست آمده است)

ـ مهم­ترین راه حل­های مشکل

ـ ارزیابی راه حل­ها

ـ قدرت اسلام بر حل مشکل

فصل سوم: مبانی نظری دین در حل مشکل (دین بر اساس چه بنیادهایی می­تواند مشکل را حل کند) در اینجا یک بحث جامعه­شناسانه­ای آمده است که با نگاه و نوع دخول شهید مطهری قدری متفاوت است.

ـ مدخل نظریة اجتماعی

ـ تحول جامعة بشری

ـ قرآن و پدیده­های اجتماعی

ـ حقیقت تغییر اجتماعی و ابعاد آن

ـ سنت­های تاریخ

(نکته: برخی مطالب در این کتاب در دو، سه قسمت آمده­اند به دلیل اینکه دارای دو، سه کاربرد هستند و ربط آن­ها به یکدیگر هم بیان شده است و البته در بعضی جاها به شکل خلاصه آمده­اند. آن­ها را حذف نکردیم زیرا پازلی که می­خواستیم بچینیم بهم می­خورد.)

ـ منهج القرآن و اسانید فی کلام سنن التغییر

ـ هویت اجتماعی انسان در نصوص قرآن

ـ قرآن و بحث سنت­های اجتماعی (در این بحث، قرآن فاتح میدان است)

ـ سنت­های تغییر و تحول اجتماعی

ـ ویژگی­های پدیده­های اجتماعی

ـ فطرت انسان و هویت اجتماعی

ـ عناصری که جامعة بشری را به وجود می­آورند.

ـ دو نگاه به انسان: یکی نگاه قرآنی (انسان در پرتو خدا) و دیگری انسان منهای خدا (این دو نگاه آثار متفاوتی بوجود می­آورند)

ـ استخلاف؛ (جریان طبیعی منطقی است که نمی­توان از آن خلاف کرد. اگر خلاف آن عمل شود انسان ضربه می­بیند. پس باید با این جریان حرکت کرد.)

ـ نقش دین قیم بر زندگی اجتماعی

ـ مقایسه استخلاف و استبداد

ـ رابطه بین عناصر جامعه (انسان و طبیعت، انسان و انسان)

ـ نقش روابط اجتماعی در حرکت تاریخ (ماهیت و هویت جامعه)

ـ مشکلات رابطة انسان با انسان

ـ راه حل اسلام برای این مشکل

ـ رابطة متقابل در نظام اجتماعی (رابطة انسان با انسان و انسان با طبیعت)

ـ رابطة انسان با طبیعت چه تأثیری بر رابطة انسان با انسان می­گذارد و بالعکس؟

این دو محور، فرآیندی بوجود می­آورند که اسلام ناگزیر می­شود در تشریعات به بعدهای ثابت و متغیر (بر اساس روابط ثابت و متغیر) توجه کند.

ـ بیان الگوهایی که انسان­ها برای خود انتخاب می­کنند. اینکه الگوی خدا و غیرخدا چگونه در روابط تأثیرگذار هستند. اینجاست که بحث سنت­های اجتماعی جای منطقی در مباحث پیدا می­کند.

فصل پنجم: ریشة مشکل اجتماعی

ـ این مشکل دارای چند لایه است. در این بخش اشاره می­شود که شهید صدر به کدام لایه پرداخته است.

ـ راه­های حل مشکل

ـ نقش دین در حل مشکل

در اینجا شهید صدر وارد مبحث بسیار عمیقی می­شوند که این نکته، امتیاز ایشان بر افراد مشابه خودشان هست. ممکن است علامه طباطبایی این مطالب را داشته باشند اما در این بخش، در این فضا و بدین شکل بنده از ایشان ندیدم. یعنی در نظریه­پردازی، مفاهیم فلسفی را بکار بگیرند به گونه­ای که خروجی علمی اجتماعی به ما بدهد. در اینجاست که شهید صدر به تحلیل محتوای درونی انسان می­پردازد. در این انسان­شناسی، شهید صدر انتخاب­هایی که انسان­ها برای الگوهای خود انجام می­دهند، نقش بسیار بسزایی در تحول انسان­ها می­داند.

ـ الگوها: عبارتند از: محدود و نامحدود

اگر الگو نامحدود بود یک نوع نتیجه می­دهد و اگر محدود بود، به گونه­ای دیگر نتیجه می­دهد.

در ادامه مطرح می­شود که انسان در انتخاب خود، چه فرآیندی را طی می­کند و چگونه مجبور می­شود که الگوهای محدود را مطلق کند. مشکل خبط و خلط و آسیب­ها از اینجا آغاز می­شود. الگوهای محدود را مطلق کردن و الگوی نامحدود و مطلق را مورد غفلت قرار دادن چه بازتاب­هایی در فکر، درون و جامعه انسانی دارد.

سؤال حضار

آیا این بحث به غیر از «سنت­های اجتماعی» در جای دیگری هم از مباحث شهید صدر آمده است؟

سیدمنذر الحکیم

به شکل مفصل در همان جا آمده و به صورت مختصر در جاهای دیگر به آن اشاره شده است.

ایشان در ادامه به اصول دین نگاه جدید می­اندازند و بیان می­کنند که چگونه با نگاهی جامعه­شناسانه به اصول دین می­شود آن­ها را به شکل دیگر مطرح کرد. اینجاست که مباحثی مطرح می­شود که در حقیقت از مباحث شهید صدر الهام گرفته شده است از جمله: مبدأ الخلافه العام (که اساسا طرح نظریة شهید صدر است)، استعمار (یا استبعاد) (رویة دیگر بحث خلافت است که این بحث، رقابت و نظارت درونی در انسان می­آورد و انسان خودش را امین خدا بر خودش و دیگران می­بیند)، دین و هدایت بهتر، دین و رقابت و نظارت مستمرة شهدا (الهام گرفته شده از شهید صدر است)، الگوهایی که دین می­دهد (این بحث از مباحث تاریخی شهید صدر گرفته شده است)، نقش آخرت در تربیت انسان (گرفته شده از کلمات شهید صدر)، نقش دین در امیدوار نگه داشتن انسان­ها (از موتورهای محرک دین در ایجاد سرعت در حرکت انسان یا زنده نگه داشتن انسان است)، ارتباط عبادت با حیات انسان (از مباحث نظام عبادات شهید صدر گرفته شده است. دین با تفسیری که از عبادت ارائه می­دهد و نقشی که برای عبادت قائل است و با فلسفه­ای که برای عبادت در عمق دین مطرح می­شود، در حقیقت می­تواند انسان را متحول کرده و به سمت خدا بکشاند. بعدها، نقشی که دین در ایجاد و طراحی دولت و نظام اسلامی دارد می­تواند بدین وسیله [از راه دولت اسلامی] انسان را تربیت کند. این مطلب، از جزوة پنجم «الاسلام یقود الحیاه» گرفته شده است)

در جزوة پنجم، هم آینده­نگری آمده، هم تاریخ­شناسی (سابقة تاریخی جامعة اسلامی) در آن آمده است. نقاط قوت و پتانسیلی که در نظام اسلامی وجود دارد، چیست و کجاست؟ چه مقدار و کجا باید بدین فرهنگ اهمیت داده شود؟ این مسئله به چه میزان می­تواند منشأ تحول باشد؟ مباحث آینده­نگری شهید صدر در اینجا بسیار روشن مطرح می­شود. با چنین ساختار و نقشی که دین می­تواند ایفا کند، می­تواند انقلاب بسیار بزرگی را در جهان بوجود بیاورد.

برچسب‌ها:,