نشست علمی نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» به همت انجمن قرآن پژوهی انجمن های علمی حوزه علمیه و با حضور مولف این کتاب «حجت الاسلام سید منذر حکیم» و ناقدان «حجج اسلام یوسفی غروی و کعبی» و «آیت الله جعفری» داور این نشست برگزار شد. مشروح مطالب این جلسه […]
نشست علمی نقد کتاب «مجتمعنا في فكر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» به همت انجمن قرآن پژوهی انجمن های علمی حوزه علمیه و با حضور مولف این کتاب «حجت الاسلام سید منذر حکیم» و ناقدان «حجج اسلام یوسفی غروی و کعبی» و «آیت الله جعفری» داور این نشست برگزار شد. مشروح مطالب این جلسه در ادامه ارائه می شود.
دکتر رجایی
بسم الله الرحمن الرحیم.
حاصل تلاش و دستآورد حجت الاسلام و المسلمین آقای سیدمنذر حکیم، دستهبندی، تبدیل و پردازش مطالب شهید صدر در مورد جمهوری اسلامی است. از ایشان خواهش کردیم که این مطالب را به ما ارائه دهند. ارائة تمامی مطالب زمان زیادی میخواهد و ایشان متناسب با وقت جلسه، مطالب را بیان خواهند کرد. امیدواریم این مباحث برای همة دوستان مفید فایده واقع شود انشاءالله.
سیدمنذر الحکیم
بسم الله الرحمن الرحیم. (والعصر، ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر) صدق الله العلی العظیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
بنده از احترام این پژوهشگاه به طور خاص و جامعه المصطفی به طور عام تقدیر و تشکر کنم که به مباحث شهید صدر رحمت الله علیه و دیگر مبتکران باارزشی که داشتیم و داریم، ارج مینهند. انشاء الله این اهتمام به حدی برسد که شایستة بهرهبرداری بهتری از آثارشان باشیم.
پیشنهادی به نظرم آمد که در همین ابتدای بحث آن را بیان میکنم. ما اگر بخواهیم مصرفکنندة محض نباشیم و تولید کننده باشیم (که البته اساس پیشرفت هم همین است) اگر به ترجمة آثار شهید صدر بسنده کنیم اگرچه این یک گام است ولی صدرشناس تولید نمیکند. نیاز است که حتما یک گروه یا مجموعهای صدرشناس، مطهریشناس، علامهشناس و به طور کلی عدهای که به آثار بزرگان احاطة کامل و کافی داشته باشند به شکلی که نوع فکر این بزرگان را بدانندو از مدلها و روشهای آنها استفاده کنند.
یکی از نقاط قوت شهید صدر، روشمندی اوست. اگر ما به روش شهید صدر احاطه پیدا کنیم، نیمی از راه را رفتهایم. فهم دقیق افکار ایشان، نیم دیگر راه است. شما میتوانید خیلی راحت برای حرفهای نزدة ایشان یا حرفهایی که به اجمال از آنها گذر کردهاند، به الگوهای مورد نظر برسید.
تجربة من هم تقریبا چنین فرآیندی را طی کرده است. طی سی سال کار روی آثار شهید صدر، کار به جایی رسید که وقتی کلمهای از ایشان بخوانم، خط و ربطش را به مابقی آثار و صحبتها درک میکنم. بدین ترتیب بر اساس روشی که ایشان استفاده کردهاند، به راحتی میتوان مطلبی را سر نخ قرار داد و به ریشهها و پیامدهای این مطلب دست پیدا کرد.
لذا به طور جدی پیشنهاد میدهم با توجه به اینکه کار اصلی شما در عرصة پژوهش همین است، در هر رشتة پژوهشی برای این متفکران، محوریت قائل شوید.
اگر در حوزه هم ما نائینیشناس، کمپانیشناس و … داشتیم، خیلی بهتر و راحتتر میتوانستیم در عرصة فقه و اصول پیشرفت کنیم. این ضرورت کار است.
متون شهید صدر عربی جدید است. آقایان باید به عربی جدید احاطه پیدا کنند تا از آفات کتابهای تحت اللفظی که تاکنون برای آثار ایشان چاپ شده است، دور شوند و به عمق حرفی که ایشان میزنند پی ببرند. علی القاعده باید بر ادبیات ایشان هم تسلط کافی و کامل ایجاد گردد. لذا فقط ادبیات عربی کافی نیست. گاهی خود عربها هم به دلیل سنگینی ادبیات شهید صدر، در فهم مقاصد و آراء شهید صدر کم میآورند.
به نمونهای در این زمینه اشاره میکنم. وقتی بخشی از این کتاب چاپ شده بود، آن را خدمت آقای سیستانی بردیم. گفتند اثر جدید شما چیست؟ گفتیم: مجتمعنا. گفتند: یک کتابی آوردهاند با همین اسم در مورد آثار شهید صدر هم هست. گفتیم: خدا را شکر که کسی در اینجا به این مطالب اهتمام ورزیده است. از ایشان خواستم تا کتاب را به من نشان دهند. وقتی کتاب را آوردند دیدم نوشته است: «مجتمعنا المجتمع الفرعونی». باید بگویم که شهید صدر در لابلای بحثهایشان به مناسبت بحثی، مثلهای الگوهای غیرالهی را مطرح میکنند که در همین راستا، به الگوی فرعونی میرسند و نقد مفصلی نسبت به جامعة فرعونی دارند. در حقیقت این یک بحث حاشیهای است که ایشان مطرح میکنند. این بخش حاشیهای، اصل شده بود و گویا تابلوی تفکری شهید صدر در این کتاب، «المجتمع الفرعونی» شده بود. در حالی که ایدة شهید صدر در «المجتمعنا»، «المجتمع الاسلامی» بوده، مثل «فلسفتنا» و «اقتصادنا». اگر ما اقتصاد دیگران را هم بررسی کنیم از باب مقایسه و مشاهده کردن نقاط قوت اقتصاد آنهاست. من از این کتاب خیلی تعجب کردم. حتی در زیر آن نوشته بود: تألیف سیدمحمدباقر صدر. در حالی که این کتاب، ایده، انگیزه و طرح شخص نویسنده بود اگرچه مطالب از شهید صدر گرفته شده بود. من با دیدن این مطلب، به یاد سخنی که از سقراط نقل میکنند، افتادم. سقراط دو شاگرد داشت، یکی خوشبین و دیگری بدبین. لذا میگویند ما دو سقراط داریم، یک سقراط نداریم. سقراطی که با عینک خوشبینانه به او نگاه میشود و دیگری سقراطی که با عینک بدبینانه معرفی شده است. عربزبانی در آثار شهید صدر قلم زده و خروجی آن «مجتمعنا، المجتمع الفرعونی» شده است! من در جای جای کتاب تعبیر «المجتمع الاسلامی الراعب» [جامعة اسلامی پیشتاز و الگو] را آوردهام. در حقیقت جامعهای مطرح است که شهید صدر میخواستند آن را ترسیم کنند.
حتی یک عربزبان هم ممکن است در فهم افکار شهید صدر به یک مسیر انحرافی برود و این به دلیل عمق و ادبیات سنگین شهید صدر است (که البته متفاوت با ادبیات دیگران است). یکی از بزرگان حوزه گفته بود: «ادبیات شهید صدر را عوض کنید و نظرات شهید صدر را بردارید تا حلقات شهید صدر در حوزه قابلیت فهم داشته باشد و جزء کتب درسی شود!» اگر این گونه بشود، از کتاب حلقات شهید صدر چه میماند؟ چه چیزی در میآید؟ چه فاجعهای به بار خواهد آمد.
به همین دلیل، ما به انسانهایی خوشبین، زبانشناس، مستعد و محیط بر کار نیاز داریم تا بتوانند آثار شهید صدر را توضیح دهند.
تاریخچهای از این کار عرض میکنم که خود به نوعی تجربه و روش کار است. یکی از کارهای مهمی که در طول این سی سال سعی و اهتمام داشتم، سوق دادن تدریسهایم به سمت مباحث مهم شهید صدر بود. تدریس باعث ایجاد درگیری و مطالعة بیشتر آثار شهید صدر میشد. اگر این کار را نمیکردم، سایر مشغلهها به من اجازة مطالعه و فهم آثار شهید صدر را نمیداد. لذا تدریسهایم را به سمت مباحثی مثل سنتهای تاریخ (یکی از بحثهای مفصل شهید صدر است) بردم.
در ابتدای تأسیس مرکز جهانی، دروسی پیرامون آثار و مباحث شهید صدر پیشنهاد شده بود و برایشان هم جایگاهی انتخاب شده بود اما متأسفانه به عنوان حذف اصلی درس و تنها بخشی از آنها، آن هم فقط به صورت درس جنبی باقی ماندند. در حالی که امروزه به جایی رسیدهایم که میفهمیم نیاز اساسی ما از سی سال پیش تا کنون همین مباحث بوده و هست. اما متأسفانه ما این مباحث جدی را کنار گذاشتهایم. از همة مباحثی که در نظر گرفته شده بودند، بحث نظام تربیتی و نظام اقتصادی در حاشیه باقی ماندند. اگر چه انسانهای خوشفکر در مرکز جهانی حضور داشتند اما در کنار آنها، کسانی بودند که حوزوی محض میاندیشدند. در زمان آقای ربانی، هنوز جلسات مشاوره طرح آموزشی تمام نشده بود که نتایج این مشورتها در تابلو اعلانات زده شده بود. من آن را برداشتم، تاریخ زدم و به آقای ربانی گفتم: هنوز جلسات مشاوره تمام نشده، چگونه از داخل صندوق رأیگیری، نتیجه بیرون آمده است؟!! این چه انتخابات و مشورتی است؟!! آقای ربانی بدانید که مسیر سالم نیست. یادم هست برای اینکه برنامة مرکز جهانی را به سمت فقه و اصول محض بکشانند، همة هم و غم این بود که بیان کنند مسیر منحرف شده و از فقه و اصول دور شده است. در حالی که بعد از گذشت سی سال از انقلاب، چرا از شاگردان شهید صدر که در انقلاب حضور داشتند و مشکلات را از نزدیک لمس کردهاند استفاده نمیشود در حالی که داعیة اصول و فقه دارید. بنابراین باید اصول و فقه را در راستای نظامسازی، نظاممندی و حل مشکلات نظام قرار دهید. مشکل کجاست؟ علم ندارید؟ دارید. منابع نیست؟ که هست. طلبه نیست؟ هست. تنها به یک همت و برنامهریزی نیاز است که ما حاضریم در این راستا به شما کمک کنیم. از اینجا بود که من دیدم باید یک کار فردی شروع کنم، کار اجتماعی و علمی ممکن نیست. به هر که بگوییم یا مورد تمسخر واقع میشویم و یا آنها را بیاهمیت و جنبی میپندارند. بنابراین خودمان وارد این عرصه شدیم. به آقای هاشمی عرض کردم این کار را باید شما انجام میدادید، شما که اسم، رسم، بودجه، اعتبار، مؤسسه و همه چیز دارید و جزء شاگردان دست اول شهید صدر محسوب میشوید نه من که جزء دستة دوم یا سوم شاگردان شهید صدر هستم. هنوز هم دیر نشده ما تنها گردآوری کردهایم و کلمات شهید صدر را جمع کردهایم. هنوز هم معتقدیم این کار بسیار ابتدایی است؛ زیرا بعد از این باید روی این کار، چندین طرح دیگر صورت بگیرد تا این مطالب پربار شوند.
از آنجا که ادبیات شهید صدر سنگین است و مطالب شهید صدر حاوی نکات ریز بسیاری میباشند، در شرایط گوناگون الهامهای زیادی از مباحث ایشان گرفتهام. لذا همت را بر این گذاشتم که روی آثار ایشان تمرکز داشته باشم. همچنین در تمام عرصههای حوزه که امکان حضور من در آنها هست تا بتوانم با این آثار درونساز شده و مجبور به مطالعة آنها شوم، حاضر شدم. قریب به ده سال در این مرکز جهانی، بحث سنتهای تاریخ را به بهانههای مختلف از جمله تفسیر موضوعی، بحثهای اجتماعی، تربیتی و … مطرح کردم و از آن مطالب، نکتهبرداری کردم. از مجموعة کلمات شهید صدر، ذهن من به اینجا رسید که اگر بخواهیم کسی شهیدصدردان بشود، باید به او روش مطالعه کتابهای شهید صدر را ارائه دهیم نه کتاب مجتمعنا را جهت مطالعه به او بدهیم.
راهی که من طی کردم این بود که آثار شهید صدر را از ساده به مشکل طبقهبندی کردم. همچنین این آثار را از مبانی و زیربنا به روبناها تقسیم کردم. میشود این آثار را به همین شکل با استفاده از یک برنامه مطالعاتی به طلبه یا اندیشمندی که قصد تسلط بر آثار را دارد، بدهیم و ایشان با برنامه، شروع به مطالعه کند. در این روش، شخص میتواند یادداشتبرداری کند و مطالب را به یکدیگر ربط دهد.
الان مجموعهای به این شکل آماده داریم ولی چاپ نکردهایم. مجموعهای از آثار شهید صدر را به صورت خاص چینش کردهایم تا خروجی آن فهم مطلب شهید صدر بشود.
ایدة مجتمعتنا را خود شهید صدر مطرح کردند. در کتاب فلسفتنا تصریح میکنند به اینکه گام بعدی ما «مجتمعتنا» است. یعنی بعد از بیان مبنا و ترسیم جهانبینی الهی، باید وارد جامعه بشویم. در نتیجه باید جامعه را بشناسیم. در بحث ادراک که آخرین بحث کتاب فلسفتنا است، به مناسبتی، دورنمای مباحثی که میخواهند در مجتمعتنا بیاورند، را بیان کردهاند. به بعضی از مباحث اشاره کردند و در حقیقت مشخص کردهاند که در مجتمعتنا به دنبال چه هستند. اما میبینیم بعد از مدتی کتاب «اقتصادنا» را به رشتة تحریر درآوردند. این کار ایشان سؤال ایجاد کرد و همه میپرسیدند که چرا شما از فلسفتنا به اقتصادنا آمدید و مسیر منطقی که خودتان طراحی کرده بودید را طی نکردید؟ مجتمعتنا چه شد؟ گاهی میفرمودند: موانعی هست که من نمیتوانم مجتمعنا را بنویسم. این پروژه همچنان ماند تا اینکه ایشان شهید شدند. با آثاری که ایشان بعد از انقلاب ارائه دادند، احساس میشود که بحثهای فراوانی از مباحث اجتماعی را مطرح نمودهاند اما تحت عنوان مجتمعنا نیست. پس هنوز کمبودی در اینجا هست. چه بسا در آن سطحی که انتظار ایشان بود، زمینه فراهم نشد، شاید مسائل انقلاب باعث شد که ایشان به نتایج ایدهها و افکار خودشان زودتر دسترسی پیدا کنند. اولین جزوهای که از کتاب «الاسلام یقود الحیاه» بیرون آمد، چند صفحه بیشتر نداشت و عنوانش «دستور الجمهوریه الاسلامیه» بود. شهید صدر سعی کرده بودند قبل از تصویب قانون اساسی توسط مجلس مؤسسان، این جزوه به دست بزرگان و سردمداران انقلاب برسد تا برای آنها الهامبخش باشد. الان هم که مطابقت میکنیم میبینیم خطوط کلی آن بحث، در قانون اساسی کاملا مراعات شده است.
کارهای زیادی شده بود و در مورد مناقشه پیشنویس قانون اساسی حدود چهل جلسه برگزار شده بود، اما چون پیشنویس قانون اساسی با قانون اساسی فعلی و مباحث شهید صدر بسیار متفاوت بود، مباحث مطرح شده در حد یک اصلاح و ترمیم پیشنویس قانون اساسی بود نه در حد طراحی یک نظام. اما شهید صدر اگر میخواستند همة مباحث نظری را مطرح کنند، زمان زیادی لازم داشتند ولی با توجه به کوتاهی زمان، این جزوه را به سرعت آماده کردند و این مدل و الگو را پیشنهاد دادند. بعدها میبینیم در جزوة چهارم که بعد از چند ماه به چاپ رسید، این مدل و الگو باز شده است. متوجه میشویم که تمام تلاش شهید صدر این بوده تا مجموعهای را که قصد داشتند برای انقلاب الگو قرار گیرد را به دست بزرگان برسانند و همین طور هم شد. لذا پس از بحث اقتصاد به سرعت آخرین نتایج تحقیقات خود را پیرامون اقتصاد اسلامی بیان کرده و به عنوان مواد قانونی در جزوة «خطوط تفسیریه اقتصاد المجتمع الاسلامی» مینویسند. نتایج تمام کار «اقتصادنا» را در این جزوه آوردند. اگر کسی اقتصادنا را مطالعه کند در آن غرق میشود. نتایج اقتصادنا را به صورت مواد قانونی (همة قوانینی که باید بر نظام اقتصادی ما حاکم باشد) در این جزوه طراحی کرده و مباحث علمی دقیقی هم در ضمن آنها مطرح نمودهاند.
در جزوة چهارم مباحث پشتیبان و مبانی «دستور الجمهوریه الاسلامیه» را مطرح میکنند. و مطلب را با عنوان «خلافة الانسان وشهادة الانبیاء» مطرح مینمایند. در ادامه به این مطلب بسنده نمیکنند و در جزوة پنجم به بحث «پیشرفت و الگودهی به جامعه اسلامی» و «عناصر اقتدار و عناصر پیشرفت جامعه اسلامی» میپردازند. در جزوة ششم، بانکداری بدون ربا را مطرح کردهاند. ایشان کتاب بانکداری دیگری هم دارند که بسیار مفصلتر از این جزوه است. بانک را در جامعة غیراسلامی تعریف کردند و الگو دادند، سپس به بانک در جامعه اسلامی پرداختهاند. در حقیقت دو طرح و دو الگو دارند. بدین ترتیب کتاب «الاسلام یقود الحیاه» بحثهای اسلامی است که قصد دارد در جامعه پیاده شود. شهید صدر بحثهای دیگری هم دارد اما در حد اشاره است. اما مباحثی که تمام همت خود را بر آن گذاشتهاند که به نظام اسلامی برسانند و یکی از آرزوهایشان تأسیس دولت اسلامی بوده است، این مباحث بود. لذا وقتی بحثهایی در مورد هجرت ایشان مطرح میشد، میفرمودند: امام انقلاب کردند، دولت اسلامی تأسیس شد و من به آرزویم رسیدم. حتی اگر در دولت امام به من بگویند برو خادم یک مدرسه باش، برای من افتخار است که در یک نظام اسلامی خدمت میکنم. با این نگاه و افکار بلند، متواضعانه میگوید چون در نظام اسلامی خدمت میکنم، منتها آرزوی من همین است. مشخص است که چنین کسی آرزوی خیلی بزرگتری دارد اما با این حرف میخواهد بگوید این انقلاب خیلی بزرگ است و باید پشتیبانی شود.
من احساس کردم که این مجموعه، مجموعة خوبی است و فقط سازماندهی میخواهد. در حقیقت شهید صدر زحمت اصلی را کشیدهاند. و ما باید بتوانیم به خوبی دستهبندی و عرضه کنیم تا این مطالب وارد حوزة ما بشوند. متأسفانه امروزه در حوزة ما از این مباحث خبری نیست. اگر از این مباحث در بخش خارج فقه استفاده شود گفته میشود که این مطالب اصلا حوزوی نیستند. نه شورای عالی و نه بخشهای دیگر حوزه چنین مباحثی را به عنوان مباحث اصلی حوزه قبول میکند. در حالی که این مباحث، بحثهای اساسی و نیاز اصلی نظام هستند.
همت من بر این شد که برگردم و به این آثار با دقت نگاه کنم. الگو را از خود شهید صدر اخذ کنم. ایشان سعی کردند مواد کوچک اما در عین حال متین و محکم، بستهبندی شده و قابل اجرا به ما عرضه کنند. این مباحث چه ارتباطی به یکدیگر دارند؟ مبانی علمی این مباحث چگونه است و کجاست؟ من درصدد یافتن این مبانی برآمدم. با مراجعه مجدد به آثار ایشان، دیدم در «المدرسه القرآنیه» بحث مفصلی در مورد مبانی نظری خلافت انسان آمده است. اگرچه این مباحث به صورت مفصل بیان شدهاند اما شهید صدر این مباحث را در آثار خود به هم مرتبط نکرده است. چون هر یک را در فضای جداگانهای بحث کرده است. اما وقتی مباحث با هم مقایسه میشوند سرنخهایی بدست میآید که نشان میدهد این مباحث با هم همخوانی داشته و میتوانند به عنوان مبنا قرار گیرند.
در نتیجه یک حلقة مفقوده پیدا شد و «المدرسه القرآنیه» پایه و مبنای بحث خلافت انسان قرار گرفت. خلافت انسان هم در نظام سیاسی پایة بحث «دستور الجمهوریه الاسلامیه» واقع گردید.
بحثهایی که در خلافت انسان آمده، فراتر از یک بحث سیاسی است. در حقیقت ایشان به طراحی یک نظریة اجتماعی در آن بحث پرداخته است و از قرآن کریم این نظریه را استخراج میکند. به همین دلیل، این مطلب را خمیرمایة خوبی برای ایجاد ارتباط و پیوند دانستیم.
سپس در آثار دیگر مثل «اقتصادنا» به بررسی پرداختیم که ببینیم آیا مثل «فلسفتنا»، مباحث اجتماعی مطرح شده است یا خیر. در حقیقت به دنبال سرنخ میگشتیم. دیدیم که در مقدمه و جلد اول «اقتصادنا» مباحث اجتماعی فراوانی مطرح شده است. با توجه به نکتهای که شهید صدر در فلسفتنا فرموده بود «حلقة بعدی ما مجتمعتنا خواهد بود» و از آنجا که اقتصادنا خیلی زود از ایشان صادر شد، جای سؤال داشت که چرا اقتصادنا؟ (فاصلة اقتصادنا را با فلسفتنا تنها ده ماه میدانند با توجه به اینکه در مقایسه با اسلام مارکسیست و نظامهای دموکراسی و سرمایهداری مباحث سنگینی در این کتاب آمده است. در این ده ماه ایشان به مباحث فقه و اصول هم میپرداختند).
یکی از دوستان در کوفه خدمت ایشان رسیده بود، ایشان فرموده بودند که: «من سه حلقه را با هم تدوین میکنم». یعنی با یک نگاه جامع و نظاممند ابتدا مباحث را تقسیمبندی میکردند و بعد مینوشتند. حدس من این است که ایشان همة علم اصول را طراحی کردند، سپس در سه حلقه آنها را مرتب نموده، مباحث را مشخص کرده و سپس دست به قلم بردهاند. این چنین بوده که از آغاز تا انتهای تدوین، چند ماه طول کشیده است.
من بر اساس همین نکتهای که در اصول از ایشان آموخته بودم، پی بردم باید چنین چیزی در مورد مجتمعنا صورت گرفته باشد. یعنی شهید صدر دربارة مجتمعنا فکر میکرده، مطالبی داشته و آنها را جمع میکرده است. اما اگر در آن زمان مباحث مجتمعنا چاپ میشد، چه بسا ارزش مطالب کم میشد و دیگر کسی تشنة شنیدن آنها نبود. مثل مبحث «استقراء» که نه در نجف و نه در اینجا مورد توجه قرار نگرفت. در حقیقت سروش آن را نفی کرد و اگر او نفی نکرده بود، شاید هیچ کس سراغ آن را هم نمیگرفت. ترجمة این کتاب هم، ترجمة بسیار سبکی است و اصلا ترجمهای نیست که توانایی نشان دادن عمق مطالب آن کتاب را داشته باشد. موضوع را ظاهرا موضوع پیش پا افتادهای نشان میدهد در حالی که شهید صدر این موضوع بسیار مهم، مورد نیاز و جدید میداند و خود شهید صدر در اصول، فقه، رجال، حدیث و مباحث کلامی از این روش استقرائی استفاده کرده است. این روش را به عنوان روش قابل قبولی میدانست که حتی در مباحث علمی، علوم انسانی و … هم قابل استفاده است.
دکتر رجایی
آیا در جایی تصریح کرده که از این روش استفاده نموده است؟
سیدمنذر الحکیم
بله، در کلام آورده است و به تصریح گفته است. در مقدمة …. و اصول دین که مستقلا چاپ شده است.
من برای این کار ایشان (عدم نوشتن مجتمعنا) یک علت حدس میزنم و آن اینکه اگر در آن زمان چاپ میشد، شاید کسی نمیتوانست مطالب را درک کند و بفهمد و نمیتوانستند بفهمند که این جامعهای که شهید صدر برای آن برنامهریزی میکند و به خاطر آن یک انقلاب به راه میافتد، یک ضرورت اجتنابناپذیر است. در حوزة نجف آن زمان با اینکه بسیار پیشرفته بود، اما ممکن بود کسی به عمق و ارزش این کار و ضرورت آن پی نبرد.
دوم اینکه چه بسا نوشتن و چاپ این مطالب خطرناک بوده است. اگر این کار را انجام میدادند و آن را خوب باز میکردند و بیان میداشتند که ما برای یک انقلاب اسلامی خودمان را آماده میکنیم، معنایش این بود که ممکن بود همة زمینههایی که موجبات وقوع این انقلاب باشد را از بین میبردند. در نتیجه، ایشان وارد یک بحث فرعی شدند و آن بحث اقتصادنا بود. البته شرایط زمان هم ایجاب میکرد؛ زیرا مارکسیستها در آن زمان در کل جهان و به خصوص کشورهای جهان سوم و عراق، جولانی گرفته بودند، پیشتازی میکردند و به اسلامیون میخندیدند و تمسخر میکردند که شما هیچ ندارید، اقتصاد ندارید در حالی که ما دنیا را اداره میکنیم. در چنین زمانی، شهید صدر اقتصادنا را صادر میکنند و جواب علمی بسیار قوی و دندانشکنی به آنها میدهند. با اقتصادنا، مارکسیست و نظام سرمایهداری رد شد و اسلام، یک دین پیشرو معرفی شد که قادر است به همه چیز پاسخ دهد. وقتی من این دو را با هم مقایسه کردم به این نتیجه رسیدم که ایشان به بحث فرعی اقتصادنا پرداختند. به جهت نظری وقتی شما به بحث اقتصادی جامعه اسلامی میپردازید، باید یک تصویری از جامعة اسلامی داشته باشید تا بدانید اقتصادش چگونه باید باشد. از سوی دیگر، فرموده بودند که مجتمعنا حلقة بعدی من است. اینکه این حلقة مفقوده را ننوشتند، حدس بنده این بود که افکار ایشان در مورد مجتمعنا، افکار نسبتا آمدهای بوده است. این افکار نسبتا آماده را کجا در آثار شهید صدر میتوان یافت؟ برای همین، اقتصادنا را با این نگاه مطالعه کردم که ابزار بعدی کار ما همین است. من سعی کردم افکار اجتماعی شهید صدر را در اقتصادنا بدست بیاورم. احساس کردم جلد اول اقتصادنا در حقیقت همان افکار و اندیشههای اصلی مجتمعناست که ایشان مسیر را به سمت اقتصادنا جهت داده است. یعنی ایشان بحثهای اجتماعی را در ذهنش پایهریزی کرده است، مباحث فلسفی از جمله فلسفة مارکسیسم و نظام دموکراسی هم از جمله مباحث اجتماعی هستند، این گونه مباحث اجتماعی را در قالب اینکه من میخواهم مبانی اقتصادی این سه نظام را بررسی کنم، تحلیل و بررسی کرده است. لذا مقدار فراوانی از بحثهای مجتمعنا آنجا هست. لذا اگر من میخواستم همة آثار شهید را در مجتمعنا بحث کنم، این کتاب دو جلدی میشد. در این صورت میبایست همة اقتصادنا را بازنگری میکردم و تمام این افکار را کنار هم میچیدیم تا افکار اجتماعی شهید صدر که در حکم مقایسة این مکتبها هستند، استخراج میشد. اگر میخواستم این کار را انجام دهم هم مقداری تأخیر ایجاد میشد و هم همین مقداری که آماده شده بود، ممکن است از دست برود. برای همین مثل خود شهید صدر کمکم شروع کردم. ابتدا چهرة مجتمعنا را به سران حوزة علمیه، دوستان و اندیشمندان نشان دهم و در تلاش بعدی، بازخوانی دقیقتری انجام بگیرد و این یک جلد به دو یا سه جلد تبدیل شود. در این صورت است که میتوان به کل آثار شهید صدر نظام خاصی داد. اگر کسی روش موضوعی و منهجی شهید صدر را دنبال کند، میتواند همة این آثار را در قالب یک مجتمعنا بسیار محکمتر و وزینتر عرضه کند. این هم یکی از پروژههایی است که در نظر است و جایش هم اکنون خالی است زمان میطلبد که ما این کار را بکنیم. اگر یک گروه این کار را انجام دهد که خیلی بهتر خواهد بود.
سؤال:
… سازماندهی …. را از کجا بدست آوریم؟
سیدمنذر الحکیم
خواهم گفت. پس یک سؤال جدی برای شما پیش آمد که البته برای خود من هم پیش آمد، حالا باید چه کنیم که من درآوردی نباشد؟ روی اسم مجتمعنا خیلی با من بحث کردند و گفتند این اسم را نگذارید زیرا این اسم، مخصوص شهید صدر بوده است. یکی از اشکالات عمدة آقایان ارزیاب در مجمع التقریب همین بود. اما بنده بر این اسم اصرار داشتم و گفتم که من یک توضیح میدهم و توضیح آن هم این است «فی تراث شهید صدر» یا «فکر شهید صدر» نوشتة فلانی هم هست. در این صورت مشخص میشود که این مجتمعنا نوشتة شهید صدر نیست. خمیرمایه از شهید صدر است اما کار شخص دیگری است. این کار میتواند کاملا صحیح باشد یا اصلا صحیح نباشد و یا هشتاد درصد مطلوب باشد. در این صورت برای نوآوری و بازخوانی هم راه باز است.
روش ساماندهی را هم باید از خود شهید صدر میگرفتیم اما از کجا؟ با چه روشی میبایست مطالب شهید صدر را کنار هم بیاورم تا مجتمعنا حاصل شود؟ آیا به ذوق خودم یا به روشی که خود شهید صدر ارائه کرده است؟ من قبل از این کار، در جای دیگری این روش را انجام دادهام که هنوز به چاپ نرسیده است. بحثهای تاریخی شهید صدر که در مورد اهل بیت علیهم السلام به صورت سخنرانی بود توسط شخصی در بیروت جمعآوری شده و به چاپ رسیده است. وقتی من این کتاب را مطالعه کردم، دیدم سخنرانیهای ایشان به صورت غیرمنظم گردآوری شده و وقتی کسی آنها را میخواند میبیند که خیلی پراکنده هستند. مثلا از شب ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام سخنرانیهای شهید صدر شروع شده در حالی که ایشان در مورد پیامبر گرامی اسلام هم مطالب زیادی داشتهاند. شاید خود شهید صدر هم این مباحث را به صورت منظم بیان نکرده است زیرا در فرصتها و با توجه به مناسبتها ایراد سخنرانی میکردند. اما کسی که میخواست اینها را آماده کند، خیلی اهتمام نداشت که آنها را با نظم علمی خاصی چینش کند. لذا بنده تصمیم گرفتم به این سخنرانیها نظم بدهم و در حقیقت یک تاریخ اسلام از دیدگاه شهید صدر داشته باشیم. یعنی سخنان، کلمات و پاراگرافها از شهید صدر و سیر تاریخی از ما باشد. هنگام تحقیق متوجه شدم خود شهید صدر در یک سخنرانی، طرح تاریخ صدر اسلام را مطرح کرده است. ما در یکی از کتابها آن را به صورت مقاله عرضه کردهایم. بدین شکل که اسکلت کار و محتوا را از شهید صدر، چینش را هم بر اساس الگو و محتوا قرار دادیم. لذا محتواهای سخنرانی را به صورت فیش دستهبندی کردیم و به فیشها، عنوان دادیم و بعد عناوین را در درون طرح کلی شهید صدر ریختیم. نتیجه یک کتاب جدید با قلم، بیان و طرح شهید صدر شد. تنها این نکته بود که این کار را خود شهید صدر انجام نداده و ما در حد وسعمان توانستیم آن را اجرا کنیم. البته این یک گام بود و در گام دیگری این کار را توسعه دادیم. یعنی بعد از اینکه این کار پخته شد و ما روی مباحث تسلط پیدا کردیم، به دوستانی که در بحث تاریخ با ما همکاری میکردند این اثر را ارائه میدادیم و از آنها میخواستیم آن را مطالعه کنند. بدین ترتیب با فکر شهید صدر با نظاممندی بحث و با روش ایشان آشنا میشدند تا بتوانند در همین مسیر و راستا قلم بزنند. لذا مجموعهای از شاگردان خودمان را به هر شکلی که بود تربیت کردیم و در تدوین تاریخ و «اقلام الهدایه» کمککار ما شدند. «اقلام الهدایه» کتابی است چهارده جلدی که طرح از شهید صدر است اما قدری توسعه یافته است. دقت کنید که چگونه یک کار کوچک با یک برنامهریزی میتواند به یک طرح بسیار خوبی بیانجامد.
شبیه همین کار هم اینجا قابل انجام است و باید انجام بگیرد. لذا روش شهید صدر در «اقتصادنا» را اقتباس کردم و بررسی کردم که ببینم شهید صدر در اقتصادنا چه کرده است. ایشان در یک جلد به بیان مبانی و زیربناهای نظام اقتصادی پرداخته است. به بیان دیگر، در جلد اول نظریة اقتصادی را طراحی و استخراج کرده و در جلد دوم، تفصیلات آن نظام را مطرح نموده است. ما میتوانیم همین کار را در مجتعمنا انجام دهیم؛ یعنی مبانی نظریة اجتماعی شهید صدر، سپس نظریة اجتماعی شهید صدر و بعد نظام مبتنی بر نظریه اجتماعی استخراج کنیم. اینها سه حوزة کاری هستند که ما مشخص کردیم. دو حوزه از این سه حوزه را خود شهید صدر انجام داده است. جلد اول اقتصادنا به جهت مواد علمی، غنای آن به حدی است که میتواند تأمین کنندة مبانی اندیشههای اجتماعی و نظریة اجتماعی شهید صدر باشد. و نظریة اجتماعی را به طور کامل در آثار بعدی ایشان میبینیم. خرده نظامهای اجتماعی را هم در کتاب «الاسلام یقود الحیاه» به مناسبتهایی آوردهاند. یعنی دورنمایی از برخی بحثهای نظام اجتماعی همچنین نظریة اجتماعی و مبانی را شهید صدر بیان کرده است. در حقیقت ما مجموعهای پازل داریم که در میان آن تعدادی قطعه کم است، آیا نمیتوانیم آنها را به هم ربط دهیم؟ و با الهام از روش ایشان در اقتصادنا، همین روش را در مجتمعنا به کار ببندیم؟ در حقیقت ما همین کار را کردیم. برای همین اگر کسی بخواند میبیند همه مطالب حرفهای شهید صدر است، تنها کاری که ما انجام دادهایم ربط دادن این حرفها به یکدیگر بود. آن نگاهی که ایشان داشته را مبنایابی کردیم و سپس پیامدهای نظریه را مشخص و به همدیگر مرتبط کنیم. بدین ترتیب این جلد از مجتمعنا فراهم شد و بدست آمد.
آقای رضایی
نظریة اجتماعی شهید صدر در این کتاب مشخص شده است؟
سیدمنذر الحکیم
ایشان بخشی از نظریه و مبانی آن را در کتاب «المدرسه القرآنیه» آورده است. همچنین بخش خلافت انسان را ایشان در این کتاب، در تفسیر موضوعی خودشان باز کرده است.
اگر کسی از من سؤال کند که من چگونه بخوانم، به او میگویم که شما ابتدا تفسیر موضوعی را بخوانید، بعد جزوة چهارم را مطالعه نمایید و در پایان جزوة اول را بخوانید تا ارتباط منطقی این افکار را با همدیگر ببینید. اگر شما بدون برنامه پیش بروید، مثلا اول، جزوة اول را بخوانید، بعد میبینید که پشت سر آن دو بحث اقتصادی آمده که هیچ ربطی به هم ندارند، در ادامه به یک بحث اجتماعی میرسید. کسی که گمشده ندارد، نمیتواند مطالب را به هم ربط دهد.
بنابراین خود ایشان به نظریه تصریح کرده و اساسا آن را بیان نموده است. بعد خواهیم خواند که ایشان گفته است: این نظریه اجتماعی است، قرآنی است، نظریه خلافت است. اما بحث شهادت را در اینجا مطرح نمیکنند. بعد میفرماید بر اساس این نظریة اجتماعی، همة نظام اجتماعی طراحی میشود. کسی که این نظریة اجتماعی را متوجه نشود، حقیقت فقه ما را متوجه نمیشود. نمیتواند بفهمد عمق فقه اسلامی چیست. فقیه ما زمانی فقهشناس میشود که به کلیت نظام اجتماعی احاطه پیدا کند (نگاهی که امام رحمت الله علیه داشتند) ولایت فقیه عصارة این نگاه است. اگر اسلامی که در روی زمین حرکت میکند را کامل بخواهیم، آن را در یک نظام اسلامی مقتدری که در رأس آن امام معصوم یا ولی فقیه باشد خواهید یافت. هر چند ممکن است فاصلة بسیاری تا الگوی واقعی وجود داشته باشد ولی همة اسلام در این است. اگر شما نظام سیاسی را سمبل تفکر اسلامی قرار دهید (که نشان دهندة عمق نگاه اسلام، دین و فقهای ما به جامعه است) میتوان گفت اگر کسی نظام سیاسی اسلام را نفهمد، اصلا اسلام را نفهمیده است. اسلام را در حد مسیحیت میفهمد. اسلامی که الان در تونس، الجزائر، مصر و … است. اسلام در اینجاها مطرح میشود، اسلامگراها مطالباتی دارند و صاحب اکثریت هستند ولی در همة این نظامها، اسلام در حاشیه است. در همة این نظامها اسلام، دین دولت رسمی است اما ربطی به زندگی و سیاست ندارد. تمام این حکومتها و دولتها لائیک هستند، اسلام را قبول دارند ولی غیراسلامی عمل میکنند. اکثریت مسلمان هستند اما دموکراسی غربی را اجرا میکنند. کاری به دین ندارد. دین در نظام سیاسی حق دخالت ندارد.
نگاه شهید صدر برخاسته از یک نظریة اجتماعی است؛ رابطة انسان با انسان، رابطة انسان با خدا، رابطة انسان با طبیعت، این رابطهها چگونه است؟ در مسیحیت میبینیم انسان با خدا رابطه دارد اما این رابطه به زندگی، رفتار اجتماعی و … هیچ ربطی ندارد و یک مسئلة فردی تلقی میشود. لذا شهید صدر روی این مطلب اصرار دارند که اگر کسی نظریة اجتماعی را فهمید، میتواند نظام اجتماعی و فقه را بفهمد. و اساسا فقه زمانی مفهوم دارد که نظریة اجتماعی درک شود. به همین دلیل بود که به یکی از علما عرض کردم شما باید یک ساختار جدید برای بحث فقه راهاندزای کنید. ساختار جدید این است که شما اسلام را درس دهید، نه فقه مصطلح را که فقهی فردی است و کلیت اسلام را در نظر نمیگیرد. این فقه به ناکجاآباد میرود. در جاهایی به بنبست خواهید رسید و قدرت نظر دادن ندارید. گاهی میترسید، احتیاط میکنید که مبادا شما را مسخره کنند.
بیاییم بر اساس نقشة شهید صدر که به حق هم نقشهای منطقی است، همة اسلام را یکجا ببینیم. فقیه نباید تنها به بررسی آیات و روایات بپردازد و مدلولهای رفتاری آنها را اخذ کند بلکه مبانی رفتاری آنها را هم باید مدنظر قرار دهد. یعنی اگر شما به فلسفة تاریخ در درس خارج توجه کردید، اگر به سنت خلافت، سنت تدین و نظریة اجتماعی در بحث خارج فقه پرداختید، به شما نگویند شما از فقه خارج شدهاید. این اساسا متن فقه دین است. شما باید نگاه دین را تا عمق بفهمید. اگر کسی اینها را نفهمد فقط ظاهری از دین را فهمیده است (یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا) و یعلمون ظاهرا من الفقه. این نگاه، مشکلات زیادی دارد ولی آقایان یا خوب میفهمند ولی شرایط را مناسب نمیبینند یا احساس میکنند از فقه خروج موضوعی دارند. در حالی که بنده احساس میکنم اگر در عرصة فقه بخواهد تحولی در حوزه بوجود بیاید حتما باید نظریة اجتماعی در رأس کار قرار بگیرد. نگاه کلان ما به فقه باید نظام اجتماعی باشد و بعد در درون آن، به بررسی نظام خانواده بپردازیم. هم اکنون ما در گروه خانواده، این مسیر را طی میکنیم. مبانی و مقدمات ورود به بحث خانواده، آشنایی با همة نظام اجتماعی اسلام، مبانی نظام اجتماعی و دیدگاههای اسلام به انسان است. یک انسانشناس و جامعهشناس باید بیاید. دو اصل، پایة هر بحث فقهی است: یکی بحث نظریة تربیتی اجتماعی اسلام، دیگری بحث نظریة اجتماعی تربیتی اسلام.
شهید صدر، در قسمت آخر اقتصادنا نوشته است: «الاقتصاد الاسلامی جزء من کل» شما نمیتوانید اقتصاد اسلامی را منهای بقیة اجزای کل نظام اجتماعی اسلام بفهمید. این جزء را باید در ضمن آن کل نگاه کنید. اگر نگاه نکردید، به خطا میروید و مصداق معاملات ربوی خواهید بود. ظاهر ربا را عوض کرده و آن را به صورت دیگری درمیآورید. از ربای واقعی و فهم حقیقت ربا باز خواهید ماند. همچنین است بحث سرمایه، مهریه و خیلی از مباحثی که در آنها دچار چالش هستیم. به دلیل این است که تصویر جامع و شاملی ندارند و تنها تصویری موضعی، مقطعی و ظاهری از مسائل دارند. این مشکلآفرین است.
نظام خانواده، خرده نظام اجتماعی محسوب میشود و اگر بخواهیم فقه نظام خانواده (نکاح و طلاق) را بدانیم، شرط مقدماتی دارد و بدون آن ورود به مباحث خانواده اشتباه است. اگر بخواهیم نظام اقتصادی (معاملات، مکاسب) را کار کنیم، به تنهایی کافی نیست باید فقه العقود (آقای حائری) را ببینیم. فقه العقود هم دارای پشتوانه است و پشتیبان آن را باید حتما ببینیم. در نظام سیاسی چنانچه بخواهید کار کنید باید بدانید که نظام سیاسی، منهای نظریة اجتماعی اصلا امکانپذیر نیست و شاهد آن، اولین جزوة شهید صدر (مشروح دستور الجمهوریه الاسلامیه) است. این بیان میکند که شما به یک پشتوانة قوی احتیاج دارید که در جزوة چهارم (خلافه الانسان و شهاده الانبیاء) آمده است. به جزوة چهارم هم که میرسید میبینید خود مبانی از مبانی است. و در «مدرسه القرآنیه» مبنایی که در خلافه الانسان و شهاده الانبیاء آمده است، موجود میباشد.
پیامبر همة بحث شهید صدر را در یک کلمه خلاصه کردهاند و آن اینکه: «یا علی! أنا و أنت أبوا هذه الامه» ما پدر و مربی این امت هستیم. حاکم، مربی جامعه است نه صاحب مال و قدرت. آدمی که باید در درجة اول مربی باشد و در پرتو تربیت بر جامعه حکومت کند. اصل در نظام تربیت آموزش است. یک معلم اول مربی است بعد معلم است. اگر این چنین باشد، نظام اقتصادی در مسیر تربیت قرار میگیرد و مسائل اقتصادی کاملا عوض خواهند شد. نظام سیاسی در مسیر تربیت جامعه قرار میگیرد. این مسئله در بحث پیشرفت و الگودهی بسیار حائز اهمیت است. همچنین است در نظام خانواده که در نظام خانواده، اولین موضوع بحث تربیت، است؛ هم تربیت زن و هم تربیت شوهر. ازدواج فقط اشباع غریزة جنسی نیست، این سَکَن یک بُعد قضیه است، ابعاد دیگری هم دارد که به تعبیر امام: «از دامن زن، مرد به معراج میرسد». زن و مرد مربی و مکمل هم میشوند. وقتی نگاه از نوع تربیتی شد بسیاری از مسائل از جمله ازدواج، طلاق، وصایا و … متفاوت میشود. وقتی نگاه متفاوت شد، همة مسائل تحت الشعاع قرار میگیرند. در تعامل فرزند با والدین و بالعکس تأثیرگذار خواهد بود. در صحیفة سجادیه دعای پدر و مادر در حق فرزندان و فرزندان در حق پدر و مادر میبینید که نوع نگاه تربیتی است. یک نظامنامه و منظومه در این ادعیه وجود دارد. این منظومه را در نامة امام به مالک اشتر هم میبینید؛ آن نگاه بلندی که امام علی علیه السلام دارند و اساسا آن نگاه، نگاهی تربیتی است. نظام سیاسی و اداری است که بر اساس اصول تربیتی مبتنی شده است. اهدافی که دنبال میکند همگی تربیتی هستند. لذا کار انبیاء تربیت بوده است. میگوییم یزکیهم ولی آن را در نظامنامهها و رفتارمان اجرایی و عملیاتی نمیکنیم. چرا؟ چون نهادینه نشده، اساسا تصور نشده است. تصور کامل حاصل نشده لذا نمیتوانیم آن را نهادینه کنیم. حتی اگر کلیات آن را مطرح کنیم، چون باز نشده، قدرت اجرایی کردن آن را نداریم.
بحثی هست که باید بعدها به آن بپردازم و آن اینکه دیده شده در یک نظریه خلط ایجاد شده است. اشتباها بحث نظریه و نظام، یکی پنداشته میشود. در حالی که شهید صدر اینها را از هم جدا میکند. در تعبیرات شهید صدر، نظریه و مذهب گاهی یکی شدهاند؛ نظریة اقتصادی و مذهب اقتصادی.
من اینها را از هم جدا کردهام. میگویم ما دو سؤال داریم؛ یک سؤال چرا، یک سؤال چگونه. چرا باید تربیت بشویم؟ بعد، چگونه تربیت بشویم؟ در پاسخ به سؤال چرا، نظریه لازم است. در پاسخ به سؤال چگونه، باید راهکار عملی ارائه گردد. که در حقیقت، این پاسخ یک نظام است و ما در پاسخ، نظام تربیتی را تعریف میکنیم. کلان نظام داریم، خرده نظام داریم و همین طور ادامه مییابد تا به آئیننامههای اجتماعی میرسیم. اگر ما اینها را از هم تفکیک کنیم و آنها را با هم خلط نکنیم، به راحتی میتوانیم به این سؤالها پاسخ بدهیم.
نظام اجتماعی به چگونگی میپردازد و نظریة اجتماعی چرایی را مطرح میکند. در مباحث کلامی نظریه امامت و نظام امامت از همدیگر تفکیک نشدهاند. این دو، غیر از تاریخچة امامتی است که بیان میشود. امامان چه کسانی هستند، چه کردند، چه شد، اینها مباحث مصداقی هستند که نباید به عنوان نظریة امامت بیان شوند. این مسائل نباید با هم خلط شوند. بزرگانی که از آنها نام نمیبرم، بیان میدارند که «اصلا نظریه و نظام امامت در قرآن مطرح نشده است!! و تنها در روایات است که ما امامت اهلبیت را میبینیم!!! در قرآن یا به طور کلی به بحث امامت اشاره شده است که امامت انبیاء و حضرت ابراهیم ربطی به امامت اهلبیت ندارد. اگر آیة تطهیر را آیة امامت بدانید که آن هم تنها به طهارت اهلبیت اشاره کرده ربطی به امامت آنها ندارد.»
در بحث امامت ما دو دیدگاه میبینیم: شهید صدر در یک سو قرار دارد و آیهای خاص را بیان میکند که نظریه و نظام را در خودش جمع کرده است و الهامبخش این نکته است که بحث امامت در قرآن بحثی اساسی است و قرآنی است و قرآن در این زمینه آیه دارد. در سوی دیگر کسانی قرار میگیرند که بیان میکنند در قرآن از امامت اهلبیت سخنی نیست. شهید صدر با روشی که در تفسیر موضوعی دارد این مسائل را به سامان رسانده است. لذا به روش دیگر شهید صدر اشاره میکنم که در این جریان، کمککار ما خواهد بود. روشی است که خود ایشان در آغاز تفسیر قرآنی (المدرسه القرآنیه) در دو جلسه به طور مفصل به آن پرداخت است. در این بیانات، تفسیر ترتیبی را با تفسیر موضوعی مقایسه کرده و افق جدیدی را در بحث تفسیر موضوعی ایجاد کردهاند. بنده هنوز این افق جدید را در مباحث علما ندیدهام. آنچه که در تفسیر موضوعی متعارف است این است که آیات را جمع کرده، دستهبندی و چینش میکنند، کنار هم میگذارند و نتیجه میگیرند. این حداکثر کاری است که در بسیاری از تفاسیر موضوعی دیده میشود. اما اگر یک موضوع جدید مثلا بحث امامت را که بخواهد کار کند، اگر ظاهربین باشد میبیند در قرآن امامت آمده، اهلبیت هم آمده ولی بیربط هستند. آیت الله وحید خراسانی گاهی در مباحث خود به شاگردان میآموختند که چگونه میتوان برای تفسیر آیهای، از صد آیة دیگر استفاده کنند. و آنها را بیاورد و در خدمت آن آیه قرار دهد و این یک آیه را خوب باز کند.
افق جدید شهید صدر این است که همة قرآن میتواند مفسر یک آیه باشد. برای تفسیر سورة والعصر، کل قرآن را به خدمت بگیرید. یعنی همة قرآن، مفسر سورة والعصر میشود. این نکته را یادداشت کنید که بسیار مهم است و آن اینکه الگوی قرآنی برای جامعة مطلوب، همین سورة والعصر است. این سوره در مکه نازل شد اما دورنمایی از جامعة مدنی است. آنچه که در (وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات) آمده است را وقتی با محتوا و مضمون سورة والعصر مقایسه میکنیم میبینیم با هم همخوانی دارند. و آن ترجمة این است. این در آغاز کار است و ماکت کار است، آنجا میگوید افق کار اینجاست و شما باید به اینجا برسید. به این دلیل، روش شهید صدر در تفسیر موضوعی قرآن روش جدیدی است. میگوید اگر برای شما موضوع جدیدی مطرح شد و شما آن را در قرآن نیافتید، بدانید که قرآن برای آن موضوع جواب دارد. روش متعارف جوابگو نیست. چرا؟ چون واژة مستقیمی که جوابگوی مطلب باشد در قرآن ندارید. لذا به سراغ روایات میروید. در روایات، فراوانی زیادی داریم اما باید بدانیم که همة مطالب اهلبیت در حقیقت تفسیر قرآن هستند. این یک اصل است. ادعایی قابل اثبات است، آنچه که اهلبیت آوردهاند به موجب تفسیر ثقلین همگی تفسیر قرآن هستند. سخنان ائمه، تفسیری از کلیات و مجملات قرآن است. همه قبول دارند که اجمال در قرآن و تفصیل در بیان معصوم آمده است. پس سخن نباید با اصول کلی قرآنی تضاد داشته باشد یا در تناقض باشد. این هم بحث مهمی است. (فیه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات)؛ محکمات ام الکتاب هستند. شما باید بتوانید تمام کلمات ائمه را به قرآن برگردانید.
سؤال حاضر
نام این روش را چه میگذارند؟
سیدمنذر الحکیم
تفسیر موضوعی است. ایشان بیان میکند که تفسیر موضوعی که من میگویم، این است. قرآن خودش میگوید (ولا رطب ولایابس الا فی کتاب مبین) (تبیان لکل شیء) اما در ظاهر تبیان لکل شیء نیست. چرا؟ چون قرآن کلید، رمز و کد ارائه میدهد. کد این است که شما باید صاحب روشی باشی که شما را به مقصود برساند. روش ایشان این است که باید با سؤال به سراغ قرآن رفت. به تعبیر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، قرآن را استنطاق کنید. اگر سؤال نداشته باشید، هیچ وقت به مطلبی نمیرسید. چون آن را نمیبینید. برای استنطاق باید سؤال داشته باشی، برای اینکه سؤال داشته باشی، باید موضوعشناس باشی. باید مسئله را خوب بدانی، محل ابتلاء و موضوع را به خوبی بدانی، اگر سؤالاتی که در مورد این موضوع داری را بدانی آن وقت با این سؤالات باید به سراغ قرآن بروی. ایشان در ادامه دو نمونه را اجرا کرده است: یکی بحث سنتهای تاریخ و دیگری بحث عناصر جامعه در قرآن. ما در هیچ جای قرآن بحث عناصر جامعه را نداریم. اما ایشان این مطالب را از قرآن استخراج کرده است. البته کلمة سنت در قرآن آمده است ولی به چه معناست؟ کسی که فلسفة تاریخ را مطالعه میکند، با سؤالاتی که در فلسفة تاریخ برایش پیش آمده است به سراغ قرآن میرود. همین کاری که شهید صدر انجام داد. با این کار، از قرآن مطلب جدید بدست آورد. اضافه بر آنچه که علامه طباطبایی، شهید مطهری و دیگران در بحث سنتهای تاریخ داشتند، ایشان مقولة جدیدی به سنتهای تاریخی اضافه کردند که من ندیدم هیچ یک از آقایان متعرض این مطلب شوند. شهید صدر میگوید: «سنتهای تاریخ سه گونهاند (دیگران آنها را دو گونه میدانند): مطلق، مشهود، جریانی یا موضوعی. من سؤال دارم، با سؤال به سراغ آیات رفتم اما نه فقط آیاتی که کلمة سنت در آنها آمده است بلکه من با مفهوم سنت کار دارم و باید آن را بفهمم. وقتی مفهوم سنت را فهمیدم، به سراغ آیات میروم و میبینم که بسیاری از آیات اشاره به سنت دارند بدون اینکه در آنها واژة سنت آمده باشد. یا مصداق سنت هستند و یا مفهوم سنت در آنها هست منتها به چیز دیگری تعبیر شدهاند». لذا ایشان هم در بحث سنتها و هم در بحث اجتماعی نوآوری داشتند. من هنوز در هیچ یک از مباحث بزرگانمان به این زیبایی مطالبی که در «المدرسه القرآنیه» و «خلافت انسان و شهادت انبیاء» آمده به طوری که به عمق جامعه برود، را ندیدم.
جامعه اعتباری است یا حقیقی؟ این بحث مهمی است. شهید صدر از این بحث میگذرد و میگوید این مفروغ عنه است، قرآن برای جامعه وجودی در مقابل وجود فرد (با کتاب، مسئولیت، تکلیف) حساب و کتاب قائل شده است. از این بحث به همین راحتی میگذرد و تمام میکند. وارد مباحثی میشود که دیگران در آنها قلم نزدهاند.
سؤال حضار
نام این را روش گذاشته است؟
سیدمنذر الحکیم
خلط نکنید. من برای بحثِ روش، مثال آوردم. شهید صدر با روش سؤال داشتن و استنطاق آیات قرآن به سراغ آیات رفته و مجموعه فراوانی از آیات بدست آورده است. از آنجایی که قرآن یک نظریة کامل دارد، شما به اجزاء این پازل دست مییابید وقتی این چنین شد، چون خود قرآن هم برای تفسیر خودش روش دارد؛ یعنی بیان کرده که من محکم و متشابه دارم، اصل و فرع، زیربنا و روبنا را مشخص کرده است. و با توجه به اینکه انسان صاحب عقل است (لآیات لقوم یعقلون) لذا وقتی به قرآن رجوع میکنید از عقل استفاده نمایید. (لآیات لأولی الالباب) قرآن نشانه و سرنخ میدهد، با اصولی که میگوید، شما میتوانید اجزاء پازل را بدست آورید، کنار هم قرار میدهید و چیزی مثل «عناصر جامعه در قرآن» از شهید صدر بدست میآید. شهید صدر روش را طراحی کرده، اجرای آن را هم به عنوان مدل و الگو به ما نشان داده است.
شما همین روش را در بحثهای زیادی تجربه کنید. به خصوص بحثهایی که در قرآن اسم و عنوان مشخصی برایشان نمییابید. با این دید به سراغ قرآن بروید، متوجه میشوید چه مطالبی از قرآن بدست خواهد آمد.
یکی از کسانی که با این روش بسیار موفق بوده است، جناب آقای قرائتی حفظه الله است. ایشان تعریف میکند که من به دنبال آیاتی بودم که به مسئلة مدیریت پرداخته باشند. از دیگران سؤال کردم، پاسخ مناسبی نیافتم. چون مطمئن بودم این مسئله قطعا در قرآن آمده است و همچنین مسائل و دغدغههای مدیر را هم میدانستم، لذا با این دید، به سراغ قرآن رفتم و یک دور قرآن را با همین نگاه خواندم. صد آیه در این باره پیدا کردم.
چون روش را عوض کردند، مطلب پیدا شد. ممکن است خطا هم بشود، این اشکالی ندارد معصوم نیستیم. ممکن است کسی پیدا شود که کاملتر و دقیقتر از شهید صدر نظریه بدهد. شما میتوانید این نظریه را نقادی کنید، محک بزنید و بعد مطلب پختهتری ارائه دهید. اما همین قدر که فراهم آمده، محصول این روش است. همة علما و مفسرین در مورد نظام اسلامی و سیاسی ایده داشته و دارند و شاید یکی از پایهگذاران فکر سیاسی اسلامیِ قرآنی، علامة طباطبایی باشد و باید به حق به این مطلب اعتراف نمود. جزوههای ایشان در نجف که چاپ شد، بسیار سر و صدا کرد این در حالی بود که هنوز شهید صدر هیچ مطلبی در مورد نظام اجتماعی اسلام ننوشته بود.
یک افق از کار این است که از بیرون بگوییم اسلام همان کاری است که امام کرده است. اصول مسلمی داریم که نمیتوانیم از آنها چشمپوشی کنیم. اسلام دین خداست. اسلام به ریز و درشت زندگی توجه کرده است. پس امکان ندارد که به مسئلة سیاست توجه نکرده باشد. مسئلة به این مهمی چرا در یک حوزة علمیة دینی، به عنوان حاشیه یا ضد فقه اسلام مطرح میشود؟ این سؤالی است که برای یک متفکر پیش میآید. دقت کنید که امام برای بخشی از بحث ولایت فقیه به سراغ روایات میروند که آقایان روایات را ساقط میکنند و امام به روش خودشان، آن روایات را زنده میکنند و مورد بهرهبرداری قرار میدهند. اما با این حال، امام از آیات قرآن در بحث ولایت فقیه استفاده نمیکنند. اما شهید صدر از آیات قرآن برای این بحث استفاده میکند. یا مثلا میبینیم که امام از محکمات قرآن و سنت استفاده کرده و اجزاء پازل را کنار هم جمع میکنند و برای این کار، از سیرة رسول الله استفاده میکنند. شهید صدر در این بحث از تاریخ و سیرة حضرت رسول هیچ صحبتی به میان نمیآورد و فقط قرآن را ملاک عمل قرار میدهد. البته کار امام نسبت به حوزههای قدیمی، در رأس و در صدر قرار دارد و بسیار پیشرفته است. اما یک افق از کار است و افق دیگر، کاری است که شهید صدر انجام داده است.
سؤال حضار
برای طرح سؤال نیاز به شناخت علوم بشری و شناخت معلوماتی که تجربه شدهاند، میباشد.
سیدمنذر الحکیم
این پل زدن صحیح نیست. شما باید بتوانید از علوم بشری و مطرح، موضوعشناس، مسئلهشناس و صاحب سؤال بشوید. یعنی در شما حس سؤال ایجاد شود (فاسئلوا اهل الذکر) باید در شما سؤال کردن زنده شود. در خواب، بیداری، مطالعة کتاب، تأملات روزانه و … فکر کنید. مهم این است که برای شما سؤال ایجاد شود. این بسیار ضروری است. چون به میزان هر سؤالی که پیش میآید، شما به دنبال جواب خواهید رفت. شما اگر بگویید چرا، به شما نظریه میدهد. اگر بگویید چگونه، به شما نظام میدهد. اکثر کسانی که به دنبال قضیة امامت رفتند تنها یک سؤال داشتند و آن این بود که «چرا علیبن ابیطالب؟» لذا جواب همین سؤال را از روایات بیرون میکشند. اما اگر ده سؤال در مورد علی علیه السلام و اصل امامت داشتند، ده تا جواب میگیرند. پس سؤال داشتن یک اصل اجتنابناپذیر است.
گام دوم: با این سؤال باید به سراغ آیات رفت.
گام سوم: باید درون آیات سعی و کاوش کرد و به ظواهر آیات اکتفا نکرد. باید به عمق آیات برویم. باید یک موضوع با توجه به اجزاء، لوازم (گاهی از لازم به ملزوم میرود)، علل، بسترها و زمینهها بررسی شود.
شهید صدر وقتی بحث حکومت، نظام سیاسی و خلافت انسان را مطرح میکند، آیة امانت را هم ذکر میکند. میفرماید بحث خلافت و امامت (جاعل فی الارض خلیفه) با آیة (إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَها وَأَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلَها الإِنسانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوما جَهُولا) یک سکه هستند که هر کدام جداگانه در رویی از سکه قرار دارند. یک روی سکه خلافت است که به نام انسان زده شده، و روی دیگر این سکه امانت است. این دو رو، از هم جداناپذیرند. لازمة خلافت، مسئولیتپذیری و امانتداری است. بر این اساس، ایشان به اینجا منتقل میشود که کلمه «آدم» به جنس آدم اشاره دارد نه شخص آدم. شخص آدم، مصداق آن جنس است. (جاعل فی الارض خلیفه) در ادامه دارد (اسکن انت و زوجک الجنه)، خلیفه به جنس انسان اشاره دارد نه شخص آدم ابوالبشر که فقط او خلیفه باشد، بلکه همة بشریت خلیفه هستند. همین انسانی که قبول امانت کرد. وقتی این مطالب به هم مرتبط شد، نوع نگاه، وسیع میشود. در این صورت خلافت انسان مطرح میشود نه خلافت انبیاء.
در ادامه به لوازم، ضرورتها و اصول خلافت انسان اشاره میکند. لازمهاش این است که در کنار خلافت برای کل بشریت باید شهادت انبیاء باشد.
از مباحث ایشان، سه مقام برای کل انسانها به دست میآید: مقام اول: انبیاء، اوصیاء و ولی فقیه که در رأس مخروط قرار میگیرند. مقام دوم: همة بشریت که خلیفة خدا هستند. مقام سوم: آحاد مردم که خلفایی با مسئولیتهای محدودتر هستند. لذا در مباحث اقتصادی میفرماید: انسان حق ندارد فکر کند که مالک چیزی است و فعال ما یشاء است. بلکه ملکیت او محدود به ضوابطی است که این ضوابط را خلافت و مصالح انسانها مشخص میکند. حدود و صغور مالکیت افراد را خلافت و مصالح انسانی مشخص میکند. این نکته بسیار مهمی است.اینکه پیامبر به شخصی میگوید کنار برو، تو اصلا در اینجا حق نداری، از باب اعمال ولایت نبوی است یا از باب اینکه اساسا قانون و نظام این است. پیامبر در آنجا به عنوان حاکم میگوید: من صلاح میدانم که تو به عنوان یک شخص، مرتکب این عمل نشوی و من از این ضرر با اعمال قدرت جلوگیری میکنم. اما یک بار ممکن است این طور بگوید که تو دیگر تخصصا مالک نیستی؛ چون اینجا ملکیت تو در حدی است که به دیگران ضرر وارد نشود. اصلا تو مالک نیستی. حالا که شرایط را نمیپذیری از ملکیت ساقط میشوی. به لحاظ تئوری این دو گونه است و آثار زیادی بر آن بار میشود.
بحث ملکیت انسانها در «الاسلام یقود الحیاه» مطرح شده است. مسئولیت دولت هم در جزوة سوم آمده است.
جمعبندی
ما برای فهم شهید صدر روش میخواهیم. با استفاده از روش ایشان میتوانیم عرصههایی که ایشان کامل نکردهاند را تکمیل نماییم. بدین ترتیب با الگو قرار دادن این روش، میتوانیم عرصههای جدیدی باز کنیم. خود روش را هم میتوانیم مورد نقد و بررسی قرار دهیم و آن را تکمیل کنیم.
یک یا دو پایاننامه در مورد تفسیر موضوعی نوشته شده است که به نظر من ابتدایی هستند و نیاز به کار فراوان است. هنوز حق مطلب ادا نشده است. کسی این روش را با روش تفسیر موضوعی دیگران مقایسه نکرده است. خروجیهایی که شهید صدر داشتهاند با خروجیهایی که دیگران داشتهاند تطبیق داده نشده است.
در این جلسه، بحث روشی مطرح کردیم. در تجربهای که از مجتمعنا بدست آمد، نشان دادیم که روش شهید صدر در بازپروری، جمعبندی و جمعآوری افکار ایشان بسیار مؤثر بوده است.
آقای رضایی
کتاب مجتمعنا چاپ شده یا هنوز به صورت جزوه است؟
سیدمنذر الحکیم
چاپ شده است. آنچه که قبلا در مرکز جهانی تدریس میشد، هنوز چاپ نشده است. مجموعه مقالاتی هستند که در مجلة «رساله الثقلین» به چاپ رسیدهاند. آنها هم مجموعة کاملی هستند. که دارای مبانی، نظریه و نظام میباشند. در حقیقت ناگفتههای شهید صدر در آن مقالات آمده است. پازل شهید صدر را تکمیل کردهایم. کلیت نظام اجتماعی بر اساس نگاه شهید صدر طراحی شده است. نظام فرهنگی، دینی، سیاسی، اقتصادی و خانواده هم در آنها تعبیه شده است به گونهای که این مجموعه با هم هماهنگ باشد. در حقیقت یک الگو طراحی شده ولی این الگو به نظر بنده خیلی ابتدایی است. زیرا اولا این کار فردی بوده و ثانیا مربوط به پانزده سال قبل است. اما هنوز نو و بکر است. آقای عطاران هم بخشی از این کار را به روسی ترجمه کردهاند. غیر از اینکه آن مقالات نگاه کامل و کلان هستند، در آنها مقید به تعبیرات شهید صدر نشدهایم و به راحتی خودمان صحبت کردهایم اما تفکر، تفکر شهید صدر است. قلم، قلم خودمان است. و گاهی تعبیرات ایشان را خلاصه کردهایم. بخشی هم در کلمات ایشان نبوده و ما اضافه کردهایم. لذا سعی کردهایم که مجموعهای منسجم ایجاد کنیم.
سؤال حضار
این بحث که نظریه و نظام با هم متفاوتند، صحیح است. اما تبیینی که شما از تفاوت داشتید را درست درک نکردم. من در فهم این مطلب مشکل دارم.
سیدمنذر الحکیم
اینکه ما نظریه و نظام را چگونه تعریف کنیم، به تنهایی موضوع یک پایاننامه است. اینکه تعاریف دیگران چه بوده و چه مشکلاتی را به وجود خواهد آورد، هم دارای خلط هستند و هم به نتیجه نمیرسند. از آن جایی که ما با مبنای علمی این دو مقدمه را جدا کردهایم مباحث خلط نمیشوند و لذا شما با دو سؤال وارد دو فضا میشوید.
سؤال حضار
عرض من این است که این دو سؤال نمیتوانند ممیز باشند.
سیدمنذر الحکیم
من به حداقل اکتفا کردهام. پیشنهاد میکنم که این مجموعة وزین و محترم (پژوهشکده جامعه المصطفی)، نشستی مخصوص نظریه و نظام برپا نماید. در حقیقت وارد این عرصه شده و تحقیق کنند. این مطلب به لحاظ علمی محل ابتلاست. باز نشده و افراد زیادی آن را مخلوط میکنند. نتیجة این خلط، پیامدهای منفی را در کارهای علمی به دنبال خواهد داشت. باید از ابتدا جداسازی صورت بگیرد، ببیبنیم این مقدار از جداسازی کافی است یا خیر یا باید از آیتمهای دیگر استفاده شود. به عنوان مثال، برای شاخص نظریه و نظام … این نظام، منهای نظریه و مذهب نمیتواند باشد. شما در نظام، چندین کار انجام میدهید، نظریه را در نظام عملیاتی میکنید، در حقیقت به آن الگو میدهید. مجددا برای اجرای این مدل و نظام، به نظریه احتیاج دارید. باید روی این نظریه، فرهنگسازی کنید؛ یعنی باید در روح کارگزاران، مدیران و نظامسازان اشراف شود. آن دید را به اینها بدهید تا بتوانند موفق باشند.
به حاج آقای اعرافی عرض کردم مدیران شما باید نگاه شما را داشته باشند تا دستوری که شما میدهید صددرصد و آن گونه که شما میخواهید اجرا شود. اگر نگاه شما را نداشته باشند به نسبت دید خودشان اجرا میکنند. و این هشتاد یا شصت درصد نگاه شما را تأمین میکند. دستور اجرا شده ولی هدف محقق نشده است. چون آن نگاه در هنگام اجرای آن مدل وجود نداشته است.
سؤال حضار
اگر بخواهیم بر اساس مبانی فلسفی شهید صدر، واقعیات اجتماعی را تحلیل کنیم، چگونه باید این کار را انجام دهیم؟ شما که روششناسی را مطرح نمودید، آیا روششناسی فهم متون شهید صدر را مطرح نمودید یا روش ایشان در فهم متون دینی، مقصود شما بود؟ اگر ما بخواهیم بر اساس مکتب شهید صدر روش فهم واقعیت اجتماعی را دریابیم، همان طور که مستحضر هستید هر روشِ فهم واقعیت اجتماعی، مبتنی بر یک فلسفه است. بر اساس مبانی فلسفی شهید صدر چگونه میشود روشی را طراحی کرد که واقعیات اجتماعی را بفهمیم؟
سیدمنذر الحکیم
احسنت. باید وارد این عرصه علمی شوید و کار کنید. ما برای مجتمعنا سه سطح از کار را در نظر گرفتهایم که این سطح اول کار است. سطح اول کار، متن شهید صدر است. سطح دوم این است که کلیة آثار کسانی که در این زمینه از شهید صدر الهام گرفتهاند، قلم زدهاند، مطلب جمعآوری کردهاند، نقد کردهاند و … را ببینیم، سپس به بازتاب این نگاه و آثار شهید صدر دقت کنیم، در این صورت مشخص میشود که این جریان، فردی نبوده و به صورت یک جریان فطری اجتماعی درآمده است. این یک روش کار برای ایجاد تحول و نوآوری در آینده میشود. شهید صدر با این طرح همة علوم انسانی جدید را پایهگذاری میکنند. اینکه چگونه از آثار شهید صدر برای جنبش نرمافزاری در عرصة علوم انسانی بهره بگیریم بحث دیگری است. مباحث و واقعیات اجتماعی هم که شما فرمودید مثل همین مطلب است. و در حقیقت همة اینها، سطح دیگری از بحث هستند. عرض کردم اگر این مسائل در مباحث خارج حوزه باب شود، شما شاهد همة این برکات خواهید بود؛ چون افراد مجبور به فکر کردن میشوند.
دکتر رجایی
از جناب آقای دکتر حکیم تشکر میکنیم. ایشان مباحث خوبی مطرح کردند. خواهش ما این است که در ادامه، پیرامون کتاب و محتوای آن توضیحی کلی بفرمایند. انشاءالله دوستان کتاب را مطالعه خواهند کرد و استفادة لازم را خواهند برد. اگر ممکن است مهمات بحث و نتایجی که به آن رسیدهاید را بیان بفرمایید.
سیدمنذر الحکیم
ضرورت این کار و همچنین روشی که برای رسیدن به بازیافت مجتمعنای شهید صدر که وعدهاش را داده بودند، میباشد. البته بعضی معتقدند که ایشان این کتاب را نوشتهاند اما از جمله مواردی که دولت بعث عراق آن را مصادره کرده است همین کتاب میباشد.
با تحقیقی که ما انجام دادیم به این نتیجه رسیدیم که چنین چیزی نوشته نشده است. چون تاریخچة کلامی که ایشان فرموده بودند «مجتمعنا منع من مجتمعنا» بسیار بعد از تاریخی است که برای نوشتن کتاب شهید صدر بیان میکنند. ما به واقعیت این خبر نرسیدیم و هیچ اثری هم از ایشان ندیدیم. حتی از مقربین شهید صدر، سیدمحمود خطیب، آقای هاشمی و آقای لقمانی هم چنین چیزی نقل نشده است. بنابراین به این نتیجه رسیدیم که انتظار ما برای پیدا شدن این اثر، بیهوده است و باید به دنبال این باشیم که مجتمعنا را از مجموعة آثار ایشان استخراج کنیم. برای این کار و به عنوان مقدمه، بعد از کار کردن روی آثار شهید، ابتدا جزوهای برای تدریس در مرکز جهانی آماده کردیم. این مجموعه مقالات در مجلة «رساله الثقلین» در چندین شماره چاپ شد. بعدا گردآوری کردیم و کمبودها و نواقص را برطرف کردیم که حلقة اُولای مجتمعنا شد. این حلقة اولای مجتمعنا عبارتست از: افکار شهید صدر، ایدههای ایشان، به اضافة یک نظام دادن به این ایدهها و سعی در تکمیل نواقصی که در آثار به طور مستقیم، آنها را نیافتیم اما با فکر و نگاه شهید صدر میتوانست هماهنگ باشد. لذا این مطالب را به شهید صدر نسبت ندادهایم. بعضی دوستان فرمودند نام این حلقه را «المجتمعنا التاریخ فی تراث الشهید یا فی فکر الشهید الصدر» بگذارید؛ زیرا مطالب تاریخی را شما جمع کردید و در کنار گذاشتهاید و معجونی از مطالب شهید صدر درست کردهاید و نباید آن را به شهید صدر نسبت دهید. ما مطالب را نسبت نمیدهیم ولی میگوییم اصل فکر و ایده از شهید صدر است. محتوا و تعبیرات در بسیاری موارد مربوط به شهید صدر است یا مباحث شهید صدر مختصر شده است و یا نکات کلیدی مباحث ایشان استخراج شده است. لذا ما در آن کتاب، بحث نظریه و نظام و جدا کردن نظریه و نظام بر اساس نگاهی که عرض کردم، مطرح کردهایم و این تفکیک صورت گرفته است. عملا نشان دادیم که نظریه و نظام اجتماعی چه باید باشد. این مطالب به طور ملموس در این کتاب، تفکیک شده است. البته هنوز این کتاب به چاپ نرسیده است و مقالات به صورت جزوه میباشد. بخشی از مجموعه مقالات، تحت عنوان «اسس النظریه و النظام الاجتماعی» است و بخش دیگر «معالم النظام الاجتماعی» است. اسس به عنوان نظریه و معالم به عنوان کلان نظام اجتماعی است. بخشهایی از این مقالات، ترجمه شده و مورد استفاده قرار گرفته است. نظام فرهنگی و نظام دین در جامعة اسلامی در کنار نظام سیاسی، اقتصادی و خانواده قرار گرفته است. سعی کردهایم مدل کلی از این مطالب ارائه دهیم.
به نظر بنده این کار خیلی ابتدایی آمد؛ چون این کار شهید صدر خیلی بزرگتر و عمیقتر از این است. و نباید به این حد اکتفا کنیم. یکی از نقدهایی که من از کارهای دیگران به نظرم رسید این بود که دیگران سعی در تلخیص افکار شهید صدر داشتند. در حالی که ما باید بر افکار شهید صدر شرح بزنیم و آنها را توضیح دهیم. لذا تصمیم بر این شد که از متن شهید صدر استفاده کنیم.
برای کار پژوهشی و پژوهشگران، آنچه که مهم است این است که دیگران را مستقیما با شهید صدر آشنا کنند و واسطه کار قرار نگیرند. بسیاری از افراد با این کار، دیدگاه خودشان از شهید صدر را منتقل کردند. از لحاظ علمی این کار ایجاد اشکال میکند. همان طور که به موردی اشاره کردم، المجتمعنا به المجتمعنا الفرعونی تغییر وجهه یافته بود. در این گونه تحقیقات، امانت نقل و امانت نگاه حفظ نمیشود. لذا به عقیدة من، اولین کار برای یک پروژة تحقیقاتی خیلی خوب، مفید و دنبالهداری که میتواند فکر شهید صدر را در حوزه مطرح کند این است که متن کار شهید صدر را اصل قرار دهیم.
سؤال این است که این متن را چگونه عرضه کنیم؟ جمع کردن همة آثار شهید صدر، کار بسیار سنگینی است که هنوز به اتمام نرسیده است. در کنار این مجموعههای مکتوب، مجموعهای صوت و اسناد هم موجود است. یکی از برکات و فعالیتهایی برای شهید صدر انجام شد، برآمدن همین موسوعه است. گروهی که روی این مطالب کار کردند، مجموعة فاضل و خوبی بودند و کار بسیار بزرگی انجام دادند و باعث شدند که آثار از حالت تشتت بیرون بیاید. بعد از این، آقای ابوزید همة این آثار را در قالب یک مجموعه در سایت عرضه کرد و مرکز تحقیقاتی علوم اسلامی هم برای آنها نرمافزاری تهیه کرد. از این جهت، گام بسیار خوبی برداشته شد. اما مشکلی که هست، این است که جا خالیهای تفکرات شهید صدر را به شما نشان نمیدهد. برای نشان دادن این کمبودها، باید یک برنامهریزی علمی صورت بگیرد.
بنابراین راه ما این شد که همة محتویات را جمعآوری و عرضه کنیم. کلیت این کتاب بر این استوار است و من با توجه به امکانات محدودی که داشتم، بحث نظام اجتماعی را به عنوان حلقة بعدی در نظر گرفتم و توان را بر این گذاشتم که نظریة اجتماعی شهید صدر در این کتاب تجمیع شود. این نظریة اجتماعی در کتاب «الاسلام یقود الحیاه» (جزوة چهارم) به نوعی به قلم خود شهید صدر آمده است. اما از آنجایی که شهید صدر، مطالب بسیاری در مورد این نظریه گفته است و همچنین این جزوه به لحاظ متن، متنی شبیه به کفایه دارد. یعنی بسیار سنگین و دقیق است لذا به شرح احتیاج دارد. روش در اکثر تألیفات این است که باید به گونهای برنامهریزی و مقدمهچینی شود تا مخاطب خودش به شرح برسد نه اینکه ما شرح را به او تلقین کنیم. لذا آخرین بخش این بحث، همان نظریة اجتماعی شهید صدر است. شرح این جزوه را خود شهید صدر میتواند به ما بدهد. بنابراین، به جای اینکه ما بر این جزوه شرح بزنیم و تعبیر و تفسیر کنیم، باید کاری میکردیم که با مقدمهچینی نتیجه و شرح بدست آید.
این مطلب اکنون به عنوان مقدمة کتاب است. کسی که میخواهد این کتاب را بخواند، اول باید مقدمه را به خوبی بخواند. این مقدمه، غیر از مقدمة جناب آقای تسخیری و زندگینامة شهید صدر است. در زندگینامه و مقدمه آقای تسخیری، کلیاتی در خصوص شهید صدر مطرح شده است که بعدها به کتاب اضافه شد. اصل کتاب از مدخل و مقدمة کتاب است. این مدخل نشان میدهد که اولا ما به دنبال یک کار قرآنی هستیم و شهید صدر تقریبا از هیچ روایتی استفاده نکرده و بحثی کاملا قرآنی است. بنابراین خود قرآن متصدی این کار شده و شهید صدر این مطلب را با روش خود، مطرح کرده است. شهید صدر برای اهلبیت در این طرح قرآنی، جایگاه خاصی قائل شده است. این برخلاف عدهای است که نظام اجتماعی اسلام را منهای اهلبیت میبینند. من سعی کردم که این مطلب را از قلم نیندازم و آن را پررنگ و بااهمیت جلوه دهم، اینکه تصور کنیم اگر بحث به صورت قرآنی شد، در این صورت اهلبیت در آن حضور ندارند، اشتباه است بلکه اهلبیت حضور پررنگتری دارند اما قرآنی؛ یعنی حضور قرآنی اهلبیت در این عرصه نشان داده شده است. بین آن طرح قرآنی و جامعهای که قرآن طراحی کرده است، فاصلة زیادی وجود دارد. دستاندازهایی که در راه ساختن جامعهای مطلوب وجود دارد، چیست؟ جامعه اسلامی که ما باید به آن برسیم، همان جامعة حضرت مهدی سلام الله علیه و جامعهای که قرآن در سوره «عصر» طراحی کرده است، برای رسیدن به این جامعه باید کارهای زیادی انجام دهیم. اصل این است که باید مفهوم قرآن و نظریهای که بر اساس آن، آن جامعه استوار است و شهید صدر به آن عنایت زیادی داشتند، را بشناسیم. لذا، کار شهید صدر، در درجة اول، کاری قرآنی است «النظریه الاجتماعیه القرآنیه». من روی این مطلب اصرار دارم؛ زیرا همة مستندات شهید صدر قرآنی است.
در عنوان این کتابی عبارت «فی فکر و تراث» آمده است. بعد از چاپ این کتاب، من به این فکر افتادم که ممکن است تصور نادرستی بوجود بیاید و آن اینکه من برای تبیین مسیر شهید صدر، از شهید حکیم، دکتر بستانی و دیگران تعبیراتی آوردهام و این مطالب با هم آمیخته شده است. تلاش من این بود که کلام شهید صدر به صورت یکجا بیاید اما از آنجا که میخواستیم مباحث جامعهشناسی با مباحث مذهب و نظام اجتماعی را از یکدیگر جدا کنیم ـ مثل کاری که شهید صدر در اقتصادنا انجام داد، ـ لذا در کنار مطالب شهید صدر، طرح و شالودة کتاب «علم اجتماعی اسلامی» دکتر بستانی را هم آوردیم و با هم مقایسه کردیم. این به جدا کردن بحث نظریه و نظام و علم اجتماع از یکدیگر کمک میکند. در نسخة چاپ بیروت، این مطالب حذف شد و عنوان هم به «مجتمعنا فی تراث الشهید الصدر» تغییر یافت و واژة فکر از عنوان کتاب حذف شد.
این مطالب را سه حلقه دانستیم که باید از یکدیگر جدا شوند: تراث، فکر و مدرسه. ممکن است خیلیها این مطالب را با هم بیامیزند اما من آنها را از هم جدا کردم. تراث یعنی آنچه که به صورت سند مکتوب یا منطوق از شهید صدر وجود داشته باشد و این سند، به عنوان سند تحقیقاتی مورد استفاده قرار میگیرد و کسی که میخواهد به جهت علمی، تحقیقاتی انجام دهد، باید به این اسناد مراجعه نماید. مرحلة بعدی، شناسایی فکر و ایدههای شهید صدر است که میتواند با هر بیانی باشد. شهید حکیم کتابی دارند با عنوان «المجتمع الانسانی فی القرآن»، دیگران هم کتابی با عنوان «فلسفه الصدر» دارند که مجموعهای از مقالات است. فکر شهید صدر را تبیین کردند که گاهی تمجید، تعریف و گاهی هم نقادی کردهاند. در همة این مطالب، با فکر شهید صدر جلو رفتهاند نه با متن کلمات شهید صدر. مثل اینکه کسی میگوید نظریة صاحب کفایه چنین است ولی شخص دیگر متن صاحب کفایه را میآورد. اینها به لحاظ علمی دو تا هستند. نگاه ما در بحث تحقیق و روش تحقیق این بود که این دو باید از یکدیگر جدا میشدند، این نگاه هم برای خوانندگان خوب بود و هم اینکه بعدها میتوانستیم زمینهای برای تحقیقات مناسبتری بوجود آوریم. لذا «مجتمعنا فی فکر» حلقة بعدی است و در حد نظریة اجتماعی هم هست. یعنی میشود با توجه به مطالبی که دیگران در مورد فکر شهید صدر بیان کردهاند، همین فکر را بازپروری کرد. ممکن است نظریة «خلافت انسان و شهادت انبیاء» با چندین تعبیر، ویرایش و تقریر به رشتة تحریر درآید که البته این طور هم شده است، و هر کسی بنا بر سطح فکر و نظر خود، نظریة شهید را به گونهای تعبیر کرده است. شهید حکیم به شکلی و دیگران هم هر کدام به شکلی دیگر برداشت کردهاند و هر کس برداشت شخصی خودش را ارائه میدهد. البته همة اینها قابل ارزیابی، نقد و مقایسه هستند.
«مجتمعنا فی تراث الشهید الصدر» با فکر ارتباط زیادی دارد. به عبارت دیگر، میتوان گفت همة کسانی که در مدرسة فکری شهید صدر قلم زده و میزنند، این گونه فکر میکنند و حتی ممکن است فکر جدید هم داشته باشند.
کتاب «دور اهلبیت فی بناء جماعا صالحا» نوشته شهید حکیم، دو جلدی است که عنوان گویایی نسبت به جامعهشناسی ندارد. عنوان کتاب این است: اهلبیت برای ساختن یک جامعة شیعی چه کردند؟ ولی شهید صدر در اینجا به طراحی یک نظام اجتماعی تفصیلی نه کلامی، پرداختهاند. یعنی نظام فرهنگی، اقتصادی، عبادات، سیاسی، امنیتی و … را از آیات و روایات اخذ و طراحی نمودهاند. اما فکر اصلی و آبشخور همة این مطالب که بسیاری از نکات آن، ابتکار خود شهید حکیم است، از شهید صدر گرفته شده است. شهید حکیم در همین مدرسه قلم زده است که البته ابداع و نوآوری هم داشته است. شهید صدر در مورد همین مطلب، حدود نیم صفحه در یکی از سخنرانیهای خود مطلب دارند و فقط به دادن سرخطی اکتفا میکنند. به پنج یا شش عنوان اشاره میکنند. شهید حکیم همین پنج یا شش عنوان را شرح داده است که حاصل آن، دو جلد کتاب شده است. ایشان کار بسیار بزرگی انجام داده است. من این بحث را به عنوان بحث نظام اجتماعی بر اساس دیدگاه اهلبیت برای همة جامعة اسلامی و نه فقط شیعه ضروری میدانم. زیرا نگاه شهید حکیم، یک نگاه جهانی و اسلامی بوده است. درست است که با مبانی اهلبیت و بر اساس روایات اهلبیت شکل گرفته اما ایشان اسلام را عرضه کرده است. لذا نظامنامة جامعة اسلامی الگو در کتابنامة شهید حکیم به خوبی دیده میشود. البته نواقصی دارد چون برخی موارد خیلی کلی است و باید آنها را ریز کرد و مثل کاری که خود ایشان در مورد کارهای شهید صدر انجام دادند، روی کار آقای حکیم هم باید انجام بگیرد. این هم یکی از ایدههای خیلی مهمی است که در حال فعالیت بر روی آن هستیم.
ما چگونه میتوانیم همة مجموعة منابع اهلبیت علهیم السلام و آیات قرآن را در این زمینه به صورت یک نظام اجتماعی الگو عرضه کنیم به طوری که همة ابعاد آن مورد توجه قرار گرفته و جای خالی در آن وجود نداشته باشد؟ بنده این مورد را به عنوان مدرسة شهید صدر تلقی میکنم؛ چون با فکر و روش شهید صدر، با آیتمها و دیدگاههای بلند شهید صدر این کار صورت گرفته است. شهید حکیم یکی از شاگردان مطرح و شناخته شده شهید صدر است که نسبت به دیگر شاگردان ایشان در این بُعد رشد بسیار چشمگیری داشته است. اگر دیگران در فقه و اصول متعارف رشد داشتند ایشان در این بُعد واقعا رشد قابل توجهی داشتند. من این کار را به عنوان یک کار فقهی از ایشان تلقی میکنم.
شما به فکر من جهت دادید گفتید ما یک الگو برای جامعة اسلامی پیشرفته میخواهیم به همین دلیل، ذهن من روی این مطلب فایلسازی میکند. لذا اگر میخواهید روی آثار شهید صدر کار کنید، بدانید که شهید صدر آغاز یک تحول در این زمینه است. شهید حکیم، همان شهید صدر توسعه یافته است. منهای او شما نمیتوانید شهید صدر را خوب بفهمید. یعنی کسانی که با شهید صدر بودند، و فکر ایشان را با همة وجود گرفتهاند و بخشی از وجود و ذهن آنها شده است، میتوانند در این زمینه کمککار و کمکحال ما باشند.
نتیجة این بحث نسبتا طولانی این است که آنچه که سبب شد الان در این مجموعه در خدمت شما باشیم، فقط تراث شهید صدر است. در این تراث، کار اصلی و نهایی که شما آن را میبینید در فصل ششم قرار دارد. در واقع، اصل کتاب و آنچه که ما میخواستیم به آن برسیم، نظریة اجتماعی شهید صدر است. این نظریه، بیشترین مطالب خود را از مباحثی چون بحث خلافت انسان برای خدا گرفته است. بیشترین مطالب از مباحث جزوة شمارة چهار شهید صدر «الاسلام یقود الحیاه» گرفته است. یکی از بخشها، بحث «المنجزات و نتائج» است که شهید صدر در علوم قرآن به مناسبتی آورده است اما به این مبحث مرتبط است و میتواند آثار این نظریه را بیان کند. شهید صدر در انتهای المدرسه القرآنیه فرمودند: «النظریه القرآنیه المجتمع هی الاساس لتشکیل الاسلامی» در این بیان شهید صدر به اجتماعی بودن این نظریه تصریح میکند. همچنین حد نظریه را مشخص میکنند. در این مطلب شهید صدر عنوان میکند که بدون شناخت این نظریه شما قادر به فهم تشریع نیستید و تمام فقه شما مبتنی بر این نظریه است.
در بحث بعدی، تطبیق نظریه اجتماعی اسلام در نظام اقتصادی صورت گرفته است. یعنی شهید صدر با این مطلب، بحث را کاربردی کرده است. به بیان روش استنباط پرداخته و در ادامه آن را عملیاتی نموده است. این نکته از بحث بسیار مهم است؛ زیرا شهید صدر هم الگو داده و هم آن را اجرا کرده است. اگر محققی بخواهد در این زمینه مسیر درستی را طی کند، این نکته بسیار الهامبخش است.
در همین بخش، شهید صدر این مسئله را با نظام سیاسی تطبیق داده است به طوری که به ما، قانون اساسی داده است. شهید صدر در جزوة دوم، روش استنباط را بیان کرده است. مستنبط او در جزوة اول آمده است. این جزوه به لحاظ زمانی هم زودتر بدست آمده است.
سؤال حضار
یعنی مستندات روش را بیان کرده است؟
سیدمنذر الحکیم
یعنی روش را بیان کرده، بعد همین روش را در بحث اقتصادی اجرا کرده است. ایشان در نظام سیاسی این مبحث را تکرار نکرده است ولی من به لحاظ فنی و منهجی، این مسئله را به عنوان نتیجة طبیعی آن نظریة اجتماعی در بُعد سیاسی مطرح کردهام.
سؤال حضار
سؤال بنده این است که مستندات روشی که ایشان استفاده کرده است، چیست؟
سیدمنذر الحکیم
مستندات روش، معجونی است از علم اصول قدیم و اصول جدید که ایشان در استنباط نظریه، طراحی میکند. ما چگونه نظریه و نظام را استنباط میکنیم؟
سؤال حضار
آیا دلایل و شواهد قرآنی و روایی دارد؟
سیدمنذر الحکیم
بله ایشان از آیات و روایات استفاده میکند اما روش و منهج استنباط، معجونی است از اصول متعارفی که ما داریم و در اصول فقه میخوانیم، استدلالاتی که میخوانیم به اضافة مجموعه قواعدی که خود ایشان طراحی میکند. اگر شما بخواهید نظامی استنباط کنید، چه میکنید؟ من مدعی هستم که ایشان در مقام نظریه و نظام، صاحب یک نوآوری است. شما نمیتوانید برای استنباط نظریه و نظام، به اصول متعارف خودمان اکتفا کنید. اگرچه شرط لازم هستند اما شرط کافی نیستند. لذا ایشان نتایج این نظریه را در نظام سیاسی، برای همه نشان داده است و بر این اساس، آیندة نظام اسلامی را هم پیشبینی کرده است.
دکتر رجایی
پیشبینی ایشان متحقق شده است؟
سیدمنذر الحکیم
در ادامه میبینید.
نتیجة کاری که ما کردهایم در چند نکته آمده است:
1ـ هدف ما دیدن نصوص شهید صدر بود.
2ـ این نظریه، ریشههای عمیقی در وجود انسانی دارد که بحث انسانشناسی شهید صدر بسیار مغتنم است. استناد آن به نظام تکوینی است؛ یعنی نظام تشریعی اسلام بر اساس نظام تکوینی که خدا طراحی کرده، استوار است. و این یگانه نظریهایست که با نظام تکوینی هماهنگ است. در اینجا، ارادة الهی با همة ابعادش تجلی پیدا میکند.
دکتر رجایی
طبیعت انسان اجتماعی، همان فطرت است؟
سیدمنذر الحکیم
بله، انسان بالفطره اجتماعی است، نه بالاستخدام. خداوند طوری انسان را آفریده که طبیعتا اجتماعی است. مدنی بالطبع است. البته عدهای میگویند چون انسان قصد دارد، دیگری را استخدام کرده و استثمار کند، لذا مدنی است که البته منظور ما این نیست. اگر در پی استخدام دیگران هم نبود، باز هم اجتماعی بود.
3ـ و هر نظریة دیگری غیر از این نظریه، از واقعبینی دور هستند و یا حداقل برخی از ابعاد واقعیت از دید آنها به دور مانده یا مورد غفلت واقع شدهاند. به عنوان مثال، نظام اجتماعی سرمایهداری یا مارکسیسم که میآید، فقط به یک بُعد توجه کرده است. این بُعد بر چه اساسی استوار است؟ بر اساس دور بودن از همة واقعیت و بدین سبب است که همواره مورد آسیب واقع میشود. بدین معنا که نمیتوانند همة مشکلات انسان را برطرف کنند. البته در مباحث پیشرفتها و شکستهایی که برای جوامع ما پیش میآید و شهید صدر به ذکر موارد تاریخی این مباحث هم پرداخته است، این مسائل روشن میشود. اینکه چرا ما پیشرفت میکنیم یا خدایی نکرده چرا در این نظام دچار شکست میشویم. شهید صدر آسیبها را ذکر و پیشبینی کرده است.
میتوان بر نظریة استخلاف، چندین تقریر نوشت. گمان نکنید که همة حرفهایی که میتوان در مورد مطالب شهید صدر گفت، ما در این جلد آوردهایم. خیر، این چنین نیست. ما به بیان متن اکتفا کردهایم. اما دیگرانی مثل شهید حکیم تقریرهای گوناگونی ارائه کردهاند که در جای مناسبی بحث خواهد شد.
شهید صدر در اینجا، همة آیات قرآن را با هم نگاه کرده و نگاه تجزیهای نداشته است. در حقیقت، از روش تفسیر موضوعی خود در اینجا استفاده کرده است. بر این اساس، برای خلافت عامِ همة بشریت و انسان غیرمعصوم در این نظام، جایگاه طبیعی درست کرده است. این گونه نیست که ما بگوییم اصل بر ولایت الهی، معصوم و ولایت فقیه است و اگر ما برای مردم در انتخابات جایگاهی باز کردیم، از روی ناچاری بوده یا به این دلیل بوده که همة نظام جهانی فعلا بر اساس دموکراسی اداره میشود و ما هم به دلیل صلاح و مصلحت، انتخابات را قبول کردیم و اگر به این دلایل نبود، اصلا انتخابات را قبول نمیکردیم. شهید صدر، با ارائة این نظریه، شرکت دادن مردم در تعیین نظام سیاسی و سهم داشتن در آن را بخشی از آنچه که بر عهدة آنها گذاشته شده است میداند. یک ولی فقیه یا حتی یک امام معصوم نمیتواند این مسئله را نادیده بگیرد و کنار بگذارد. این جزئی از تشریع است. جزء احکام ثانویه نیست. این نگاه شهید صدر بسیار اثرگذار است، بر خلاف دیدگاه برخی علما و فقهایی که نظام سیاسی و شرکت مردم در انتخابات را به خاطر احکام ثانوی و مرحلهای از زمان که در آن هستیم، قبول کردهاند، نه به دلیل ساختار اصلی نظام اجتماعی اسلامی.
شهید صدر برای فقیه جامع الشرایط، جایگاه امامت و جانشین معصوم قائل شدهاند، همچنین ایشان را عهدهدار نقش نظارتی و رقابتی بر حرکت جامعه و نظام میدانند. شهید صدر برای ولی فقیه دو نقش برمیشمارد: یکی نقش نظارتی و رقابتی، دیگری نقش شهروند جامعه. ایشان معتقد است به اندازهای که یک فقیه در جامعه حضور دارد و دارای مقلد است، به همان اندازه میتواند در جامعه نقش داشته باشد، این یک بُعد فقیه است. بُعد دیگر فقیه، نقش نظارتی و رقابتی ولی فقیه است. اینکه همة تخصصها به فقیه مشاوره میدهند و ایشان استبداد رأی ندارند. یعنی فقیه، بعد از مشورت و کارشناسی کامل، یک تصمیم را اتخاذ میکند و از مسیر طبیعی، دستورات را صادر میکند. بدین ترتیب شهید صدر توانست در اوج دموکراسی، تصویری ارائه دهد که هم منطقی و شرعی باشد و هم به روز و پیشرفته باشد. حالا که اسلام وارد زندگی اجتماعی شده و در عرصة بینالمللی هم به لحاظ سیاسی و هم فرهنگی وارد شده است، در جهان بشریت به عنوان محوری برای حرکتهای سیاسی و فرهنگی قرار گرفت. بنابراین این نگاه آینده را رقم خواهد زد. همة کشورهایی که دچار بیداری اسلامی شدهاند در حقیقت بازتاب حرکت ورود اسلام در عرصة زندگی اجتماعی و بینالمللی است. اگرچه ما در این مطلب به شکل کامل و صددرصد وارد نشدهایم و بیان نکردهایم که اگر اسلام این چنین وارد شود، چه میشود. بدین ترتیب است که زمینهای طبیعی و منطقی برای قیام جهانی حضرت مهدی (ارواحنا له الفداء) ایجاد میشود. این زمینه منطقی است و بحث اعجاز در جای خودش است. در حقیقت میخواهیم بگوییم اگر اسلام وارد زندگی شد و الگوی درست به شما داده شد، شما به طور طبیعی تحولات سرسامآوری در جهان بشریت خواهید دید که همین خودش معجزه خواهد بود. یعنی یک حرکت منطقی عالمانه خواهید داشت.
جمهوری اسلامی، عرصه جهانی را فتح کرد و اگر نظام و نظریة اجتماعی کامل که با همة ابعاد حیات و زندگی و جامعة انسانی مطرح و عملی شود، بساط ظلم برچیده میشود و آنچه که نوید آن در قرآن و روایات آمده است، اتفاق میافتد.
بدین ترتیب، چنین نظریهای، چنین پیامدی هم خواهد داشت. در این صورت است که معجزات در همین دنیا تحقق پیدا کرده و به عالم آخرت موکول نمیشود.
در اینجا، قصد من این است که خوانندة مطلب من خودش به این فرآیندها و نتایج برسد. به ناچار در پایان به او گفتم که من میخواستم این مطلب را به تو بگویم. حالا اگر بخواهیم بسنجیم که آیا با مطالعة این کتاب واقعا به این نتیجه میرسد یا نه، از ابتدای مقدمه برای شما توضیح میدهیم. اینکه اگر بخواهیم خود خواننده به این نتیجه برسد باید این روش و مسیر را در پیش بگیریم.
برای رسیدن به این نظریه و نتیجه، از کلمات شهید صدر در پنج فصل، مقدمهچینی کردهایم. در این مقدمهچینی در دو مورد، به طرح مشکل پرداختهایم. اینکه اساسا چرا انسان باید به دنبال چنین نظریهای باشد، برای این هدف، طرح مشکل کردهایم. در حقیقت بعد از بیان اصطلاحات، به طرح مشکل پرداختهایم و عنوان کردیم که مشکل کجاست. (فصل دوم)
در ادامه، راه حل مشکل را بیان کردهایم. شهید صدر بحث مارکسیسم، کاپیتالیسم، علم و دین را مطرح میکند و بعد از مباحث گوناگون نتیجه این میشود که سه گزینة اول در حل مشکل ناکامند و نمیتوانند مشکل اجتماعی انسان را حل کنند و تنها دین است که توانایی حل مشکل را دارد که من در این کتاب به ارائه نتایج این مباحث بسنده کردهام. باید بگویم که پاسخ شهید صدر اجمالی است و باید آن را شرح داد. چه زمانی این پاسخ باز میشود؟ زمانی که سنتهای اجتماعی حاکم بر انسان را خوب بفهمیم. در چنین زمانی است که میتوانیم درک کنیم دین چگونه میتواند نقش ایفا کند. این مطلب در فصل پنجم این کتاب باز شده است. در حقیقت، در این فصل بحث «المدرسه القرآنیه» شهید صدر مطرح شده و توانسته بحث را به خوبی مطرح کند. بدین ترتیب، نظریة اجتماعی یک مرحلة طبیعی و منطقی برای فهم آن موارد خواهد بود. یعنی اگر آن موارد به خوبی فهمیده شوند، نتیجة طبیعی آن، همین نظریه خواهد بود. به همین دلیل بود که من نظریه را در ابتدای بحث نیاوردم. عدهای نظریه را در ابتدا میآورند و بعد علت آن را بیان میکنند اما من این مسیر را عکس کردم تا خواننده با خواندن صفحة اول در پی یافتن مسئله تا انتها کتاب را دنبال کند.
فصل اول: اصطلاحات و مفاهیم
فصل دوم: مشکل اجتماعی انسان (منبع اصلی این فصل از مبحث «المدرسه الاسلامیه» و «اقتصادنا» بدست آمده است)
ـ مهمترین راه حلهای مشکل
ـ ارزیابی راه حلها
ـ قدرت اسلام بر حل مشکل
فصل سوم: مبانی نظری دین در حل مشکل (دین بر اساس چه بنیادهایی میتواند مشکل را حل کند) در اینجا یک بحث جامعهشناسانهای آمده است که با نگاه و نوع دخول شهید مطهری قدری متفاوت است.
ـ مدخل نظریة اجتماعی
ـ تحول جامعة بشری
ـ قرآن و پدیدههای اجتماعی
ـ حقیقت تغییر اجتماعی و ابعاد آن
ـ سنتهای تاریخ
(نکته: برخی مطالب در این کتاب در دو، سه قسمت آمدهاند به دلیل اینکه دارای دو، سه کاربرد هستند و ربط آنها به یکدیگر هم بیان شده است و البته در بعضی جاها به شکل خلاصه آمدهاند. آنها را حذف نکردیم زیرا پازلی که میخواستیم بچینیم بهم میخورد.)
ـ منهج القرآن و اسانید فی کلام سنن التغییر
ـ هویت اجتماعی انسان در نصوص قرآن
ـ قرآن و بحث سنتهای اجتماعی (در این بحث، قرآن فاتح میدان است)
ـ سنتهای تغییر و تحول اجتماعی
ـ ویژگیهای پدیدههای اجتماعی
ـ فطرت انسان و هویت اجتماعی
ـ عناصری که جامعة بشری را به وجود میآورند.
ـ دو نگاه به انسان: یکی نگاه قرآنی (انسان در پرتو خدا) و دیگری انسان منهای خدا (این دو نگاه آثار متفاوتی بوجود میآورند)
ـ استخلاف؛ (جریان طبیعی منطقی است که نمیتوان از آن خلاف کرد. اگر خلاف آن عمل شود انسان ضربه میبیند. پس باید با این جریان حرکت کرد.)
ـ نقش دین قیم بر زندگی اجتماعی
ـ مقایسه استخلاف و استبداد
ـ رابطه بین عناصر جامعه (انسان و طبیعت، انسان و انسان)
ـ نقش روابط اجتماعی در حرکت تاریخ (ماهیت و هویت جامعه)
ـ مشکلات رابطة انسان با انسان
ـ راه حل اسلام برای این مشکل
ـ رابطة متقابل در نظام اجتماعی (رابطة انسان با انسان و انسان با طبیعت)
ـ رابطة انسان با طبیعت چه تأثیری بر رابطة انسان با انسان میگذارد و بالعکس؟
این دو محور، فرآیندی بوجود میآورند که اسلام ناگزیر میشود در تشریعات به بعدهای ثابت و متغیر (بر اساس روابط ثابت و متغیر) توجه کند.
ـ بیان الگوهایی که انسانها برای خود انتخاب میکنند. اینکه الگوی خدا و غیرخدا چگونه در روابط تأثیرگذار هستند. اینجاست که بحث سنتهای اجتماعی جای منطقی در مباحث پیدا میکند.
فصل پنجم: ریشة مشکل اجتماعی
ـ این مشکل دارای چند لایه است. در این بخش اشاره میشود که شهید صدر به کدام لایه پرداخته است.
ـ راههای حل مشکل
ـ نقش دین در حل مشکل
در اینجا شهید صدر وارد مبحث بسیار عمیقی میشوند که این نکته، امتیاز ایشان بر افراد مشابه خودشان هست. ممکن است علامه طباطبایی این مطالب را داشته باشند اما در این بخش، در این فضا و بدین شکل بنده از ایشان ندیدم. یعنی در نظریهپردازی، مفاهیم فلسفی را بکار بگیرند به گونهای که خروجی علمی اجتماعی به ما بدهد. در اینجاست که شهید صدر به تحلیل محتوای درونی انسان میپردازد. در این انسانشناسی، شهید صدر انتخابهایی که انسانها برای الگوهای خود انجام میدهند، نقش بسیار بسزایی در تحول انسانها میداند.
ـ الگوها: عبارتند از: محدود و نامحدود
اگر الگو نامحدود بود یک نوع نتیجه میدهد و اگر محدود بود، به گونهای دیگر نتیجه میدهد.
در ادامه مطرح میشود که انسان در انتخاب خود، چه فرآیندی را طی میکند و چگونه مجبور میشود که الگوهای محدود را مطلق کند. مشکل خبط و خلط و آسیبها از اینجا آغاز میشود. الگوهای محدود را مطلق کردن و الگوی نامحدود و مطلق را مورد غفلت قرار دادن چه بازتابهایی در فکر، درون و جامعه انسانی دارد.
سؤال حضار
آیا این بحث به غیر از «سنتهای اجتماعی» در جای دیگری هم از مباحث شهید صدر آمده است؟
سیدمنذر الحکیم
به شکل مفصل در همان جا آمده و به صورت مختصر در جاهای دیگر به آن اشاره شده است.
ایشان در ادامه به اصول دین نگاه جدید میاندازند و بیان میکنند که چگونه با نگاهی جامعهشناسانه به اصول دین میشود آنها را به شکل دیگر مطرح کرد. اینجاست که مباحثی مطرح میشود که در حقیقت از مباحث شهید صدر الهام گرفته شده است از جمله: مبدأ الخلافه العام (که اساسا طرح نظریة شهید صدر است)، استعمار (یا استبعاد) (رویة دیگر بحث خلافت است که این بحث، رقابت و نظارت درونی در انسان میآورد و انسان خودش را امین خدا بر خودش و دیگران میبیند)، دین و هدایت بهتر، دین و رقابت و نظارت مستمرة شهدا (الهام گرفته شده از شهید صدر است)، الگوهایی که دین میدهد (این بحث از مباحث تاریخی شهید صدر گرفته شده است)، نقش آخرت در تربیت انسان (گرفته شده از کلمات شهید صدر)، نقش دین در امیدوار نگه داشتن انسانها (از موتورهای محرک دین در ایجاد سرعت در حرکت انسان یا زنده نگه داشتن انسان است)، ارتباط عبادت با حیات انسان (از مباحث نظام عبادات شهید صدر گرفته شده است. دین با تفسیری که از عبادت ارائه میدهد و نقشی که برای عبادت قائل است و با فلسفهای که برای عبادت در عمق دین مطرح میشود، در حقیقت میتواند انسان را متحول کرده و به سمت خدا بکشاند. بعدها، نقشی که دین در ایجاد و طراحی دولت و نظام اسلامی دارد میتواند بدین وسیله [از راه دولت اسلامی] انسان را تربیت کند. این مطلب، از جزوة پنجم «الاسلام یقود الحیاه» گرفته شده است)
در جزوة پنجم، هم آیندهنگری آمده، هم تاریخشناسی (سابقة تاریخی جامعة اسلامی) در آن آمده است. نقاط قوت و پتانسیلی که در نظام اسلامی وجود دارد، چیست و کجاست؟ چه مقدار و کجا باید بدین فرهنگ اهمیت داده شود؟ این مسئله به چه میزان میتواند منشأ تحول باشد؟ مباحث آیندهنگری شهید صدر در اینجا بسیار روشن مطرح میشود. با چنین ساختار و نقشی که دین میتواند ایفا کند، میتواند انقلاب بسیار بزرگی را در جهان بوجود بیاورد.
نظرات