مصاحبه به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سید محمد باقر صدر (ره)

مصاحبه به مناسبت سالروز شهادت آیت الله سید محمد باقر صدر (ره)
فروردین 20, 1399
186 بازدید

به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، حجت‌الاسلام «سیدمنذر حکیم» از استادان حوزه علمیه قم و دارای تألیفات متعددی در قلمرو فقه، تاریخ اسلام و جامعه‌شناسی است. ایشان همچنین کتابی با عنوان «مجتمعنا فی فکر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» تألیف کرده که عنوان آن با عناوین آثار مشهور شهید صدر مانند «اقتصادنا» و «فلسفتنا» نیز […]

به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، حجت‌الاسلام «سیدمنذر حکیم» از استادان حوزه علمیه قم و دارای تألیفات متعددی در قلمرو فقه، تاریخ اسلام و جامعه‌شناسی است. ایشان همچنین کتابی با عنوان «مجتمعنا فی فکر و تراث الشهید السید محمدباقر الصدر» تألیف کرده که عنوان آن با عناوین آثار مشهور شهید صدر مانند «اقتصادنا» و «فلسفتنا» نیز تناسب دارد و در آنجا مبانی جامعه‌شناسی قرآنی در اندیشه‌های شهید صدر را ترسیم کرده است. ایشان همچنین در سایر آثار خود مانند موسوعه «أعلام الهدایه» و مباحث تاریخ اسلام نیز به الگوها و نظریه‌های استاد شهید سید محمدباقر صدر در نگاه به اجتماع و تاریخ استناد کرده است؛ برای تبیین گوشه‌هایی از شخصیت الگوساز شهید صدر، به سراغ ایشان رفته‌ایم و پای روایت ایشان نشسته‌ایم که در ادامه می آید:

* شخصیتی مثل شهید صدر که نظام دینی را متناسب با عصر جدید و به شکلی منسجم طرح کرده و در واقع بنیاد اصلی آن چیزی را که امروز جمهوری اسلامی تحت عنوان الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت در پی آن است نهاده، چه ویژگی‌هایی داشته است؟ آیا از رهگذر شناخت این ویژگی‌ها می‌توانیم بار دیگر شاهد وجود شخصیت‌هایی مثل او در حوزه باشیم یا خیر؟

در ابتدا باید به دو نکته اشاره کنیم: یک نکته اینکه ما اگر بخواهیم برای پیشرفت الگو بدهیم، متناسب با زمان باید نگاه و نقشه جامعی از اسلام داشته باشیم که شهید صدر در اینجا نقش بسیار بزرگی را ایفا کرده و می‌تواند به ما کمک کند. این بحث بسیار مهمی است که باید در جای خودش باز بشود. از این بحث شاید مهم‌تر، این باشد که ما باید برای رسیدن به آن الگوی مطلوب، باید فرهیختگانی داشته باشیم که بتوانند در این مسیر گام بردارند. برای رسیدن به این مهم شایسته است از شخصیت‌هایی که ثابت کردند توانمند هستند و از نگاه خلاق، به ‌روز و آینده‌نگر برخوردارند، الگو گرفت.

سپس باید دید که چگونه می‌شود از روی این الگوها، الگوهایی جدیدی را که مانند آنها یا پیشرفته‌تر از آنها باشند بپرورانیم و این مهم به شکل انبوه اتفاق بیفتد. ما در جامعه بشری نیاز داریم که در همه عرصه‌ها انسان‌های فرهیخته، خلاق و مبتکری مانند شهید سید محمدباقر صدر داشته باشیم. جا دارد روی این مطلب، کار جدی بشود؛ یعنی روی روش الگوسازی که راه ورود به آن نیز شخصیت‌شناسی جامع شخصیت‌های این‌چنینی است. برای این کار باید به تاریخشان وارد شویم تا بدانیم عناصر قوت و اقتداری که از این افراد در شرایط خاص خودشان چنین الگوهایی را ساخته، چه بوده است.

به طور خاص در مورد شهید صدر باید بگوییم که شرایط ایشان از لحاظ مادی بسیار سخت بوده است. علی‌رغم اینکه خانواده صدر در عراق از نظر وضعیت مادی خانواده بسیار ممتازی بودند، اما در زمان شهید صدر شرایط به‌ گونه‌ای میشود که در مضیقه مالی قرار میگیرد. ایشان در زمانی برای اثبات اینکه در هر شرایطی می‌تواند به حداقلها اکتفا کند و مسیری را که انتخاب کرده طی کند، فقط نان خشک می‌خورد. او این کار را انجام میدهد تا اثبات کند که حیات علمی و معنوی او فراتر و بالاتر از همه این مشکلات مادی است.

به طور کلی ما باید عناصر مختلفی را در ساخت شخصیت‌ افراد لحاظ کنیم؛ از جمله تبار و خانواده فرد؛  تبار و خانواده شهید صدر بستر بسیار مهمی برای تولد انسانی با آن ویژگی‌ها بوده است. این خانواده، در طول تاریخ خانواده متمایزی بودند و از شرف‌الدین گرفته تا قبل و بعد شرف‌الدین ـ که اینها با صدری‌ها در یکجا تلاقی پیدا می‌کنند و دوباره جدا می‌شوند ـ خانواده فرهیخته‌ای بوده است؛ اکثراً اهل ادب، علم و دانش. بنابر این باید گفت که خود محیط خانوادگی، محیط بسیار مهمی در شکل دادن به شخصیت انسان‌هاست و این عنصری غیرقابل چشم‌پوشی است.

* متمایز که می‌فرمایید صرفاً به خاطر اینکه این خانواده، خاندانی فقهی بودند؟

خانواده‌ای اهل علم، جهاد و عمل بودند. بنده در جلد اول «موسوعة الإمام شرف‌الدین» به این بعد بسیار مهم توجه و تکیه کرده‌ام که ما باید این خانواده را در مسیر تاریخ ببینیم و بشناسیم تا ببینیم چگونه آن عناصر تربیتی می‌تواند در یک خانواده باعث تمیّز و تشخّص فرزندان آنها و این ایل و تبار بشود. در مورد اهل‌بیت(ع) هم همین‌طور است. اصرار وحی بر اینکه امامان، از اهل بیتِ وحی باشند نه از بیگانگان، نشان‌دهنده حساسیت و اهمیت خانواده است. خود شهید صدرهم در بحث‌های اجتماعیشان به مسأله خانواده توجه کرده‌اند.

* در همین بحث خانواده به دو عنصر اشاره فرمودید: یکی بحث علمی بودن و فرهیختگی این خاندان که البته در بسیاری از علما وجود دارد و یک عنصر جهاد. اینکه اینها به بیرون از خودشان و اجتماعی کردن دین هم نظر داشتند را می‌شود بیشتر توضیح دهید؟

ما این تمایز را در افراد دو خانواده صدر و شرف‌الدین می‌بینیم. مثلاً شرف‌الدین که در تعامل با غیرشیعیان برای تحقق وحدت جهان اسلام بستر‌سازی کرد، در یک منطقه بسیارحساس در مرزهای جغرافیایی خاورمیانه، یعنی لبنان که در حقیقت برای جهان اسلام دروازه اروپا است، جهاد عظیمی انجام داد. کسی مثل شرف‌الدین که به مرتبه اجتهاد می‌رسد، برای تبلیغ به منطقه مرزی می‌رود و به تعبیری در آنجا مرابط می‌شود.

در سنگرهای علمی و فرهنگی ما مرزبان می‌شود، وارد کارزار با مستعمرین می‌شود و همه‌چیز حتی کتاب‌های خودش را از دست می‌دهد. شرف‌الدین در زمان اوج شکوفایی علمی نجف، به آنجا می‌رود. زمان مرحوم مظفر که تحولی در حوزه علمیه نجف با «کلیة الفقه» مطرح بوده و افرادی مثل مرحوم بلاغی و کاشف الغطاء در نجف حضور داشتند.

شرف‌الدین که از جمله مصلحان بوده و نسبت به اسلام دیدی جامع‌نگر داشته است، در آن زمان از نجفیون و حوزه نجف، گله‌ می‌کند‌ که چرا اینقدر عقب هستید و دیر می‌جنبید. ببینید او به چه افقی فکر می‌کرده که به آن مقدار تحولی که در نجف به وجود آمده راضی نبوده و آن را هنوز عقب‌ماندگی از نیازهای زمان می دیده است.

* یعنی ایشان نوآوری‌های نجف را درون حوزوی می‌دید؟

نه فقط درون حوزوی، بلکه به نظر ایشان اوضاع حوزه کمتر از سطح توقع و نیاز مطلوب بوده است. شاید شرایط خاص لبنان که محیط بازی دارد و تلاقی فرهنگ‌ها، مذهب‌ها و ادیان به ‌طور خیلی گسترده در آنجا وجود دارد، در ایشان انتظار تحول بیشتری را ایجاد کرده بود. در هر حال این ویژگی‌ها در این خانواده خیلی مؤثر بوده است: نگاه به آینده به اضافه موقعیت‌شناسی. البته ریشه همه اینها نگاهی صحیح به گذشته، یعنی تاریخ‌شناسی درست نیز هست.

من در یکی از سخنرانی‌های سیدموسی صدر ـ خدا حفظشان کند ـ در مسجد هندی نجف که شاید بحثی تفسیری هم بود، شنیدم که ایشان فرمود: «من وقتی خواستم به دستور آیت‌الله حکیم به لبنان بروم، به ایشان عرض کردم من به قیمت چشم‌پوشی از مرجعیت به آنجا می‌روم». با اینکه ایشان باهوش، خلاق و از لحاظ علمی هم شخصیت ممتازی بوده و در خود توان مرجعیت را می‌‌دیده است، اما از مرجعیت چشم‌پوشی می‌کند و برای انجام وظیفه می‌رود. به روستاهای جنوب لبنان، با آن شرایط خاص می‌رود و کار شرف‌الدین را ادامه می‌دهد و تحول بسیار مهمی در کل منطقه به وجود می‌آورد؛ به طوری که از وجودش احساس خطر می‌کنند و سعی می‌کنند او را نابود کنند.

* به بیان شما این فرد ـ به واسطه خانواده یا دیگر امور،نگاهش به دین درون‌گرا نیست. دین را با نیازهای اجتماع می‌سنجد و این در دین‌شناسی و نحوه برداشتش از دین هم اثرگذار خواهد بود.

بله؛ کاملاً طبیعی است. اصل جامعیت در نگاه است؛ یعنی تک‌بعدی نبودن انسان. خیلی مهم است که انسان خود و جامعه اش را چندبعدی و چندساحتی ببیند. همچنین دین را که برای فرد و جامعه و متناسب با نیازهای انسان می‌آید و تمام ساحت‌های وجودی انسان را دربرمی‌گیرد، چندبعدی ببیند. اصل این است که انسان در بینش‌ها و نگاه‌هایش که از محیط، کتاب‌ها، منابع تشریع یا از منابع تاریخ کسب می کند، جامعیت داشته باشد.

* ما بزرگانی داریم که جامع معقول و منقول هستند، اما چون رویکردشان مدیریت جامعه شیعی و جامعه جهانی نیست، نوع برداشتشان از آیات و روایات متفاوت است با کسی مثل شهید صدر که می‌خواهد با این فقه جامعه را اداره کند.

نگاه شهید صدر این است که ما باید بشریت را مدیریت کنیم. دین آمده تا بشریت را مدیریت کند، اما چه نوع طرحی با مدیریت جامعه بشری متناسب است؟ نگاه ایشان در سطح بالاتری است و خطاب‌های دینی را خطاب‌های بشری کلان می‌بیند. این نگاه انسانی در آثار شهید صدر موج می‌زند؛ یعنی نگاه جامع به دین و انسان. دستورات و تعالیم دینی را بر این اساس می‌بیند.

حتی به دستورات خاص برای جامعه شیعی و یک انسان مؤمن، با یک نگاه جهانی و مقیاس بین‌المللی نگاه می‌کند. وقتی نگاه بلند، جامع و فراگیر شد، فهم شما هم از متنی که می‌خوانید باید به همان نسبت جامع و فراگیر باشد. اگر تناسب نداشته باشد، اشکال به وجود می‌آید و باید درصدد رفع اشکال بر‌آیید. به همین ترتیب این موجب یک نوع تلاقح (هم‌افزایی) و باروری فکری خواهد بود که فکر و اندیشه شهید صدر در این جهت بسیار چشم‌گیر بوده است.

* به بیان شما یک سطح نگاه فردی است و سطح دیگر که به جامعه شیعی با نگاه محدود به جامعه شیعی نگاه می‌کند و یک سطح بالاتر که به دید جامعه بشری نگاه می‌کند. در واقع یکی از تمایزهای شهید صدر این بود که به خطابات دینی نه صرفاً به هدف جامعه شیعی بلکه با یک نگاه کلان‌تر از یک اجتماع محدود، نگاه می‌کردند؟

وقتی می‌گوییم جامعه شیعی، یعنی این جامعه با همه تمایزاتی که دارد، یک جامعه الگو است و باید کل بشریت به آن الگو برسد. پس ویژگی‌های این جامعه باید طوری تعریف بشود که بتواند انسانی و عام باشد، بتواند کل بشریت را فرابگیرد؛ یعنی جامعه شیعی بتواند به تعبیر قرآن امت وسطی باشد که در کل زمان‌ها و مکان‌ها، امت شاهد، الگو و معیار باشد. امتی باشد که تمام تحولات مطلوب برای جامعه بشری از او به وجود بیاید. بنابراین باید بتواند در یک فضای گسترده انسانی خودش را نشان بدهد و در حقیقت مستقر بشود؛ استقراری مطلوب، نه اینکه فقط در شرایط خاصی بتواند زندگی کند و تا شرایط عوض شد دیگر مضمحل بشود و هویتش را از دست بدهد.

این نکته در فهم خطابات قرآنی، خیلی مهم است. وقتی قرآن با مؤمن صحبت می‌کند بهعنوان انسان منتخب و فرهیخته‌ای صحبت می‌کند که خداوند می‌خواهد او را به کمال مطلوب برساند. این نگاه، نگاهی انسانی است که همه انسان‌ها می‌توانند به این درجه ارتقاء پیدا بکنند. وقتی قرآن انسان‌ها را تربیت می‌کند، می‌خواهد به آن حد اعلای تکامل بشر برسد: «وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏» (النجم: ۴٢)، باید به خدا رسید؛ «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَدا» (الکهف: ١١٠). قرآن این نگاه را برای همه دارد و این افق بسیار دور را نزدیک می‌کند. بشر می‌تواند اینکار را بکند، البته برای رسیدن به آن، مسیر سختی را باید طی کند.

*  این نگاه باعث می‌شود فهم فقیه نسبت به مجموع گزاره‌های دینی متفاوت بشود؟

بله خیلی می‌تواند اثرگذار باشد و نوع تلقی شما را تغییر بدهد. بعضی از فقهای معاصر ما می‌گویند اگرچه اموال کافر حربی حرمت ندارد اما اگر شما به یک دولت کفری بروید، به‌ واسطه اینکه اینها مهدور‌الدم‌اند، حق ندارید به اموالشان تجاوز کنید. فتوا به حرمت تصرفات این‌چنینی داده‌اند. این بر چه اساسی است؟ بر اساس اینکه اسلام آمده تا جامعه بشری را سامان بدهد و یک نظم نوین جهانی کامل و عادلانه در جامعه مستقر بشود. حالا اگر مسیر ما برای رسیدن به آن جامعه با برخی ضدارزش‌ها همراه باشد، آن هدف محقق نخواهد شد.

این همان حرفی است که شهید صدر خیلی روی آن تأکید دارد. در مکتب کمونیسم و حتی در دموکراسی غربی برای رسیدن به برخی اهداف خیلی از اصول انسانی را زیر پا می‌گذارند اما اسلام چنین اجازه‌ای نمی‌دهد؛ چون حفظ این اصول انسانی و این ارزش‌ها خودش هدف است و شما نمی‌توانید با از بین بردن این اهداف به اهداف دیگر برسید. بنابراین امیرالمومنین(ع) فرمودند: «معاویه از من زرنگ‌تر نیست ولی آنچه مرا نگه می‌دارد و باید آن را پاس بدارم، ارزش‌های الهی است.

این همان تقواست و من از مسیر تقوا جدا نمی‌شوم. من حاضرم که خودم را فدای این ارزش کنم و شهید راه تحکیم این ارزش باشم». سیره اهل بیت(ع) همین بوده است.

شهید صدر هم همین مسیر را طی کرد. برای حفظ آن ارزش‌های والای اسلام حاضر شد از مرجعیت و از هر مقام دنیوی بگذرد. صدام وعده‌‌هایی به شهید صدر داده بود که ممکن است برای خیلی‌ها فریبنده باشد. در سخنرانی آخرشان وقتی از هارون‌الرشید صحبت می‌کنند،  می‌فرمایند: «ما نمی‌دانیم اگر ما جای هارونالرشید بودیم آیا ما هم مثل او یا بدتر از او عمل می‌کردیم؟!» اصلاً یک بُعد شخصیت شهید صدر همین حساسیت بالا و خودارزیابی مستمر است؛ خودارزیابی در کنار فهم جامع. شهید صدر سعی می‌کند خود را براساس آن فهم جامع پرورش بدهد و محاسبه نفس و خودبازنگری مستمر داشته باشد تا مبادا خدای ناکرده ذره‌ای آلودگی به وجودش برسد. او حاضر می‌شود خود و خانواده خودش را فدای آن ارزش‌ها کند.

* این نگاه انسانی که فرمودید در آثار شهید صدر و به ‌طور خاص در «مجتمعنا» که شما گردآوری کردید، کجا خودش را نشان می‌دهد؟

وقتی من «اقتصادنا» را برای به دست آوردن نصوصی که شهید صدر در رابطه با جامعه دارد، مطالعه مجدد کردم، احساس کردم ایشان در حال فراهم کردن مقدمات کتاب «مجتمعنا» بوده است،  اما شرایط خاص آن زمان ایجاب می کند که «اقتصادنا» مطرح بشود؛ یعنی از لحاظ زمانی، «اقتصادنا» اولویت می یابد. از اینرو شهید صدر مباحث اجتماعی را به سمت نظریه و نظام اقتصادی اسلام سوق میدهد.

ایشان روی مبانی نظریه‌های اقتصادی اسلام که در نظریه اجتماعی و نظام اجتماعی باید آنها را پیدا کرد، کار میکند. در آنجا شهید صدر وارد بحث‌های مبنایی می‌شود. نگاه اسلام، مارکسیسم و نظام غربی دموکراسی را بیان می‌کند. اصول و اساس پایه‌های فکری این سه مکتب را ـ که همه‌ مدعی جهانی بودن هستند ـ مطرح می‌کند. سپس آنها را مورد نقد ‌و ‌بررسی قرار می‌دهد و ثابت می‌کند که اسلام دین جامعی است که نه آسیب‌های مارکسیسم و نه آسیب‌های کاپیتالیزم را دارد.

* علاوه‌بر این رویکرد کلی چه طور؟

به طور خاص بحث سنت‌های الهی در تاریخ؛  شهید صدر در پژوهش‌های قرآنی نگاه بسیار جامعی به تاریخ، جامعه و بشریت دارد. همین‌طور بحث عناصر جامعه که در پژوهش‌های قرآنی آمده، بحث انسانی عام و جامعی است. انسانی و عام بودن در آن موج می‌زند و خیلی روشن است. تحلیلی که از نظریه اجتماعی می‌‌دهد و تبیینی که از مثلث انسان، خدا و طبیعت ارائه می‌کند، پایه‌ای برای علوم انسانی است.

شهید صدر تعبیر می‌کند که این نظریه اجتماعی، پایه همه مباحث فقهی خواهد بود؛ یعنی مباحث فقهی‌ای که رفتارمحور یا موضوع‌ محور بیان می‌شود، باید نظام‌مند مطرح بشوند و این نظام باید در بستر نظریه‌ای اجتماعی دیده بشود. بدون این نظریه، گسستی میان مبانی قرآنی و قوانینی که در فقه فردنگر یا حتی جامعه‌نگرِ محدود خواهیم داشت، به وجود خواهد آمد. ایشان در حقیقت منشأ و بذر تحول بسیار بزرگی را در علوم اسلامی و علوم انسانی رقم می‌زنند که آن را بهطور خیلی سربسته و اجمالی در «مجتمعنا» طرح کرده اند.

* بسیاری از شاگردان و پیروان مکتب شهید صدر، به نوع نگاه خاص ایشان نسبت به قرآن تکیه می‌کنند. فکر می‌کنم این مطلب یک مقدار جای توضیح بیشتر داشته باشد.

این واقعیتی است که نگاه شهید صدر به آیات قرآن چنین نیست که شما هرچه را بخواهید، حتماً با یک کلیدواژه خاص در قرآن می‌یابید. به خاطر جامعیت و احاطه قرآن بر کلیه شئون بشری، هرچه مورد نیازتان است در قرآن آمده اما شما باید روش رسیدن به آن را داشته باشید. اگر شما موضوع‌شناس باشید و سؤال داشته باشید و با کلید سؤال وارد حوزه قرآن بشوید، حتماً جواب می‌گیرید. این ظرفیت بالای قرآن است که خداوند هرچه را نیاز بشر بوده، در آن تعبیه کرده است. از یک منظر دیگر قرآن کلام خدا و تجلی کمال الهی است و در حدیث آمده که «لَقَدْ تَجَلَّى اللَّهُ لِخَلْقِهِ فِي كَلَامِهِ وَ لَكِنْ لَا يُبْصِرُون‏»؛ یعنی کمال الهی را در قرآن می‌بینید. خدا می‌گوید من چنین ظرفیت بی‌نهایتی دارم و کلام من هم بی نهایت است.

بنابراین بحث ظهر و بطن و هفتاد بطن قرآن معنا پیدا می‌کند. به تعبیر امام صادق (ع) قرآن به مرور زمان به هیچ وجه کهنه نمی‌شود، بلکه روز‌به‌ روز و هر چه زمان بر او بگذرد، درخشش بیشتر می‌شود و بعدی‌ها بهتر می‌فهمند که قرآن چقدر بزرگ و عظیم است و ظرفیت دارد. با این نگاه اگر روشمند وارد قرآن بشوید، نه فقط در فقه‌ بلکه در همه ابعاد از قرآن برداشت میکنید. در فقه‌تان نیز برای همه ابعاد زندگی می‌توانید نظریه و نظام به دست بیاورید. شما می‌توانید نظریه و نظام مدیریتی اسلام را از قرآن به دست بیاورید. شهید صدر برای این کار مدل داد و این را روشمند کرد.

خلاصه‌ روش این است که اگر موضوع‌شناس شوید، بفهمید مدیریت یعنی چه، بدانید چه سؤالاتی درباره مدیریت دارید که باید پاسخ بگویید و سپس با این نگاه وارد حوزه مدیریتی قرآن شوید، به پاسخ می‌رسید. قرآن از مدیریت خدا در جهان، مدیریت انبیاء، ملوک و حکام مختلف و طاغوت‌ها صحبت کرده و ویژگی‌های آن را گفته است. رویدادها، تصادم‌ها و بحران‌ها را ذکر کرده است. شما با قرآنی سروکار دارید که کل جوامع بشری را در نظر گرفته و تاریخ تمدن‌ها را آورده و از گذشته به‌روشنی صحبت کرده و روی آن شاه‌کلیدها دست گذاشته است.

مثلاً شما می‌خواهید جامعه الگو بسازید، می‌توانید مدلی را که خدا برای بشریت خواسته، به‌دست بیاورید. الگوی پیشرفت در قرآن چیست؟ «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاما» (الفرقان: ۶٣) و همه آیاتی را که در آنها خداوند افراد الگو را معرفی کرده، ویژگی‌هایشان را گفته و آنها را به عنوان نخبگان جامعه بشری قلمداد کرده، می‌بینید و ویژگی‌ها را استخراج می‌کنید. بعد با استفاده از آیاتی مثل «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون‏» (السجده: ٢۴) راه رسیدن به این نخبه‌گرایی بیان می‌شود. بر این اساس شما می‌توانید کل قرآن را در خدمت همین آیه در بیاورید.

کل قرآن می‌شود مفسر این آیه: «لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُون‏». در قرآن باید دنبال دو ‌کلید صبر و یقین باشید، دریافتِ مسیری که صابرین طی می‌کنند، اینکه این صبر چه مؤلفه‌هایی دارد، چگونه می‌شود انسان به این صبر مطلوب برسد و سطوحی که برای صبر در قرآن در نظر گرفته شده و… . تفسیر موضوعی درباره صبر، مفسر بخشی از این آیه خواهد بود. بعد درباره یقین نیز همین‌ کار را بکنید و ببینید قرآن اینها را چگونه به هم پیوند داده است. آن وقت این خودش یک تخصص می‌شود.

* یعنی یک شبکه مفاهیمی درست می‌شود که محصولش پاسخ آن سؤالی که داشتیم است؟

یک پاسخ عمیق؛ یعنی کل قرآن در خدمت یک سوره کوتاه در می‌آید. زمانی که مشغول تفسیر سوره «والعصر» بودم، فکر می‌کردم با سه‌، ‌چهار جلسه تفسیر این سوره را تمام می‌کنیم اما سی جلسه شد و آخرش دیدم اول راه هستیم. فهمیدم قرآن خیلی ظرفیت دارد و ما خیلی کوچک و محدود هستیم که نمی‌توانیم به عمق آن برسیم. شما باید کل قرآن را به‌ کار بگیرید تا اینکه بحث انسان، خسر، ایمان، عمل صالح، تواصی به حق، تواصی به صبر و رابطه اینها با یکدیگر را بفهمید. این سوره بیان خیلی خلاصه ای از همان الگوی جامعه پیشرفته‌ است اما در عین حال بسیار جامع و فراگیر مطرح شده است.

از این رهگذر، نظام اجتماعی مطلوب را از قرآن کشف می‌کنیم. پس در دو سطح می‌توانیم نظام اجتماعی را مطرح کنیم: یک سطح، همین آیاتی که به‌طور جامع به نظام اجتماعی می‌پردازد و دورنمای جامعه مطلوب را ترسیم می‌کند و یکی دیگر آن سطح یا روشی که شهید صدر در پژوهش‌های قرآنی آوردند؛ اینکه سؤال داشته باشید. درباره یک نظام اجتماعی چند سؤال دارید: از تعریف نظام اجتماعی تا اهداف، عناصر و ارکان نظام اجتماعی و ابزار و وسایل رسیدن به آن. همه این سؤالات را مطرح ‌کنید و بعد کل قرآن باید در خدمت پاسخ به این سؤالات در بیاید. در سطح اول پاسخی کوتاه در سوره «والعصر» آمد و در سطح دوم با این روشی که شهید صدر معرفی می‌کند، یک پاسخ تفصیلی.

در مورد بحث‌های فقهی هم همین‌طور. منظور از نگاه جامع فقهی به آیات قرآن، این نیست که در هر آیه یک حکم فقهی هست. نه، ممکن است این آیه در مقدمات حکم فقهی و در مبانی آن اثرگذار باشد. البته شاید این (نگاه به تمام آیات قرآن در فقه) فقط نظر ایشان نباشد. از آیت الله معرفت پرسیده بودند که آیات‌الاحکام به نظر شما چند آیه هست؟ فرموده بودند: کل قرآن آیات‌الاحکام است. یکی از دوستان فقط آیاتی را که در احادیث اهل‌بیت درباره احکام مورد استشهاد واقع شده بود،  بررسی کرده و دو هزار آیه را جمع آوری کرده بود.

* در پایان اگر نکته‌ای هست، بفرمایید.

ما باید بحثی فراتر از شهید صدر داشته باشیم و مجموعه آن شخصیت‌های الگو مثل امام خمینی(ره)، شهید مطهری و شهید بهشتی را که فراتر از زمان و مکان خودشان حرکت می‌کردند بررسی کنیم.

اینها به آن نظام خاص محدود حوزه اکتفا نکردند. آنها نظام حوزه را به اضافه تمام عناصر دیگری که معمولاً در نظام آموزشی ما نیامده دنبال کردند، سعی کردند آنها را کسب کنند و در خودشان به ‌وجود بیاورند و به دیگران منتقل کنند. در این میان تمایز شهید صدر این بود که روشمندی خیلی در آثار ایشان موج می‌زند. نظم خاصی در آثار ایشان هست و این نظم را شما همه‌جا می‌بینید: در «فلسفتنا»، «اقتصادنا»، «الإسلام یقود الحیاة»، «المدرسة القرآنیه»، «المدرسة الاسلامیه» و… .

در هر یک از آثار کوچک و بزرگ شهید صدر نظام‌مند بودن و طبقه‌بندی مباحث را می‌بینید. آثار شهید صدر ساختار روشنی دارد و هر چیزی در سر جای خودش است.

یک ساختار این‌چنینی، محصول مجموعه‌ای از عناصر است. وقتی پدیده‌ای به شهید صدر عرضه می‌شود، اول جایگاه آن را در نظام هندسی که از هستی، جهان و اسلام دارد، می‌بیند، بعد وارد آن بحث می‌شود و روابط آن را با مجموعه‌های مرتبط در نظر می‌گیرد؛ در نهایت درباره آن مقاله می‌نویسد یا صحبت می‌کند.

این ویژگی شهید صدر است که روشمند است و ساختار جامعی دارد و با این دو به جزئیات و تفصیلات وارد می‌شود. این مسیر کلی‌ای است که در کل نوشته‌های شهید صدر می‌بینیم. این را می‌توانید الگو‌سازی کنید و افراد را بر این اساس تربیت کنید. یکی از شاگردان شهید صدر در جایی نوشته بود که از ایشان پرسیدم: استاد! شما روزی چقدر درس می‌خوانید یا مطالعه می‌کنید؟ فرمودند: سؤال شما غلط است. شما سؤال کن چگونه درس می‌خوانید یا چگونه کار می‌کنید؟ چگونه! نه چقدر! این خودش روش است؛ یعنی کمیت‌گرا نباش، کیفیت‌گرا باش. بعد فرموده بودند: محمدباقر صدر مساوی است با 10 درصد مطالعه و 90 درصد اندیشیدن.

برچسب‌ها: