نسبت فقیه سنتی به فقیه فقه نظام، مثل پزشک عمومی به پزشک متخصص است

نسبت فقیه سنتی به فقیه فقه نظام، مثل پزشک عمومی به پزشک متخصص است
بهمن 7, 1397
269 بازدید

متأسفانه منتقدین فقه نظام آثار شهید صدر را خوب و کامل نخوانده‌اند و اگر خوانده‌اند به جهت سخت بودن ادبیات ایشان عمق مطلب را به طور کامل متوجه نشده‌اند. نظام شناسی باید از حالت تلاش فردی خارج شود و در متن برنامه‌های دروس خارج حوزه وارد شود. در مرحله سطح نیزباید مقدمات نظام شناسی و […]

متأسفانه منتقدین فقه نظام آثار شهید صدر را خوب و کامل نخوانده‌اند و اگر خوانده‌اند به جهت سخت بودن ادبیات ایشان عمق مطلب را به طور کامل متوجه نشده‌اند. نظام شناسی باید از حالت تلاش فردی خارج شود و در متن برنامه‌های دروس خارج حوزه وارد شود. در مرحله سطح نیزباید مقدمات نظام شناسی و نظام سازی تدریس شود.

اختصاصی شبکه اجتهاد: امکان یا عدم امکان فقه نظام، بحثی است که در سالیان اخیر در حوزه‌های علمیه مطرح شده است. سخنان آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی اما آتشی به خرمنِ در حالِ فروخفتن بحث بود که آن را بار دیگر شعله‌ور کرد. در این رابطه با استاد سید منذر حکیم، رئیس پژوهشکده الذریّۀالنبویّۀ و از طرفداران جدی فقه نظام به گفتگو نشستیم. شاگرد شهید صدر، معتقد است کسانی که فقه نظام را انکار می‌کنند آثار شهید صدر را به درستی نخوانده اند. مشروح سخنان صریح وی در گفتگوی اختصاصی با شبکه اجتهاد، به قرار زیر است:

اجتهاد: مراد از فقه نظام چیست؟

منذر حکیم: بحث فقه نظام، ریشه تاریخی طولانی دارد، حداقل از پنجاه سال پیش شهید صدر اقتصادنا را به‌عنوان نظام اقتصادی اسلام نوشتند.

بااینکه تقریباً فقه نظام معرفی‌شده و نمونه  هم داده‌شده و چیزی نیست که مبهم باشد، ولی با این‌همه پیشینه گفتگوها نشان می‌دهد که  ابهاماتی در تعریف فقه نظام وجود دارد. الآن احساس می‌شود که بحث ازفقه نظام، یک ضرورت است. این نزاعها هم خیلی خوب است. به نظر می‌آید این چالشی است که برای حوزه‌های علمیه مطرح است و دغدغه‌ای شده برای بزرگانی که به فقه کلاسیک و فقه متعارف مسلط هستند اما وارد عرصه فقه نظام نشدند و دارند احساس می‌کنند که یک کاری باید بکنند. بعضی‌ با نفی، بعضی‌ با اثبات، البته این نفی نیز مفید است. چون  این نفی دیگران را تحریک می‌کند که جدیتی بیشتر به خرج بدهند و تمام تلاششان را در جهت اتقان‌بخشی به‌کار گیرند. گاهی این نفی‌ها تصنعی است. این احتمال وجود دارد بعضی افراد، موضع مخالف می‌گیرند تا اینکه شمارا به تلاش و به تکاپو وادار کنند تا همه داشته‌های خودرا عرضه کرده و از آن‌ها استفاده کنند. من احساس می‌کنم بعضی از عزیزانی که در این روزها اصرار دارند بر اینکه فقه نظام  نداریم، می‌خواهند همه را به چالش بکشانند، تا ببینند دیگران چه دارند.

در خصوص مسئله نظام شناسی، باید ابتدا مفهوم شناسی کنیم، سپس روش دستیابی به آن نظام را بررسی کنیم و ببینم اصول فقه موجود ما برای این راه کافی است یا نیاز به حذف و اضافه است، چراکه این اصول، اصولِ فهم نص و فقه‌النص است که پایه تمام استنباطها است، اما اگر بخواهیم از فقه النص به فقه نظامی که متخذ از نص و مستنبط از نص و مرحله‌ای پیشرفته‌تر است برسیم، ساز وکاری متفاوت نیز خواهیم داشت. فقه‌النظریه‌ای که شما باید استنباط کنید نیاز به روش پژوهشی خاص درتمام نصوص کتاب و سنت دارد.

به نظر می‌رسد باید بین نظام‌شناسی و نظام‌سازی و نظام‌پردازی فرق قائل شویم. این‌ها سه سطح از  سه تلاش علمی هستند. ممکن است در یک سطحی، شما ‌بگویید نظام‌شناسی نداریم. و باید از آیات و روایات، نظام بسازیم؛ یعنی شارع دست ما را بازکرده، فرموده بروید نظام بسازید؛ یا اینکه شارع نظام دارد و این نظام را آورده و اجزای آن را در جای‌جای قرآن و سنت نیز مطرح کرده؛ اما به دلیل اینکه اجزای این منظومه در سرتاسر قرآن و حدیث پخش هستند، احتیاج به گردآوری و نظم بخشیدن دارد؛ لذا ممکن است کسی قائل شود که کلیات نظام، مانند ارکان نظام اقتصادی، ارکان نظام سیاسی، ارکان نظام اجتماعی، شاه‌کلیدهایش در کتاب و سنت آمده است ولی باید این‌ها را پردازش کرد تا اجرایی شود. مثلا! در رابطه با نص «انّ اکرمکم عند الله اتقاکم»، چه برنامه‌ای می‌خواهد تا این  اتقاکم  قابل تحقق باشد وحاصل بشود و ما باتقواترین بشویم؟ خانواده چه نقشی دارد؟ جامعه چه نقشی دارد؟ آموزش چه نقشی دارد؟ یک برنامه عملیاتی و کاربردی بدهیم تا اینکه این تقوا و اتقی در جامعه محقق بشود. این‌ها هرکدامش بحث جدی واقتضائات خودش را دارد. این سه مرحله نظام‌شناسی، نظام‌سازی و نظام‌پردازی به طور کامل باز نشده است. شهید صدر نمونه داده و نظام را تعریف کرده و ما را از نظریه و فقه فردی، به ‌نظام رسانده است، اما کار را به اتمام نرسانده است.

مرحوم شهید صدر راهی طولانی را طی کرده است، از فتاوای فقهی استفاده کرده و اشتراکات آن‌ها را جمع‌آوری کرده است و با این همت و تلاش توانسته است نظام اقتصادی را طراحی  کند یا کشف کند. ممکن است فقیهی متبحر درآیات و روایات به‌صورت مستقیم به این مهم برسد، ولی این راه خیلی سخت است؛ چون آیات فراوان وگوناگونی لازم دارد وچه بسا دیدگاه ها متفاوت باشد. البته شهید صدر همین راه را در «المدرسه القرآنیه» با  بیان روش تفسیر موضوعی نمونه ارائه داده است. در مورد سنت‌های تاریخی و در مورد نظریه خلافت، این روش را اجرا کرده است و ما را از سردرگمی خارج کرده است.

متأسفانه منتقدین فقه نظام آثار شهید صدر را  خوب و باحوصله نخوانده‌اند و اگر خوانده‌اند به جهت سخت بودن ادبیات، شاید عمق مطلب را متوجه نشده‌اند. باید این سه مبحث از هم جدا شود. نظام شناسی باید از حالت تلاش فردی خارج شود و در متن برنامه دروس خارج حوزه وارد شود. در مرحله سطح نیز باید مقدمات نظام‌شناسی و نظام‌سازی تدریس شود.

اجتهاد: اخیراً برخی از فضلای حوزه علمیه مدعی شدند که طرفداران فقه نظام، آن را دارای منابع و متدی مغایر با فقه مرسوم می‌دانند. آیا به‌راستی این‌گونه است؟

منذر حکیم: تا زمانی که فقه نظام به‌صورت صحیح معرفی نشود این شبهات را شاهد خواهیم بود. باید ابتدا مفهوم فقه نظام و بعد قلمروی آن و ابعاد فقه نظام و روش دستیابی به فقه نظام و مبانی آن  روشن شود. منبع فقه نظام چیزی جز قرآن و سنت نیست. قطعاً فقه نظام با فقه متداول فرق می‌کند. نظام‌شناسی و نظام‌پردازی قطعاً با استظهار از یک آیه و یک روایت متفاوت است. این امر فراتر از استظهار ساده است، باید مجموع آیات و روایات را دید. نگاه کل‌نگر برای این امر لازم است. همچنین باید جامعه‌نگر نیز باشیم و با نگاه اجتماعی به  فهم مسائل بپردازیم. این‌ها هیچ‌یک در فقه متداول ما  مطرح نیست ودر هیچ جای علم اصول یا متد تفسیر، با صراحت مطرح نشده است ولی ممکن است ضرورت آنها را در عملیات استنباط به دست آورد.

اما پرسش این است که در جامعه امروزی ما، کدام فقه پاسخگوی تمام نیازهای جامعه است؟ فقه  سنتی یا فقه نظام ساز؟ قطعاً باید فقه ارتقا پیدا کند. شهید صدری که «الاتجاهات المستقبلیه لحرکه الاجتهاد» را می‌نویسد می‌خواهد همین پیام را بدهد که فقه نباید راکد باشد، باید اجتهاد پیشرو باشد. فقه باید نسبت به  هر زمان و مکانی پاسخگوی نیاز باشد. باید فقه را ارتقا داد و کامل کرد. اجتهاد باید گسترده شود و در سطحی وسیع‌تر به کار خود ادامه دهد. این امر نیز بدون روش علمی میسر نیست.

اجتهاد: ممکن است این بزرگان به جهت ابتلای به مقاصد شریعت این ضرورت را منکر شده‌اند؟

منذر حکیم: این مسئله بی‌ربط به مقاصد نیست ولی باید دید مقاصد چقدر از مسائل فقه نظام را پر می‌کند.

اجتهاد: رابطه فقه نظام با مقاصد الشریعه در چه حد است؟

منذر حکیم: مقاصد الشریعه یعنی اهداف فقه نظام، اهداف تشریع، اهداف آفرینش و اهداف بعثت انبیاء. این موارد خطی کلی را تشکیل می‌دهند، یک خط روشنی است که فقه باید این اهداف را در نظر بگیرد و تأمین کند. کار فقه، تأمین این اهداف است. اگر فقه را این‌گونه ندانیم، فقه را نفهمیده‌ایم. مرحوم امام فرمود پیشاپیش زمان حرکت کنید. بنابراین باید دانست فقه برای چه چیز آمده است؟ فلسفه احکام چیست؟ به‌عنوان‌مثال فلسفه تشریع ربا چیست؟ با حیل ربا نمی‌توان ربا را دور زد و کلاه‌شرعی درست کرد و در متن ربا قرار گرفت.

فقیه سنتی و فقیه نظام‌ساز مانند دکتر عمومی و دکتر متخصص است. قطعاً کسی که به دنبال نظام‌سازی از فقه است تخصص بالاتری از فقیهی که تنها به فقه فردی می‌پردازد لازم دارد. همان‌طور که دکتر عمومی نمی‌تواند نظر دکتر متخصص را نفی کند، فقیه سنتی که در مرز فقه‌النص قراردارد نیز نمی‌تواند به فقیه نظام‌ساز اشکال کند و کلام او را مورد نقض قرار دهد مگر اینکه تخصصش را به دست آورد.

اجتهاد: آیا برای نظام‌سازی نیازمند بقیه علوم اسلامی هستیم یا فقه ما را بس است؟

منذر حکیم: قطعاً برای نظام سازی باید سراغ بقیه علوم رفت واز سوالهای مطرح درعرصه های مختلف زندگی بهره برد.   فقیه باید نگاه جهان‌شمول داشته باشد و این امرنیازمند همین تسلط است، به‌عنوان‌مثال فقیه باید در علم اخلاق نیز اجتهاد کند.

ما معتقدیم فقیه باید در مباحث اخلاقی هم‌نظر فقهی بدهد. این هم یک معضل و یک مشکلی است که باید حل بشود. یا حتی در مسائل اعتقادی، وقتی می‌خواهد نیت قربت داشته باشد، نسبت به خدا چه دیدی باید داشته باشد که نیت قربت از او محقق شود، باید اعتقادش درست و سالم باشد. نگاهش به خدا نگاه صحیحی باشد تا قصد قربت از او محقق شود.

کل شریعت ما یک مجموعه و یک واحد مرکب ومنظم است. تمام قوانین الهی آمده‌اند تا بهترین رفتار  را برای ما نشان دهند. همه احکام به نوعی با هم مرتبط هستند هرچند هرکدام امتثال مستقل دارد. خداوند احسن الحدیث و احسن القصص را آورده است تا «لیبلوکم ایکم احسن عملا» را تحقق بخشد. ایا می‌شود نظام زندگی بشر و رفتار بشر که سرنوشت بشر را می‌سازد قانونمند ونظام مند نباشد؟

عقربه‌های ساعت با هم حرکت می‌کنند، اما اگر یکی از این عقربه‌ها متوقف شود کل عقربه‌های ساعت نیز متوقف می‌شوند، چون به هم مرتبط هستند. نظام آفرینش نیز چنین است.

ارتباط نظام قانونمند تکوین با نظام تشریع که باتوجه به هماهنگی این دو انسان می‌تواند تکامل یابد، بدیهی و قطعی به نظرمی‌آید.

برچسب ها فقه نظام