هنر فقیه ساخت کلان نظام از خرده نظام‌‌هاست

هنر فقیه ساخت کلان نظام از خرده نظام‌‌هاست
شهریور 21, 1398
206 بازدید

استاد حکیم گفت: هنر فقیه این است که اجزای یک پازل را در کنار هم قرار دهد و آن را به صورت منظومه‌ای جامع در آورد. فقیه با این طراحی نظام باید مجموعه قواعد و اصول حاکم، عمومات و اطلاقات حاکم، ابعاد وجودی فرد و جامعه را پوشش دهد. پس فقیه ابتدا باید کشف نظام […]

استاد حکیم گفت: هنر فقیه این است که اجزای یک پازل را در کنار هم قرار دهد و آن را به صورت منظومه‌ای جامع در آورد. فقیه با این طراحی نظام باید مجموعه قواعد و اصول حاکم، عمومات و اطلاقات حاکم، ابعاد وجودی فرد و جامعه را پوشش دهد. پس فقیه ابتدا باید کشف نظام کلان کند، بعد خرده نظام‌ها یا اجزاء مختلف آن‌ها در چارچوب نظام کل دیده شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح، استاد سید منذر حکیم، استاد برجسته حوزه علمیه قم در دومین جلسه مدرسه تابستانه منهاج که از سوی دبیرخانه مفتاح در مدرسه فقهی امام کاظم(ع) برگزار شد، به بررسی نظام‌سازی فقهی پرداخت و درباره ضرورت روش‌شناسی بیان داشت: اگر روش سامان دادن یک بحث طی نشود، در رسیدن به نتیجه نمی‌توان موفق بود.

وی تصریح کرد: یکی از مشکلات در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها چشم پوشی از اهمیت روش‌شناسی است. روش‌ها ذوقی انتخاب می‌شود و به روش علمی هر بحثی کمتر دقت می‌شود. روش‌شناسی باید از مسلّمات، مسائل روشن و بدیهی شروع شود، سپس به مسائل نظری و اختلافی پرداخته شود. روش‌های علمی نیز این‌گونه است.

استاد حکیم با بیان این‌که در ریاضیات از بدیهیات به نظریات می‌روند، تصریح کرد: قرآن فرمود «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ؛ کتابى است که آیات آن استحکام یافته سپس از جانب حکیمى آگاه به روشنى بیان شده است.» در سوره دیگر فرمود «مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ؛ پاره‏‌اى از آن آیات محکم [=صریح و روشن] است آن‌ها اساس کتابند و [پاره‌اى] دیگر متشابهاتند[که تاویل‏ پذیرند].»

وی ادامه داد: رفع تشابه؛ ارجاع متشابه به محکم است. پس مسائل نظری باید به مسائل پایدار، محکم و بدیهی برگردد تا بتوان آن‌ها را حل و فصل کرد. این روش کلی است که قرآن به ما آموزش می‌دهد و عقل هم همین را بیان می‌کند.

استاد برجسته حوزه علمیه قم ضرورت نظام و نظام‌سازی را این‌گونه تشریح کرد: «فلسفتنا»ی شهید صدر با روش «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مرحوم علامه طباطبایی، بسیار نزدیک است. در «فلسفتنا» یک منظومه دیده می‌شود ولی در «اصول فلسفه و روش رئالیسم» یک مجموعه مقالات دیده می‌شود که سیر منطقی دارد اما در «فلسفتنا» یک ساختار مشاهده می‌شود. نظام‌مند شدن در فهم انسان تأثیر دارد.

وی افزود: با شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی، تئوری پردازی برای این نظام شروع شد. فقه به چه میزان برای به وجود آمدن این منظومه و اداره‌ی جامعه‌ی انسانی ظرفیت دارد؟ فقهی که اکنون موجود است(فقه رساله‌های عملیه و فقه شرایع) چه مسأله‌ای را پاسخ می‌دهد؟ این فقه احکام و نیازهای افراد را پاسخ می‌دهد. پس نیازهای جامعه چطور می‌شود؟ در این نیازها باید به چه کسی رجوع کرد و مبنای کار قرار داد؟

استاد حکیم با تأکید بر این‌که برای مدیریت جامعه نمی‌توان چند مدیر و چند رأی داشت، اظهار داشت: باید یک رأی انتخاب شود. در نظام اجتماعی باید یک رأی وجود داشته باشد. فقه فردی در عرصه‌ی اجتماعی نمی‌تواند جوابگو باشد. پس باید فقه نظام اجتماعی وجود داشته باشد. حال چگونه باید به این فقه نظام اجتماعی دست یافت؟ فقه نظام اجتماعی ما چیست؟

وی اضافه کرد: هنر فقیه این است که اجزای یک پازل را در کنار هم قرار دهد و آن را به صورت منظومه‌ای جامع در آورد. فقیه با این طراحی نظام باید مجموعه قواعد و اصول حاکم، عمومات و اطلاقات حاکم، ابعاد وجودی فرد و جامعه را پوشش دهد. پس فقیه ابتدا باید کشف نظام کلان کند، بعد خرده نظام‌ها یا اجزاء مختلف آن‌ها در چارچوب نظام کل دیده شود.

این استاد حوزه عنوان کرد: اگر این اجزاء، بدون در نظر گرفتن آن چارچوب و هماهنگی دیده شود آسیب پذیر خواهد بود. لذا باید روش کشف نظام و راه دستیابی به این نظام به دست آورده شود. احکام شرعی و الهی قابلیت این‌که نظام جامعی بدهند را دارند. حال چه زمانی بالفعل می‌شود؟ چه زمانی می‌توان آن را در یک تابلو به صورت منظومه‌ای نشان داد؟ این احتیاج به کار اجتهادی دارد.

وی بیان داشت: کار اجتهادی در یک جاهایی از مسائل بسیار طبیعی است و در یک جاهایی باید نظریه‌پردازی شود و جای بحث و کنکاش خواهد بود و دیدگاهی مختلف وجود دارد. لذا باید در مسیری حرکت کرد که شارع مقدس به ما اجازه اجتهاد داده است. پس مبانی ما نشان می‌دهد که فقه ما قابلیت سامان دادن یک منظومه از احکام شرعی را دارد و باید داشته باشد.

استاد حکیم برای استنباط سه سطح قائل شد و گفت: سطح اول؛ استظهار است. استظهار یعنی هر چه در آیات و روایات آمده است، دلالت مطابقیه‌ی این آیات و روایات جمع شود و کنار گذاشته شود. امکان دارد که همین عمومات، اطلاقات و احکام مصرح را نظام‌مند کرد. مثلا بحث قصر نماز شروطی دارد. این شروط اگر به صورت مسأله‌هایی بیان شود، نمی‌توان گفت کدام یک اصل و کدام تطبیق است.

وی ادامه داد: اگر این بحث نظام‌مند شود، بین قاعده و تطبیقش تمییز ایجاد می‌شود. قاعده کجا و به چه دلیل باید بحث شود و بعد تطبیقات آن حل شود یا اگر نقضی یا استثنایی دارد در مرحله بعد به آن رسیدگی شود. کاری که صاحب وسائل انجام داده، فقه استظهاری است. روایات را آورده و فتوای خودش را عنوان باب گذاشته است.

این استاد حوزه خاطرنشان کرد: سطح دوم؛ فقه استنباطی است. وقتی تمام کلیات و اصول دانسته شد، یک فرع و مصداقی می‌آید. فقیه باید بتواند تشخیص دهد که این مصداق کدام یک از این اصول است که استظهار کرده است. لذا گفته می‌شود استنباط «رد الفروع الی الاصول» است. یعنی یک فرع به چند اصل ارجاع داده می‌شود. این پیچیده‌تر است از آن‌چه که از آیات و روایات استظهار می‌شود.

وی افزود: سطح سوم و مرحله‌ بالاتر؛ استنطاق است. شهید صدر در تفسیر موضوعی خودش به آن پرداخته است. مسائل جدیدی که در آیات و روایات هیچ ذکری از آن‌ها دیده نمی‌شود. امیرمؤمنان(ع) فرموده‌اند «ذلِک الْقُرْآنُ فاسْتنْطِقُوهُ؛ قرآن را به سخن بیاورید.»

استاد حکیم بیان داشت: یکی از دلایل بقا و جاودان بودن قرآن همین است که قابلیت پاسخ‌گویی در همه‌ی عرصه‌ها و زمینه‌ها را دارد اما به شرطی که با روش استنطاقی وارد شوید. چون آیات قرآن صریحاً در این موضوع صحبت نکرده است. ممکن است دلالت تضمنی یا التزامی داشته و یا هیچ کدام را نداشته باشد.

وی افزود: شهید صدر می‌فرماید برای این راه ابتدا باید موضوع شناسی کرد. بعد طرح سؤال کرد. سپس کلیه‌ آیات مربوط به آن سؤال را که امکان پاسخگویی داشته باشد را بدانید و تسلط داشته باشید. در اینجاست که می‌توان قرآن را به نطق کشید و از قرآن حکم موضوع را درآورد.

استاد حوزه یادآور شد: به عنوان مثال شهید صدر در نظریه‌ اجتماعی قرآن همین کار را کرده است. نظریه‌ اجتماعی چیست و به چه سؤالاتی باید پاسخ دهد و از چه آیاتی آن پاسخ به دست می‌آید. یک نمونه در سنت‌های تاریخ عمل کرده است. پس سه سطح از کار علمی وجود دارد؛ سطح استظهاری، سطح استنباطی، سطح استنطاقی. در فقه متداول، استظهار و استنباط طی شده، اما استنطاق نشده است.

وی اضافه کرد: مسیری که شهید صدر در اقتصادنا طی کرد؛ روش‌شناسی، نظریه‌شناسی و نظام‌شناسی است. بدون روش‌شناسی، نظریه‌شناسی و بدون نظریه‌شناسی، نظام‌شناسی حاصل نمی‌شود.

برچسب‌ها:, , ,